گنجور

بخش ۲۳ - رفتن رام در شهر ترهت همراه بسوامتر و کشیدن کمان در سینمبر و دادن راجه جنک دختر خود را سیتا به کدخدایی رام

ز ره رفتن زمانی نارمیدند
به روز جشن در ترهت رسیدند
در آن مجمع پی بخت آزمایی
همی کردند رایان خود نمایی
یکی بر جِیش بی اندازه نازان
یکی بر ملک و دولت مهره بازان
یکی نام و نسب را یاد می کرد
یکی خود بر حسب، دل شاد می کرد
یکی بر عشق خود گشته فسون سنج
یکی انگیخته منصوبۀ گنج
یکی مغرور همچون برق بر تیغ
یکی را لاف گوهر بارش میغ
خرد هر دم گل نظاره می چید
نشسته عشق عرض حسن می دید
چو اهل جشن روی رام دیدند
به استقبال پیش از خود دویدند
به خود گفتند هر یک حیرت این است
که خورشید فلک چون برزمین است
شکوهش کرد بر شاهان تقد م
چو آید آب بر خیزد تیمم
جنک تعظیم زاهد کرده برخاست
برای میهمان خلوتگه آراست
نهان پرسید ازو کین نوجوان کیست
لباس فقر در بر از پی چیست؟
ز اقبالش چنان دانم که شاه است
که پیشانیش بر دولت گواه است
به او خویش است مانا همره او
که چون خورشید می تابد مه او
تبسم کرده زاهد با جنک گفت
شکر خندید و در گفتن گهر سفت
که این صاحبقران را رام نام است
به تیغ برق تیغش هم نیام است
به خون دشمنان این شیر سرمست
چو خورشیدست صد خنجر به یکدست
زتیرش زهر ماری کرده بر زه
ز شمشیرش به شیر شرزه لرزه
به چشمش پیل را مستی نمانده
چه مستی بلکه خود هستی نمانده
دگ ر این لچمن گیتی ستان است
به بازو با برادر هم عنان است
زیک روغن چراغی هر دو پر نور
چو گوهر زاد هٔ نیسان و کافور
برای خاطر من راجه جسرت
ز بهر قتل دیوان داد رخصت
ز دفع شر دیوان این دو فرزند
دل یک عالمی کردند خرسند
کنون ذوقست رام نوجوان را
که در مجمع کشد پیشت کمان را
از آن رو رام را شوق کمانست
که زیب چشم خوبان ز ابروانست
جنک بشنید و در تعظیم افزود
اشارت کرد که آرند آن کمان زود
ز خانه صد کسش بیرون نهادند
چو برج قوس بر گردون نهادند
به پیش رام آوردند گردون
سبک از قید قربان ساخت بیرون
زده دست آن کمان ابرو به فرمان
کمان بر گوشۀ ابروش قربان
چو آتش نرم کرده بند بندش
ز بی قیدی به قید زه فکندش
چو آن قوس قزح را ساخته زه
بگفت از چاشنی قوس قزح؛ زه !
از آن در چاشنی خمیازه آورد
که بیدارش ز خواب عمرها کرد
به نوعی دست کرد آن قبضه را چست
کز آن سختی شده چون دست کس سست
نرفته در کمان خانه مگر رام
که ماه نو شد از نو برج بهرام
نه درشد در کمان رام ظفر کیش
در آمد مشتری در خ انۀ خویش
شرف شد مشتری را زهره را اوج
مه و خور زان قران سعد شد زوج
کشیده قوس گردون بازوی او
نگشته خم کمان ابروی او
کشیده آن کمان ابرو گشاده
ز سهمش لرزه در رایان فتاده
جهان لرزد چو مهر از قوس تابد
چنین معنی به غیر از من که یابد؟
ازآن ابرو کمان گفت ای کماندار
کشیدی دو کمان خوش خوش به یکبار
کمان بشکست و تیرش برهدف خورد
چو مردان گوی از میدان بدر برد
شکسته قبضه اش در ترکتازی
کمان خس چو طفلان را به بازی
کمان اندر شکستن دادش آواز
چو بشکستی ز دست خود مینداز
کمان بشکست ار چه سهمناک است
چو طالع یار باشد از آن چه باک است؟
کمان بشکست بهر عقد بستن
زهی بستن که زود آرد شکستن
شکستن می دهد پیوند را ساز
چو پیوندی که هرگز نشکند باز
که دیده ست از شکستن شاد و خرم
خریدار کمان و صاجش هم
عجب بود آن شکستن زو عجب تر
تماشاگر حزین تر از کمان گر
نه تنها رام بشکست آن کمان را
کمرهای همه نظاره گان را
جهانی مد عی را دل شکسته
به چشم حاسدان تیری نشسته
به بخت عشق عاشق کار خود کرد
هوس را گرمی هنگامه شد سرد
روان گشتند رایان از حسد بیش
ز بیگانه خجل شرمنده از خویش
مثل زن این مثل زان وقت بسته است
که بگریز از کمان گرچه شکست است
چو زاغان زان کمان را پس ندیدند
که دیگر ز آبروی خود رمیدند
جنک در بر کش ید و کرد اکرام
کشیده قشقه بر پیشانی رام
حمائل از گهر زنّ ارش افکند
به دامادی خویشش ساخت خرسند
به نامش نامزد چون گشت سیتا
فرستاد این خبر مژده پدر را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ره رفتن زمانی نارمیدند
به روز جشن در ترهت رسیدند
هوش مصنوعی: مدت زمانی را به سختی و دوری سفر کردند و بالاخره در روز جشن به مقصد خود رسیدند.
