گنجور

بخش ۱۰۶ - بیان صحبت شدن رام با سیتا

خوش آن هجران که از داغ جدایی
به دلها گرم سازد آشنایی
به گرمی شوق مشتاقان فزاید
پس آنگه روی دلداران نماید
که جز تشنه نداند لذت آب
به بیداری شناسی راحت خواب
که گر هجران نباشد روی چون بدر
بود در دیده عشاق بی‌قدر
نشد کس عاشق مهر دل‌افروز
که بی‌منّت همی‌بینند هرروز
جهان را عید زان شد دیدن ماه
که پنهان می شود از دیده گه گاه
چو اکنون شرح ایام وصال است
حدیث هجر گفتن پر ملال است
چو وصل آمد نزیبد قصهٔ هجر
چراغ شام بی نورست در فجر
نصیب رام شد چون دولت وصل
بدل شد محنتش با راحت وصل
غم دیرین ز دلها شد فراموش
نگنجیدند هر یک اندر آغوش
دو بیدل سینه ها بر هم نهادند
به داغ یک دگر مر هم نهادند
به شوق یکدگر اندر برش تنگ
کزان شد نرم جون موم آن دل تنگ
کنار اندر کنار و بوس در بوس
تمنا کند از دل بیخ افسوس
به یکدیگر دو سرو ناز مایل
به گردن دستها چون گل حمایل
به خودیک جان و یکدل شد دو دمساز
نمانده در میان گنجایش ناز
مهیا عیش خوش را جمله اسباب
سپند از سوختن‌ها گشت نایاب
به هم بنشسته دو زانو به زانو
به هم پیوسته دو ابرو به ابرو
ربودی بوسه زان خندان لب قند
که شیرین است بوس اندر شکرخند
به سودا بوسه می داد آن گل اندام
چو هندو سود را شکر دهد وام
به قصر اندر ز بس بوس شکر بار
نبات اندوده گشته بام و دیوار
ز رنگ و بوی آن ماه سمن بر
نه پژمردی به بر گلهای بستر
به شوق مهر روی آن دل افروز
ش کفتی نیم شب نیلوفر روز
جمال و دولت دیدار در بر
به گیتی کم کسی را شد میسر
کسی را گر میس ر گشت این ذوق
فلک گرد سرش گردد به صد شوق
زهی بخت جوان رام آزاد
که با جانان خود، خوش زیستی شاد
به ذوق روی و موی آن دل افروز
به یادش نامدی اصلاً شب و روز
پری شد حامله چون غنچهٔ گل
چو آبستن به شادی ساغر مل
سهی سروی ز طوبی بارور گشت
کز آب زندگانی رشته تر گشت
ز فیض ابر نیسانی دلخواه
صدف شد گوهر خورشید را ماه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آن هجران که از داغ جدایی
به دلها گرم سازد آشنایی
هوش مصنوعی: خوشا به حال جدایی که باعث نزدیکی و ایجاد آشنایی در دل‌ها شود.
به گرمی شوق مشتاقان فزاید
پس آنگه روی دلداران نماید
هوش مصنوعی: زمانی که شوق و اشتیاق عاشقان بیشتر شود، سپس دلبران و معشوقان خود را نمایان می‌کنند.
که جز تشنه نداند لذت آب
به بیداری شناسی راحت خواب
هوش مصنوعی: فقط کسی که تشنه است می‌داند که آب چقدر لذت‌بخش است و کسی که بیدار است، راحتی خواب را درک نمی‌کند.
که گر هجران نباشد روی چون بدر
بود در دیده عشاق بی‌قدر
هوش مصنوعی: اگر جدایی وجود نداشته باشد، چهره محبوب در چشم عاشقان مانند ماه درخشان خواهد بود.
نشد کس عاشق مهر دل‌افروز
که بی‌منّت همی‌بینند هرروز
هوش مصنوعی: هیچ عاشقی وجود ندارد که بدون درخواست محبت را ببیند و هر روز از زیبایی‌ها بهره‌مند شود.
جهان را عید زان شد دیدن ماه
که پنهان می شود از دیده گه گاه
هوش مصنوعی: جهان به خاطر دیدن ماه که گاهی از چشم‌ها پنهان می‌شود، جشن و شادمانی را تجربه می‌کند.
چو اکنون شرح ایام وصال است
حدیث هجر گفتن پر ملال است
هوش مصنوعی: اکنون که در مورد روزهای حضور و نزدیکی صحبت می‌کنیم، صحبت از دوری و جدایی بسیار ناراحت‌کننده و کسل‌کننده است.
چو وصل آمد نزیبد قصهٔ هجر
چراغ شام بی نورست در فجر
هوش مصنوعی: وقتی با هم بودن آغاز می‌شود، دیگر جایی برای داستان‌های جدایی نیست. مانند این است که چراغی در شب تاریک وجود ندارد وقتی صبح می‌رسد.
نصیب رام شد چون دولت وصل
بدل شد محنتش با راحت وصل
هوش مصنوعی: به هنگامی که خوشبختی و وصل محبوب نصیب او شد، درد و رنجش به شوق و آرامش تبدیل گشت.
غم دیرین ز دلها شد فراموش
نگنجیدند هر یک اندر آغوش
هوش مصنوعی: اندوه‌های گذشته از دل‌ها پاک شد، زیرا هر یک از ما نتوانستیم در آغوش دیگری جا بگیریم.
