گنجور

شمارهٔ ۲ - در وصف بهار و مدح ابوحرب بختیار محمد

آمده نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سیه‌روی سمن‌بوی راد
گیتی گردید چو دارالقرار
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند
کبکان بر کوه به تک خاستند
بلبلکان زند و ستا خواستند
فاختگان همبر بنشاستند
نای‌زنان بر سر شاخ چنار
لاله به شمشاد برآمیختند
ژاله به گلنار درآویختند
بر سر آن مشک فرو بیختند
وز بر این در فرو ریختند
نقش و تماثیل برانگیختند
از دل خاک و دو رخ کوهسار
قمریکان نای بیاموختند
صلصلکان مشک تبت سوختند
زرد گلان شمع برافروختند
سرخ گلان یاقوت اندوختند
سروبنان جامهٔ نو دوختند
زین سو و زان سو به لب جویبار
بلبلکان بر گلکان تاختند
آهوکان گوش برافراختند
گورخران میمنه‌ها ساختند
زاغان گلزار بپرداختند
بیدلکان جان و روان باختند
با ترکان چگل و قندهار
باز جهان خرم و خوش یافتیم
زی سمن و سوسن بشتافتیم
زلف پریرویان برتافتیم
دل ز غم هجران بشکافتیم
خوبتر از بوقلمون یافتیم
بوقلمونیها درنوبهار
پیکر در پیکر بنگاشتیم
لاله بر لاله فرو کاشتیم
گیتی را چون ارم انگاشتیم
دشت به یاقوت‌تر انباشتیم
باز به هر گوشه برافراشتیم
شاخ گل و نسترن آبدار
باز جهان گشت چو خرم بهشت
خوید دمید از دو بناگوش مشت
ابر به آب مژه در روی کشت
گل به مل و مل به گل اندر سرشت
باد سحرگاهی اردیبهشت
کرد گل و گوهر بر ما نثار
صحرا گویی که خورنق شده‌ست
بستان همرنگ ستبرق شده‌ست
بلبل همطبع فرزدق شده‌ست
سوسن چون دیبه ازرق شده‌ست
بادهٔ خوشبوی مروق شده‌ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار
مرغ نبینی که چه خواند همی
میغ نبینی که چه راند همی
دشت  نبینی به چه ماند همی
دوست نبینی چه ستاند همی
باغ بتان را بنشاند همی
بر سمن و نسترن و لاله‌زار
من بروم نیز بهاری کنم
بر رخش از مدح نگاری کنم
بر سرش از درد خماری کنم
بر تنش از شعر شعاری کنم
وینهمه را زود نثاری کنم
پیش امیرالامرا بختیار
بار خدایی که به توفیق بخت
بر ملک شرق عزیزست سخت
میر همی‌برکشدش لخت لخت
و آخر کارش بدهد تاج و تخت
اندک اندک سر شاخ درخت
عالی گردد به میان مرغزار
ایزد تیغش سبب ضرب کرد
قطب همه شرق و همه غرب کرد
تا پدرش کُنیتِ بوحرب کرد
بسکه شد و با ملکان حرب کرد
از لطف و آن سخن چرب کرد
خلق جهان طالبش و دوستدار
از کرم و نعمت والای او
کس نشنیده‌ست ز لب لای او
فر خدایی همه آلای او
هست بر آن قالب و بالای او
صورت او و رخ زیبای او
هست چنان ماه دو پنج و چهار
مهتر آزادهٔ مهتر منش
کز خردش جانست از جان تنش
کرده ظفرمسکن در مسکنش
بسته وفا دامن در دامنش
خلق ندانم به سخن گفتنش
در همه گیتی ز صغار و کبار
همتهای ملکی بینمش
سیرتهای ملکی بینمش
دولتهای فلکی بینمش
مدت برج فلکی بینمش
بویا چون مشک زکی بینمش
گاه جوانمردی و گاه وقار
همتش از چرخ همی‌بگذرد
رایش در غیب همی‌بنگرد
هیبت او چنگل شیران درد
دولت او سعد ابد پرورد
بختش هر روز همی‌آورد
قافلهٔ نعمت را بر قطار
تا گل خودروی بود خوبروی
تا شکن زلف بود مشکبوی
تا بت کشمیر بود جعد موی
تا زن بدمهر بود جنگجوی
تا زبر سرو کند گفتگوی
بلبل خوشگوی به آواز زار
عمر خداوندم پاینده باد
بختش هر روز فزاینده باد
دستش هرگاه گشاینده باد
رایش هر زنگ زداینده باد
درد رونده طرب آینده باد
ملکت او را به حق کردگار