در آن مجمع پی بخت آزمایی
همی کردند رایان خود نمایی
هوش مصنوعی: در آن جمع، افراد بر سر بخت خود قمار می‌کردند و هر یک تلاش می‌کرد تا خود را نشان دهد.
یکی بر جِیش بی اندازه نازان
یکی بر ملک و دولت مهره بازان
هوش مصنوعی: یکی به خاطر زیبایی و طنازی خود، خود را بسیار در نظر می‌گیرد، و دیگری به خاطر قدرت و ثروت، خود را می‌ستاید و به نمایش می‌گذارد.
یکی نام و نسب را یاد می کرد
یکی خود بر حسب، دل شاد می کرد
هوش مصنوعی: یکی به یاد نام و نسب خود افتاده و از آن صحبت می‌کند، و دیگری با توجه به شخصیت و رفتار خود، دل خود و دیگران را شاد می‌کند.
یکی بر عشق خود گشته فسون سنج
یکی انگیخته منصوبۀ گنج
هوش مصنوعی: یک نفر در عشق خود به جادوگری و فریفتن دیگران پرداخته است، و دیگری برنامه‌ریزی کرده تا ثروتی را به دست آورد.
یکی مغرور همچون برق بر تیغ
یکی را لاف گوهر بارش میغ
هوش مصنوعی: یک فرد مغرور مانند رعد و برق بر تیغ سوار است و یکی دیگر را با ادعای ارزشمندی خود تحت تأثیر قرار می‌دهد.
خرد هر دم گل نظاره می چید
نشسته عشق عرض حسن می دید
هوش مصنوعی: هر لحظه خرد مشغول تماشای زیبایی‌ها بود و عشق در حال نمایاندن زیبایی‌هایش بود.
چو اهل جشن روی رام دیدند
به استقبال پیش از خود دویدند
هوش مصنوعی: وقتی افراد جشن، چهره شاد رام را دیدند، به پیشواز او به سرعت رفتند.
به خود گفتند هر یک حیرت این است
که خورشید فلک چون برزمین است
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها به خود گفتند که حیرت‌انگیز است که خورشید در آسمان چطور بر زمین است.
شکوهش کرد بر شاهان تقد م
چو آید آب بر خیزد تیمم
هوش مصنوعی: وقتی آب می‌آید، کسی که آماده است با احترام و ادب به طرف آن می‌رود و از آن بهره‌مند می‌شود. مانند شخصی که در مقابل شاهان، ارادت و احترام نشان می‌دهد.
جنک تعظیم زاهد کرده برخاست
برای میهمان خلوتگه آراست
هوش مصنوعی: زاهد برای میهمانی که می‌آید، فضای دل‌نشینی را آماده کرده و به نشانه احترام و بزرگداشت، خود را زیر بار می‌آورد.
نهان پرسید ازو کین نوجوان کیست
لباس فقر در بر از پی چیست؟
هوش مصنوعی: سوال کرد که این جوان کیست که لباس ساده و فقیری به تن دارد و برای چه هدفی اینگونه زندگی می‌کند؟
ز اقبالش چنان دانم که شاه است
که پیشانیش بر دولت گواه است
هوش مصنوعی: از خوشبختی‌اش می‌توانم بفهمم که او مانند یک پادشاه است، زیرا نشانه‌های قدرت و موفقیت بر روی پیشانیش نمایان است.