دو بیدل سینه ها بر هم نهادند
به داغ یک دگر مر هم نهادند
هوش مصنوعی: دو دل شکسته که به عشق یکدیگر داغدار هستند، آلام و دردهای خود را بر دوش یکدیگر گذاشتند و با هم آن را تحمل می‌کنند.
به شوق یکدگر اندر برش تنگ
کزان شد نرم جون موم آن دل تنگ
هوش مصنوعی: در انتظار یکدیگر، دل‌ها به هم نزدیک شده‌اند و به همین خاطر، جان‌های سخت و خسته به نرمی و لطافت تبدیل می‌شوند.
کنار اندر کنار و بوس در بوس
تمنا کند از دل بیخ افسوس
هوش مصنوعی: در کنار یکدیگر نشسته‌اند و در حالی که همدیگر را می‌بوسند، دلشان از حسرت و آرزوهایی که دارند، پر است.
به یکدیگر دو سرو ناز مایل
به گردن دستها چون گل حمایل
هوش مصنوعی: دو درخت زیبا و خوش‌نما که با انحنای گردن‌هایشان به یکدیگر نزدیک شده‌اند، دست‌هاشان را به شکلی معطر و دلنشین مانند گل به همدیگر می‌فشارند.
به خودیک جان و یکدل شد دو دمساز
نمانده در میان گنجایش ناز
هوش مصنوعی: دو نفر با همدیگر هم‌قلب و هم‌جان شده‌اند و دیگر کسی در بین آن‌ها نیست که بتواند عشق و محبت آن‌ها را کم کند.
مهیا عیش خوش را جمله اسباب
سپند از سوختن‌ها گشت نایاب
هوش مصنوعی: آشکار است که برای خوشگذرانی و لذت بردن، تمام وسایل و امکانات در نتیجه سوختن و از بین رفتن، نایاب و کم‌یار شده‌اند.
به هم بنشسته دو زانو به زانو
به هم پیوسته دو ابرو به ابرو
هوش مصنوعی: این بیت به تصویرسازی از دو نفر اشاره دارد که به صورت نزدیکی نشسته‌اند، به طوری که زانوهایشان به هم چسبیده و ابروهایشان نیز نزدیک به یکدیگر است. این نزدیکی می‌تواند نمادی از دوستی، عشق یا ارتباط عمیق بین آنها باشد.
ربودی بوسه زان خندان لب قند
که شیرین است بوس اندر شکرخند
هوش مصنوعی: تو بوسه‌ای از لب‌های خندان و شیرین گرفتی که به اندازه‌ای شیرین است که مثل بوسیدن شکری می‌ماند.
به سودا بوسه می داد آن گل اندام
چو هندو سود را شکر دهد وام
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا به عشق و شوق بسیار، بوسه‌ای به سودا می‌زد؛ مانند هندو که برای سودش شکر را می‌نوشد.
به قصر اندر ز بس بوس شکر بار
نبات اندوده گشته بام و دیوار
هوش مصنوعی: در کاخی که به خاطر تعداد زیاد بوسه‌ها، دیوارها و سقف‌ها را با شیرینی شکر پوشانده‌اند.
ز رنگ و بوی آن ماه سمن بر
نه پژمردی به بر گلهای بستر
هوش مصنوعی: از زیبایی و عطر آن ماه سمن، گل‌های بستر پژمرده شده‌اند.
به شوق مهر روی آن دل افروز
ش کفتی نیم شب نیلوفر روز
هوش مصنوعی: به خاطر علاقه‌ای که به زیبایی چهره آن معشوق دارم، از نیمه شب تا روز مثل نیلوفر در انتظار هستم.
جمال و دولت دیدار در بر
به گیتی کم کسی را شد میسر
هوش مصنوعی: در دنیا، کمتر کسی موفق می‌شود هم زیبایی و هم قدرت را در یک جا جمع کند و از آن بهره‌مند شود.
کسی را گر میس ر گشت این ذوق
فلک گرد سرش گردد به صد شوق
هوش مصنوعی: اگر کسی به ذوق و شوق بپردازد، آسمان و طبیعت نیز به دور او شادی و سرور می‌آفریند و او را با هزار شادی احاطه می‌کند.
زهی بخت جوان رام آزاد
که با جانان خود، خوش زیستی شاد
هوش مصنوعی: چه بخت خوشی که جوانی آزاد و رها دارد و با معشوق خویش، زندگی شاد و خوشی را می‌گذراند.
به ذوق روی و موی آن دل افروز
به یادش نامدی اصلاً شب و روز
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهره و موی آن کسی که دل را خوشحال می‌کند، هرگز نام او را از یاد نمی‌برم، نه در شب و نه در روز.
پری شد حامله چون غنچهٔ گل
چو آبستن به شادی ساغر مل
هوش مصنوعی: پری مانند غنچهٔ گلی که در حال رشد و آماده شدن برای شکفتن است، حامله شده و شاداب است چون به انتظار نوشیدنی خوشمزه‌ای است.
سهی سروی ز طوبی بارور گشت
کز آب زندگانی رشته تر گشت
هوش مصنوعی: درختی بارور و خوش قامت از درخت طوبی رشد کرده و به خاطر آب حیات، شفاف و تازه شده است.
ز فیض ابر نیسانی دلخواه
صدف شد گوهر خورشید را ماه
هوش مصنوعی: در نتیجهٔ برکت باران نیسان، صدفی دلپذیر به وجود آمد که گوهر خورشید را به دست آورد.