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمده نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
هوش مصنوعی: نوروز با شکوه و شادی خود از صبح زود آغاز شده است، پس این روز مبارک و خوش‌یمن باشد.
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
هوش مصنوعی: جهان دوباره پر از نشاط و زیبایی شده و فصل زمستان به پایان رسیده و بهار آغاز شده است.
ز ابر سیه‌روی سمن‌بوی راد
گیتی گردید چو دارالقرار
هوش مصنوعی: در اینجا از ابر تیره‌ای که بوی سمن می‌دهد صحبت می‌شود، و به تغییراتی در جهان اشاره می‌کند که همچون محلی امن و آرامش‌بخش به نظر می‌رسد. به طور کلی، شاعر از تصویری تاریک، به فرآیندی مثبت و امیدبخش می‌رسد.
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند
هوش مصنوعی: بر روی گل سرخ، زلفی زیبا و شگفت‌انگیز را به زیبایی آرایش کردند و زلفی زیبا و خوش‌فرم مانند درخت شمشاد را مرتب کردند.
کبکان بر کوه به تک خاستند
بلبلکان زند و ستا خواستند
هوش مصنوعی: کبک‌ها به تنهایی بر روی کوه بالا می‌روند، و بلبل‌ها به آواز و شادی مشغول هستند.
فاختگان همبر بنشاستند
نای‌زنان بر سر شاخ چنار
هوش مصنوعی: پرنده‌ها بر روی شاخه چنار نشسته و با نغمه‌خوانی خود فضای اطراف را پر کرده‌اند.
لاله به شمشاد برآمیختند
ژاله به گلنار درآویختند
هوش مصنوعی: در این تصویر زیبا، گل لاله با شمشاد در هم آمیخته و قطرات شبنم (ژاله) به میوه انار (گلنار) چسبیده‌اند. این رنگ‌ها و زیبایی‌ها به خوبی در کنار یکدیگر جلوه‌گر شده‌اند.
بر سر آن مشک فرو بیختند
وز بر این در فرو ریختند
هوش مصنوعی: بر سر آن مشک، به خاطر آنچه درون آن بود، ریختند و از این در، چیزهایی به زمین افتاد.
نقش و تماثیل برانگیختند
از دل خاک و دو رخ کوهسار
هوش مصنوعی: از دل خاک، شکل‌ها و نقوشی را به وجود آوردند و دو چهره بر روی کوه‌ها نمایان شد.
قمریکان نای بیاموختند
صلصلکان مشک تبت سوختند
هوش مصنوعی: قمری‌ها نغمه‌سرایی را یاد گرفتند، در حالی که مشک‌ها در دودی که از آتش تبت بلند شد، سوختند.
زرد گلان شمع برافروختند
سرخ گلان یاقوت اندوختند
هوش مصنوعی: گل‌های زرد شمع روشن کردند و گل‌های قرمز یاقوت را جمع‌آوری کردند.
سروبنان جامهٔ نو دوختند
زین سو و زان سو به لب جویبار
هوش مصنوعی: مردم در دو طرف جویبار برای خود لباس‌های تازه‌ای دوختند و آماده شدند.
بلبلکان بر گلکان تاختند
آهوکان گوش برافراختند
هوش مصنوعی: پرندگان آوازخوان بر روی گل‌ها پرواز کردند و آهوها سرهایشان را بالا کردند.
گورخران میمنه‌ها ساختند
زاغان گلزار بپرداختند
هوش مصنوعی: زیر دندان و در زیر سایه شیران، زاغ‌ها در گلزارها مشغول خرج‌کردن و زیبا کردن زیبایی‌های طبیعی هستند. در واقع، در کنار حفظ زندگی‌های خود، به زیبایی زندگی نیز توجه دارند.
بیدلکان جان و روان باختند
با ترکان چگل و قندهار
هوش مصنوعی: عاشقان و دل‌باختگان در عشق ترکان چگل و قندهار خویش را فدای آن زیبایی‌ها کردند.
باز جهان خرم و خوش یافتیم
زی سمن و سوسن بشتافتیم
هوش مصنوعی: دوباره دنیا را شاد و زیبا دیدیم و به سمت گل‌های معطر و رنگارنگ شتافتیم.
زلف پریرویان برتافتیم
دل ز غم هجران بشکافتیم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی زلفان معشوق اشاره می‌کند و در عین حال از درد جدایی و غم ناشی از آن سخن می‌گوید. او می‌گوید که با وجود آرزوهای شیرین، دلش به خاطر دوری معشوق شکسته و آشفته است.
خوبتر از بوقلمون یافتیم
بوقلمونیها درنوبهار
هوش مصنوعی: در روزهای بهار، چیزهای زیباتر و بهتری از بوقلمون‌ها پیدا کردیم که به آنها بوقلمونی‌ها گفته می‌شود.
پیکر در پیکر بنگاشتیم
لاله بر لاله فرو کاشتیم
هوش مصنوعی: ما در کنار هم صورت‌های زیبایی را تصویر کردیم و گل‌های لاله را بر روی هم کاشتیم.