به او خویش است مانا همره او
که چون خورشید می تابد مه او
هوش مصنوعی: کسی که همواره با او باشد، مانند خورشیدی می‌درخشد که ماه او را همراهی می‌کند.
تبسم کرده زاهد با جنک گفت
شکر خندید و در گفتن گهر سفت
هوش مصنوعی: زاهد به آرامی لبخند می‌زند و در مقابل جنگ و جدل، با شکرگزاری می‌گوید و در بیان سخنان ارزشمند خود از دقت و ظرافت استفاده می‌کند.
که این صاحبقران را رام نام است
به تیغ برق تیغش هم نیام است
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به شخصیتی قدرتمند دارد که به نظر می‌رسد با نام "رام" شناخته می‌شود. قدرت و شجاعت او آنقدر زیاد است که حتی تیغی همچون برق نمی‌تواند او را متوقف کند. به عبارتی، او در برابر خطرات و چالش‌ها تسلیم نمی‌شود و همواره در کنار عظمت خود ایستادگی می‌کند.
به خون دشمنان این شیر سرمست
چو خورشیدست صد خنجر به یکدست
هوش مصنوعی: این شیر شجاع که مانند خورشیدی درخشان است، با قدرت و استحکام خود در مقابل دشمنانش ایستاده و از آنها به شدت انتقام می‌گیرد. او به تنهایی چندین خنجر را در دست دارد و آماده نبرد است.
زتیرش زهر ماری کرده بر زه
ز شمشیرش به شیر شرزه لرزه
هوش مصنوعی: زهر مار در تیرش، آنقدر قوی است که وقتی به تیرش می‌خورد، به‌عنوان ضربتی خطرناک و مرگبار از شمشیرش در برابر شیر وحشی به لرزه درمی‌آید.
به چشمش پیل را مستی نمانده
چه مستی بلکه خود هستی نمانده
هوش مصنوعی: در نگاه او دیگر هیچ اثری از مستی و شگفتی نیست و حتی نشانه‌ای از وجود خود را نیز نمی‌توان یافت.
دگ ر این لچمن گیتی ستان است
به بازو با برادر هم عنان است
هوش مصنوعی: در این دنیا، مانند دشت و صحرا، ممکن است انسان‌ها در کنار یکدیگر و همدست باشند، مانند برادرانی که در کنار هم به تلاش و مبارزه می‌پردازند.
زیک روغن چراغی هر دو پر نور
چو گوهر زاد هٔ نیسان و کافور
هوش مصنوعی: از یک روغن چراغ، هر دو نورانی هستند مثل گوهری که در بهار و با رایحهٔ کافور به دنیا آمده است.
برای خاطر من راجه جسرت
ز بهر قتل دیوان داد رخصت
هوش مصنوعی: برای دل من، دیوان به خاطر جسارتی که کردند، اجازه کشتن گرفتند.
ز دفع شر دیوان این دو فرزند
دل یک عالمی کردند خرسند
هوش مصنوعی: این دو فرزند باعث شده‌اند که قلب یک جهان از شر و زشتی‌ها آزاد شود و در نتیجه، همه خوشحال و راضی باشند.
کنون ذوقست رام نوجوان را
که در مجمع کشد پیشت کمان را
هوش مصنوعی: اکنون شادابی و نشاطی در دل جوانی وجود دارد که می‌تواند با مهارت و قدرت، کمانش را به سمت تو بکشاند.
از آن رو رام را شوق کمانست
که زیب چشم خوبان ز ابروانست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره می‌پردازد. می‌گوید که شوق و اشتیاق من به زیبایی، به خاطر آن است که زیبایی چشم‌های خوبان به ابروهایشان وابسته است. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت چهره‌ی زیبا به ویژگی‌های خاصی مثل ابروها و چشم‌ها مربوط است.
جنک بشنید و در تعظیم افزود
اشارت کرد که آرند آن کمان زود
هوش مصنوعی: جنگ را شنید و به منظور احترام، اشاره‌ای کرد تا آن کمان‌ها سریع‌تر بیاورند.
