گنجور

بخش ۳۵ - خلاصی یافتن اهلیا زن گوتم که به دعای شوهر سنگ شده بود از قدم مبارک رام

چنین تا بر در دیری رسیدند
بتی افتاده اندر خاک دیدند
به خواری و خس و خاشاک گمنام
چنان اکنون بتان در شهر اسلام
نه چون دیگر بتان سنگین بنا بود
زنی گوت م رکیشر اهلیا بود
به جرم آنکه با اندر زنا کرد
برای مسخ او زاهد دعا کرد
اجابت شد دعای صدق درویش
همه تن سنگ شد همچون دل خویش
به میعادی که چون رام آید اینجا
شود باز آدمی آن سنگ خارا
ندانسته قدم زد رام بر وی
بهاران دید سر زد سبزهٔ وی
بت سنگین، بت سیمین بدن شد
شکفته چون گل و دیرش چمن شد
چو دیدش رام در لب کرده خنده
مسیحا مرده ای را ساخت زنده
به حیرانی صنم در حور زن دید
که بی آیینه نقش خویشتن دید
در آن غیرت چو گل در دست پژمرد
که از خود هم به جانان رشک می برد
خزید اندر کنار و کرد فریاد
که می ترسم ز آسیب پریزاد
جواب آن کنایت بی تکلم
کفایت کرد رام از یک تبس م
نرنجد تا ز غیرت دلستانش
به زودی داد رخصت همچو جانش
هم آغوش صنم شد باز در دشت
که سازد دشت را خوشتر ز گلگشت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین تا بر در دیری رسیدند
بتی افتاده اندر خاک دیدند
هوش مصنوعی: وقتی به در یک معبد رسیدند، بت زیبایی را دیدند که در خاک افتاده بود.
به خواری و خس و خاشاک گمنام
چنان اکنون بتان در شهر اسلام
هوش مصنوعی: در حال حاضر، بت‌ها و نمادهای باطل در این شهر به صورت بی‌اهمیت و ویران شده‌اند، به گونه‌ای که به خاکی و پستی رفته‌اند.
نه چون دیگر بتان سنگین بنا بود
زنی گوت م رکیشر اهلیا بود
هوش مصنوعی: زنی که به آن اشاره می‌شود، نازک و سبک است و مانند دیگر بت‌ها سنگین و سخت نیست. او به گونه‌ای است که زیبایی‌اش به سادگی قابل لمس است و روحی لطیف دارد.
به جرم آنکه با اندر زنا کرد
برای مسخ او زاهد دعا کرد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه شخصی در خفا مرتکب زنا شده است، برای تبدیل او به موجودی دیگر، زاهدی دعا کرده است.
اجابت شد دعای صدق درویش
همه تن سنگ شد همچون دل خویش
هوش مصنوعی: دعای خالصانه و صادقانه درویش مستجاب شد و همه وجود او مانند دلش، سخت و سنگین شد.
به میعادی که چون رام آید اینجا
شود باز آدمی آن سنگ خارا
هوش مصنوعی: زمانی که موعودی بیاید و مثل رامشگران در اینجا آرامش برقرار کند، انسان دوباره به جایگاه اصلی خود بازخواهد گشت و مانند سنگ خارا محکم و استوار خواهد شد.
ندانسته قدم زد رام بر وی
بهاران دید سر زد سبزهٔ وی
هوش مصنوعی: بی‌خبر از جلوه‌ها، بهاری را مشاهده کرد که در آن سبزه شکفته و سرزنده است.
بت سنگین، بت سیمین بدن شد
شکفته چون گل و دیرش چمن شد
هوش مصنوعی: عشق عمیق و جاذبه های زیبایی در وجود معشوق، او را همچون گلی شکفته و سرزنده کرده است و زمان سپری شده در کنار او، به مانند باغی سرشار از طراوت و نشاط می‌نماید.
چو دیدش رام در لب کرده خنده
مسیحا مرده ای را ساخت زنده
هوش مصنوعی: هنگامی که او را دید، لبخندش را زنده کرد و مانند مسیحی که مرده باشد، جان تازه‌ای به او بخشید.
به حیرانی صنم در حور زن دید
که بی آیینه نقش خویشتن دید
هوش مصنوعی: در حالت حیرت، معشوقه‌ای را دید که مانند زنان بهشتی، بدون نیاز به آینه به زیبایی و جلوه‌اش نگریسته بود و تصویر خود را می‌دید.
در آن غیرت چو گل در دست پژمرد
که از خود هم به جانان رشک می برد
هوش مصنوعی: در آن حس شجاعت و غیرت، مانند گلی که در دست پژمرده شده است، به حدی می‌رسد که حتی از خود نیز به محبوبش حسادت می‌کند.
خزید اندر کنار و کرد فریاد
که می ترسم ز آسیب پریزاد
هوش مصنوعی: در کنار خزید و فریاد زد که از آسیب پریزاد می‌ترسم.
جواب آن کنایت بی تکلم
کفایت کرد رام از یک تبس م
هوش مصنوعی: جواب آن کنایه را بدون حرف زدن به خوبی داد، همان‌طور که یک تبسم می‌تواند آرامش را به همراه داشته باشد.
نرنجد تا ز غیرت دلستانش
به زودی داد رخصت همچو جانش
هوش مصنوعی: مبادا دلبرش از کسی ناراحت شود، زیرا به زودی بخاطر غیرت او، اجازه می‌دهد که همچون جانش.
هم آغوش صنم شد باز در دشت
که سازد دشت را خوشتر ز گلگشت
هوش مصنوعی: در دشت، معشوق دوباره در آغوش قرار گرفت و این باعث می‌شود که دشت زیباتر از گلزارها به نظر برسد.