گیتی را چون ارم انگاشتیم
دشت به یاقوت‌تر انباشتیم
هوش مصنوعی: جهان را مانند بهشت تصور کردیم و زمین را با سنگ‌های قیمتی مانند یاقوت پر کردیم.
باز به هر گوشه برافراشتیم
شاخ گل و نسترن آبدار
هوش مصنوعی: ما دوباره در هر جایی شاخ و برگ گل و نسترن تر و تازه را به نمایش گذاشتیم.
باز جهان گشت چو خرم بهشت
خوید دمید از دو بناگوش مشت
هوش مصنوعی: جهان دوباره مانند بهشتی شاداب شد و زندگی نوینی آغاز کرد.
ابر به آب مژه در روی کشت
گل به مل و مل به گل اندر سرشت
هوش مصنوعی: ابر با اشک مژه‌اش بر روی زمین پاشیده می‌شود، گل‌ها نیز به ملایمت در دل خاک رشد می‌کنند و زیبایی طبیعت را در خود نهفته دارند.
باد سحرگاهی اردیبهشت
کرد گل و گوهر بر ما نثار
هوش مصنوعی: در صبح زود اردیبهشت، باد به زیبایی گل‌ها و جواهرات را بر سر ما می‌ریزد.
صحرا گویی که خورنق شده‌ست
بستان همرنگ ستبرق شده‌ست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که صحرا به زیبایی و سرسبزی بستان رسیده و حالتی دلپذیر و خوشایند به خود گرفته است. طبیعت به قدری زیبا شده که جان تازه‌ای به خود گرفته و همانند رنگ‌های درخشان و جذاب می‌درخشد.
بلبل همطبع فرزدق شده‌ست
سوسن چون دیبه ازرق شده‌ست
هوش مصنوعی: بلبلی که هم‌نوا با فرزدق شعر می‌خواند به زیبایی سوسن مانند دیبای آبی درخشیده است.
بادهٔ خوشبوی مروق شده‌ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار
هوش مصنوعی: نوشیدنی خوش‌عطر و خوش‌طعم به قدری خالص و ناب است که از آب هم پاک‌تر و از آتش هم قوی‌تر است.
مرغ نبینی که چه خواند همی
میغ نبینی که چه راند همی
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای را نبینی که چه می‌خواند، نمی‌توانی بفهمی که از چه چیزی خبر می‌دهد یا به چه موضوعی اشاره می‌کند. این نشان می‌دهد که گاهی اوقات باید چیزهایی را که قابل مشاهده نیستند، درک کنیم تا پیام واقعی را دریافت کنیم.
دشت  نبینی به چه ماند همی
دوست نبینی چه ستاند همی
هوش مصنوعی: در دشت، زیبایی‌ها و وسعت‌ها را نمی‌بینی و دوست هم که در کنارت نیست، از تو چه می‌گیرد.
باغ بتان را بنشاند همی
بر سمن و نسترن و لاله‌زار
هوش مصنوعی: باغ معشوقان به خوبی در کنار گل‌های سمن، نسترن و لاله‌های رنگارنگ شکفته و زیبا است.
من بروم نیز بهاری کنم
بر رخش از مدح نگاری کنم
هوش مصنوعی: من اگر بروم، باز هم به گونه‌ای به چهره‌اش زیبایی و شکوهی می‌بخشم و او را با ستایش و تعریفی از خود تزئین می‌کنم.
بر سرش از درد خماری کنم
بر تنش از شعر شعاری کنم
هوش مصنوعی: به خاطر درد خماری، او را تحت فشار قرار می‌دهم و بر تنش با شعر و پیام‌هایی که دارم، تأثیر می‌گذارم.
وینهمه را زود نثاری کنم
پیش امیرالامرا بختیار
هوش مصنوعی: من همه این‌ها را به زودی به پیش امیرالامرا بختیار هدیه خواهم کرد.
بار خدایی که به توفیق بخت
بر ملک شرق عزیزست سخت
هوش مصنوعی: ای خداوندی که بر وفق بخت، برای سلطنت بر سرزمین شرق بسیار عزیز و با ارزش هستی.
میر همی‌برکشدش لخت لخت
و آخر کارش بدهد تاج و تخت
هوش مصنوعی: او در زندگی با سختی‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو خواهد شد، اما در نهایت به مقام و قدرتی دست پیدا می‌کند.
اندک اندک سر شاخ درخت
عالی گردد به میان مرغزار
هوش مصنوعی: به تدریج، سر درخت بلند و زیبا در وسط مرتع سبز و خوش‌رنگ، از زمین بیرون می‌آید.
ایزد تیغش سبب ضرب کرد
قطب همه شرق و همه غرب کرد
هوش مصنوعی: خداوند به وسیله‌ی شمشیرش ضربه‌ای زد که تمامی نقاط شرق و غرب را تحت تأثیر قرار داد.
تا پدرش کُنیتِ بوحرب کرد
بسکه شد و با ملکان حرب کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که پدرش نام بوحرب را به او داد، به حدی جنگید که با پادشاهان نیز جنگ کرده بود.