ز خانه صد کسش بیرون نهادند
چو برج قوس بر گردون نهادند
هوش مصنوعی: از خانه صد نفر را بیرون کردند، همچنان که قوس قزح در آسمان نمایان می‌شود.
به پیش رام آوردند گردون
سبک از قید قربان ساخت بیرون
هوش مصنوعی: آسمان را به جلو آوردند و سبک شد، از بند و قید آزاد گردید.
زده دست آن کمان ابرو به فرمان
کمان بر گوشۀ ابروش قربان
هوش مصنوعی: سپر کمان ابرو به قدری زیباست که می‌توان به خاطر آن جان داد. این ابرو مانند کمان است که بر گوشه‌اش فرمانی وجود دارد.
چو آتش نرم کرده بند بندش
ز بی قیدی به قید زه فکندش
هوش مصنوعی: چون آتش به آرامی بندهایش را می‌سوزاند، او نیز از آزادی به قید و بند درآمد و در دام گرفتار شد.
چو آن قوس قزح را ساخته زه
بگفت از چاشنی قوس قزح؛ زه !
هوش مصنوعی: وقتی که قوس قزح را درست کرد، گفت: "این قوس قزح از چه چیزی ساخته شده است؟"
از آن در چاشنی خمیازه آورد
که بیدارش ز خواب عمرها کرد
هوش مصنوعی: او از آن در چنان انرژی و تحریکی به وجود آورد که بیداری‌اش از خواب‌های طولانی عمرش را ممکن ساخت.
به نوعی دست کرد آن قبضه را چست
کز آن سختی شده چون دست کس سست
هوش مصنوعی: کسی به طرز ماهرانه‌ای به آن دستگیره گرفت و از شدت فشار، دستش به شکلی نرم و آسان شد، مانند اینکه فرد دیگری با دستش کار کند.
نرفته در کمان خانه مگر رام
که ماه نو شد از نو برج بهرام
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که هیچ چیزی به خاطر زیبایی و جذابیت خود از خانه بیرون نرفته، مگر زمانی که اثر ماه نو بر برج بهرام نمایان شده است. به عبارت دیگر، تنها زیبایی و جذابیت خاصی توانسته نظرم را جلب کند و آن هم زمانی است که دوباره فرصت خاصی پیش آمده است.
نه درشد در کمان رام ظفر کیش
در آمد مشتری در خ انۀ خویش
هوش مصنوعی: در کمانِ پیروزی تیر زدن، بی‌اجازه و با قدرت انجام نمی‌شود؛ اما سیاره مشتری با شکوه و پرتابش، به خانه‌ای که می‌خواهد می‌رسد.
شرف شد مشتری را زهره را اوج
مه و خور زان قران سعد شد زوج
هوش مصنوعی: مشتری در اوج خود قرار گرفته و زهره نیز به بهترین حال رسیده است. ماه و خورشید نیز در این زمان به اوج شکوه و زیبایی خود رسیده‌اند. به‌علاوه، این موقعیت خاص برای زوج‌ها نیز برکت و سعادت به ارمغان می‌آورد.
کشیده قوس گردون بازوی او
نگشته خم کمان ابروی او
هوش مصنوعی: قوس و کمان آسمان به شکل زیبایی مانند ابروی او خمیده نشده است و هیچ چیز به زیبایی و شکوه او نمی‌رسد.
کشیده آن کمان ابرو گشاده
ز سهمش لرزه در رایان فتاده
هوش مصنوعی: ابرو مانند کمانی که کشیده شده، بر دل و جان آدمی تأثیر می‌گذارد و لرزشی را در وجود او ایجاد می‌کند.
جهان لرزد چو مهر از قوس تابد
چنین معنی به غیر از من که یابد؟
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از قوس خود تابیده و جهان به لرزه درآید، آیا کسی به جز من می‌تواند این معنا را درک کند؟
ازآن ابرو کمان گفت ای کماندار
کشیدی دو کمان خوش خوش به یکبار
هوش مصنوعی: از آن ابرو که مانند کمان است، به کماندار گفت: تو دو تیر را به طور همزمان به سوی هدف پرتاب کردی.
کمان بشکست و تیرش برهدف خورد
چو مردان گوی از میدان بدر برد
هوش مصنوعی: کمان شکست و تیر به هدف رسید، مانند مردانی که از میدان نبرد پیروز بیرون می‌آیند.