از لطف و آن سخن چرب کرد
خلق جهان طالبش و دوستدار
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و سخنان شیرین او، مردم جهان به دنبال او هستند و او را دوست دارند.
از کرم و نعمت والای او
کس نشنیده‌ست ز لب لای او
هوش مصنوعی: از بزرگی و لطف او هیچ‌کس از زبان او چیزی نشنیده است.
فر خدایی همه آلای او
هست بر آن قالب و بالای او
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌ها و ویژگی‌های خداوند در ذات و جلوه‌گری او وجود دارد.
صورت او و رخ زیبای او
هست چنان ماه دو پنج و چهار
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی او به قدری دلرباست که مانند ماه در روزهای ۲۵ و ۲۴ است.
مهتر آزادهٔ مهتر منش
کز خردش جانست از جان تنش
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت والای یک فرد اشاره دارد که به خاطر خِرَد و روح بزرگش، از جسم و جان خود برتر است. او رهبری است که آزاد و بزرگمنش بوده و به خوبی و دانایی شناخته می‌شود.
کرده ظفرمسکن در مسکنش
بسته وفا دامن در دامنش
هوش مصنوعی: پیروز به خانه‌اش آمده و وفا در دامنش جای گرفته است.
خلق ندانم به سخن گفتنش
در همه گیتی ز صغار و کبار
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که دیگران در مورد صحبت کردنش چه فکر می‌کنند، چه کوچک باشند و چه بزرگ، در تمام دنیا.
همتهای ملکی بینمش
سیرتهای ملکی بینمش
هوش مصنوعی: من تلاش‌ها و اراده‌های انگیزشی را مشاهده می‌کنم و همچنین رفتارها و ویژگی‌های انسانی را نیز می‌بینم.
دولتهای فلکی بینمش
مدت برج فلکی بینمش
هوش مصنوعی: من مدت زمان حکومت‌های آسمانی را می‌بینم و بر حوادث و تحولات آن‌ها واقف هستم.
بویا چون مشک زکی بینمش
گاه جوانمردی و گاه وقار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که گاهی جوانمردی و بزرگواری او را مانند بوی خوش مشک احساس می‌کنم و گاهی احساس آرامش و وقار او مرا تحت تاثیر قرار می‌دهد.
همتش از چرخ همی‌بگذرد
رایش در غیب همی‌بنگرد
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌اش از قدرت آسمان‌ها فراتر است و فکر و اندیشه‌اش به آینده‌ی ناشناخته می‌نگرد.
هیبت او چنگل شیران درد
دولت او سعد ابد پرورد
هوش مصنوعی: وجود او همچون قدرت شیران است و درد و مصیبت او مایه‌ی رستگاری و سعادت ابدی را به ارمغان می‌آورد.
بختش هر روز همی‌آورد
قافلهٔ نعمت را بر قطار
هوش مصنوعی: هر روز برای او خوشبختی و خوشی می‌آید و نعمت‌ها مانند کاروانی به سوی او روانه می‌شوند.
تا گل خودروی بود خوبروی
تا شکن زلف بود مشکبوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل خوش‌صورت باشد، زیبایی در آن وجود دارد و تا وقتی که زلف‌هایش نرم و دل‌انگیز است، عطر خوشی در فضا پراکنده است.
تا بت کشمیر بود جعد موی
تا زن بدمهر بود جنگجوی
هوش مصنوعی: موی پرپیچ و تاب به زیبایی دختران کشمیر می‌ماند و تا زمانی که زن بی‌علاقه و بی‌عشق شریک زندگی باشد، در دل او جنگ و نزاع وجود خواهد داشت.
تا زبر سرو کند گفتگوی
بلبل خوشگوی به آواز زار
هوش مصنوعی: بلبل خوش صدا در کنار درخت سرو، از عشق و حال خود با صدای حزین و زیبا صحبت می‌کند.
عمر خداوندم پاینده باد
بختش هر روز فزاینده باد
هوش مصنوعی: خداوند عمرش را بلند مدت کند و هر روز بر خوشبختی‌اش افزوده شود.
دستش هرگاه گشاینده باد
رایش هر زنگ زداینده باد
هوش مصنوعی: زمانی که او دستش را باز کند، مثل بادی که برایش هدیه‌ای می‌آورد، هر زنگ و صدای ناخوشایند را از بین می‌برد.
درد رونده طرب آینده باد
ملکت او را به حق کردگار
هوش مصنوعی: دردی که به همراه شادی و لذت می‌آید، آینده‌ی ملکت را به دست خداوند راست‌کردار می‌سپارد.