شکسته قبضه اش در ترکتازی
کمان خس چو طفلان را به بازی
هوش مصنوعی: کمان خس در جنگ و تیراندازی به قدری قدرتمند است که مثل بازی کودکان به راحتی و با تسلط به شکار دشمنان می‌پردازد.
کمان اندر شکستن دادش آواز
چو بشکستی ز دست خود مینداز
هوش مصنوعی: اگر کمان را بشکنند، صدای آن به گوش می‌رسد، پس وقتی تو چیزی را از دست می‌دهی، آن را به خود نمی‌فکن.
کمان بشکست ار چه سهمناک است
چو طالع یار باشد از آن چه باک است؟
هوش مصنوعی: اگر کمان بشکند و این را بدبختی بدانیم، باز هم خود را ناراحت نکنیم؛ چون اگر سرنوشت یار بر وفق مراد باشد، از هیچ چیز نباید ترسید.
کمان بشکست بهر عقد بستن
زهی بستن که زود آرد شکستن
هوش مصنوعی: کمان را برای بستن عقدی شکستند، چه بستن که به سرعت باعث شکستن می‌شود.
شکستن می دهد پیوند را ساز
چو پیوندی که هرگز نشکند باز
هوش مصنوعی: شکستن می‌تواند پیوند را ناگسستنی کند، مانند پیوندی که هرگز نمی‌تواند شکسته شود.
که دیده ست از شکستن شاد و خرم
خریدار کمان و صاجش هم
هوش مصنوعی: آیا کسی دیده که خریدار کمان و صاجش از شکستن به طرز شادی و خوشحالی برخورد کند؟
عجب بود آن شکستن زو عجب تر
تماشاگر حزین تر از کمان گر
هوش مصنوعی: شگفتی در آن شکست است و شگفت‌تر آنکه تماشاگر از این حادثه، ناراحت‌تر از کماندار است.
نه تنها رام بشکست آن کمان را
کمرهای همه نظاره گان را
هوش مصنوعی: کمان تنها باعث شکستن خودش نشد، بلکه کمرهای همه تماشاگران را نیز تحت تأثیر قرار داد.
جهانی مد عی را دل شکسته
به چشم حاسدان تیری نشسته
هوش مصنوعی: در دنیا، دلی که احساس شکست دارد، مانند هدفی برای چشمان حسودان است.
به بخت عشق عاشق کار خود کرد
هوس را گرمی هنگامه شد سرد
هوش مصنوعی: عشق برای عاشق سرنوشت خاصی رقم زد و وقتی که شور و شوق به اوج رسید، احساسات و آرزوها به تدریج آرام شدند.
روان گشتند رایان از حسد بیش
ز بیگانه خجل شرمنده از خویش
هوش مصنوعی: خود را تحت تأثیر حسادت قرار داده و از دیگران نگران هستند، در حالی که از درون به خاطر عدم توانایی خود شرمنده‌اند.
مثل زن این مثل زان وقت بسته است
که بگریز از کمان گرچه شکست است
هوش مصنوعی: مانند زنی که در آن زمان ترسیده است، باید از کمان بگریزد، هرچند که چندان کار دشواری نباشد.
چو زاغان زان کمان را پس ندیدند
که دیگر ز آبروی خود رمیدند
هوش مصنوعی: زمانی که کلاغ‌ها آن کمان را دیگر ندیدند، از ترس اینکه آبروی‌شان برود، فرار کردند.
جنک در بر کش ید و کرد اکرام
کشیده قشقه بر پیشانی رام
هوش مصنوعی: در مبارزات، برخوردهای سخت و ناملایماتی وجود دارد، اما در عین حال مهمان‌نوازی و احترام نیز ارزش‌های مهمی هستند که باید حفظ شوند. این دو جنبه، هرچند متضاد به نظر می‌رسند، اما می‌توانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند.
حمائل از گهر زنّ ارش افکند
به دامادی خویشش ساخت خرسند
هوش مصنوعی: زنی از خانواده‌ای با ارزش، با داشتن زیبایی و مهری که در دل‌ها می‌نشیند، وارد زندگی‌اش شد و او را خوشحال کرد.
به نامش نامزد چون گشت سیتا
فرستاد این خبر مژده پدر را
هوش مصنوعی: به خاطر نام او، زمانی که سیتا حاضر شد، این خبر خوش را به پدرش فرستاد.