حاشیه ها

1389/12/09 02:03

دربیت : لاله به شمشاد بر آمیختند
ژاله به گلنار در آمیختند
اگر در افعال که در ضمن قافیه بیت را نیز تشکیل داده اند . فعل ها انگار بر عکس باید باشند . حال شاید در نسخه های معتبر تری به همین ساختی باشد که بنده می پندارم.
ببینید فعل برآمیختن به معنای ترکیب شدن برای لاله وگل که هردو از یک جنس اند مقدور نیست پس نمی توان پذیرفت که گل ( که همان گل سرخ یا رز است .با گل لاله آمیخته شوند. اما از ژاله که قطره است بر می اید که با گلنار که او هم رنگی است آمیخته شود.
پس لاله ها را می توان تصور کرد که از گل " آویخته " شده باشد. و(نه آمیخته که مقئور نیست. ونیز می توان ترکیب شدن ودر گل فرورفتن وبا گل یکی شدن از ژاله " که شبنم است بر می آید
در نتیجه اگر به نسخه ای برخوردید که در آن بیت منظور به این شکل ضبط بود حتمن نسخه ی اصح همانست
با مهر واحترام
م-شفافی

1389/12/09 02:03

در پایان فراموشم شد آن ضبط به معنا نزدیکتر را بنویسم
با پوزش
بیت صحیح به نظرم این گونه باید نوشته شود
لاله وشمشاد بر آویختند
ژاله به گلنار در آمیختند
با اجازه ی بزرگان

1390/01/21 00:03
ادبی

سلام.
در بند اول «بوی راد» است که «ب» جا افتاده.

1390/01/21 00:03
ادبی

در ضمن « لاله به شمشاد برآویختند » داریم که احتمالاٌ «برآمیختند» اشتباه تایپی باشد.

1391/09/21 15:11

سروبنان جامعهٔ نو دوختند
"جامعه" اشتباه هست و "جامه" صحیح

1393/10/02 13:01
سعید عبادی

سلام خواستم کمکی به رفقا کرده باشم:
دیبه ازرق: مخفف دیبای ازرق به معنی پارچه ابریشمی کبود است
راد: به معنی بخشنده
زردگلان شمع برافروختند: گل های زرد مانند شمع برافروخته اند

1394/12/23 08:02
ناشناس

در بیت
دشت نبینی به چه ماند همی / دوست نبینی چه ستاند همی
کلمه نبینی از مصراع اول به اشتباه حذف شده است

1399/10/24 08:12
آزادبخت

وای خدایا توصیف و لطافت شعر و زیبایی واژگان را ببینید چرا با امدن سلجوقیان دیگر خبری از این شعرها و جشنها نیست سلجوقیان ادبیات پارسی و بنیان دانشگرایی را نابود کردند جشنهای مهرگان و سده و تیرگان با امدن اسلام از بین نرفت بلکه با امدن سلجوقیان غز از بین رفت

1402/11/24 00:01
محمد مهدی احدیان

بند 1  احتمالا اینگونه صحیح است: بلبلکان زند و ستا خواستند

 زند و ستا یعنی زند و اوستا. منظور مجموعه ی سرودهای کهن ، از هر نوعی است. فردوسی گوید: به زند و ستا اندرون زردهشت/ که بنمود هرگونه نرم و درشت  و دقیقی گوید: چو گلبن از گل، آتش نهاد و عکس افکند/ به شاخ او بر، دراج گشت و ستا خوان خسروانی (بنگرید به: مزدیسنا و ادب پارسی، دکتر محمد معین ص 117)