برگردان به زبان ساده
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
هوش مصنوعی: برخیزید و با خود لباسهای گرم بیاورید، زیرا فصل خزان فرا رسیده است و نسیم خنکی از سمت خوارزم میوزد.
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست
گویی به مثل پیرهن رنگرزانست
هوش مصنوعی: به آن برگ زردی نگاه کن که بر شاخهی زرد قرار دارد، گویا مانند پیراهنی با رنگی کمرنگ و بیجان است.
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ ، نه گل ماند و نه گلنار
هوش مصنوعی: کشاورز با تعجب به دست خود اشاره میکند که در باغ و چمن، نه تنها گلی باقی نمانده بلکه حتی درختان گلابی نیز از بین رفتهاند.
طاووس بهاری را، دنبال بکندند
پرش ببریدند و به کنجی بفکندند
هوش مصنوعی: پرندهای زیبا و باشکوه را که مخصوص به بهار است، به دنبال خود کشیدند و پرهایش را بریدند و در گوشهای رها کردند.
خسته به میان باغ به زاریش پسندند
با او ننشینند و نگویند و نخندند
هوش مصنوعی: در میان باغ، کسی که خسته و دلشکسته است، به خاطر حالتی که دارد، مورد توجه قرار میگیرد. دیگران به او نمینشینند، صحبت نمیکنند و نمیخندند.
وین پر نگارینش بر او باز نبندند
تا بگذرد آذر مه و آید (سپس) آذار
هوش مصنوعی: پرهای زیبا و رنگین او را نمیبندند تا ماه آذر سپری شود و ماه آذار فرا برسد.
شبگیر نبینی که خجسته به چه دردست
کرده دو رخان زرد و برو پرچین کردهست
هوش مصنوعی: در اوایل شب متوجه نمیشوی که زیبایی چقدر با جادوی خویش دو رخ زرد را تحت تأثیر قرار داده و آنها را همچون پرچینی زیبا درآورده است.
دل غالیه فامست و رخش چون گل زردست
گوییکه شب دوش می و غالیه خوردهست
هوش مصنوعی: دلش به رنگ غالیه است و چهرهاش مانند گل زرد به نظر میرسد، گویی که شب گذشته شراب و عطر مصرف کرده است.
بویش همه بوی سمن و مشک ببردهست
رنگش همه رنگ دو رخ عاشق بیمار
هوش مصنوعی: عطرش بوی سمن و مشک را به همراه دارد و رنگش همچون چهرهی عاشق بیمار است.
بنگر به ترنج ای عجبیدار که چونست
پستانی سختست و درازست و نگونست
هوش مصنوعی: به میوه ترنج نگاه کن، چه شگفتانگیز است که همچون پستانی سخت و بلند به نظر میرسد و در عین حال در حال پوسیدگی است.
زردست و سپیدست و سپیدیش فزونست
زردیش برونست و سپیدیش درونست
هوش مصنوعی: زرد و سپید، هر دو رنگ هستند، اما وقتی به آنها نگاه میکنیم، سپیدی بیشتر از زردی در دیده میآید. زردی به ظاهر مشخصتر و بیرونی است، اما سپیدی در عمق و باطنیتر جلوه میکند.
چون سیم درونست و چو دینار برونست
آکنده بدان سیم درون لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و تناقض درونی و بیرونی اشاره دارد. بیانگر این است که از نظر ظاهری، چیزی شبیه به طلا و نقره به نظر میرسد، اما در واقع حاوی ارزشهای پنهان و درونی است. به نوعی، این ترکیب به جذابیت و ارزشهای عمیقتر از آنچه که در ظاهر دیده میشود، اشاره دارد. در واقع، آنچه به چشم میآید ممکن است فقط لایهای از زیبایی باشد و در زیر آن، چیزهای ارزشمندتری نهفته باشد.
نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو
هوش مصنوعی: نارنج مانند دو کفهٔ ترازویی است که هر دو از طلا پوشیده شدهاند و به سمت بیرون تمایل دارند.
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
وانگاه یکی زرگر زیرکدل جادو
هوش مصنوعی: فضای دلپذیری با عطر خوش کافور و گلاب و زیبایی مرواریدها پر شده است. در این میان، یک زرگر باهوش و با تدبیر در حال فعالیت است.
با راز به هم باز نهاده لب هر دو
رویش به سر سوزن بر آژده هموار
هوش مصنوعی: هر دو طرف لب از رازهای درون خود پرده برداشتهاند، و مانند سر سوزنی بر آتش جانشان به آرامی حرکت میکنند.
آبی چو یکی جوژک از خایه بجسته
چون جوژگکان از تن او موی برسته
هوش مصنوعی: آب به رنگی شبیه به جوهری است که از خایهای بیرون آمده و مانند موهایی که از بدن جوژگکان روییده، به نظر میرسد.
مادرش بجسته سرش از تن بگسسته
نیکو و باندام جراحتش ببسته
هوش مصنوعی: مادرش سرش را از تن جدا کرده و به خوبی زخم او را بانداژ کرده است.
یک پایک او را ز بن اندر بشکسته
وآویخته او را به دگر پای نگونسار
هوش مصنوعی: یک پای او از ریشه شکسته و او به پای دیگرش آویزان است.
وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده
هوش مصنوعی: آن آتش از راه عمل، حقهای ساده و بیکالی را نشان میدهد که همه رنگها را از آن حقه گرفته است.
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده
توتو سلب زرد بر آن روی فتاده
هوش مصنوعی: لحظهای سنگی قرمز در آن ترفند گذاشتهای، و لباس زرد بر آن چهره افتاده است.
بر سرش یکی غالیهدانی بگشاده
واکنده در آن غالیه دان سونش دینار
هوش مصنوعی: بر روی سرش یک ظرف پر از عطر و خوشبوکننده باز کرده و در آن ظرف، سکههای طلایی قرار داده است.
وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد
در معصفری آب زده باری سیصد
هوش مصنوعی: این سیب مانند یک مخروط است که به شکل یک توپ در آب غوطهور شده و با وزش باد بر روی سطح آب ضربه میزند.
بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد
وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد
هوش مصنوعی: بر روی صورت او، نقاطی وجود دارد و در دمی که او تنفس میکند، سبز جلیلی از زمرد پدیدار میشود.
واندر شکمش خردک خردک دو سه گنبد
زنگی بچهای خفته به هر یک در، چون قار
هوش مصنوعی: درون شکم او چندین گنبد کوچک وجود دارد که در هر کدام، بچهای خوابیده است، مانند قار (صدای خواب).
دهقان به سحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید
هوش مصنوعی: کشاورز در صبح زود از خانه بیرون میآید، نه به آرامش میرسد و نه درنگ میکند.
نزدیک رز آید، در رز را بگشاید
تا دختر رز را چه به کارست و چه باید
هوش مصنوعی: وقتی که نزدیک گل رز میشوی، درِ گل را باز میکند تا دختر گل رز بداند که چه وظیفهای دارد و چه کار باید بکند.
یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الا همه آبستن و الا همه بیمار
هوش مصنوعی: دختری که هنوز به سن ازدواج نرسیده، خود را نشان نمیدهد مگر اینکه همه چیز به هم ریخته باشد و همه به نوعی در حال درد و رنج باشند.
گوید که شما دخترکان را چه رسیدهست؟
رخسار شما پردگیان را که بدیدهست؟
هوش مصنوعی: میگوید که شما دختران چه اتفاقی برایتان افتاده است؟ چه کسی چهرهی زیبای شما را دیده است؟
وز خانه شما پردگیان را که کشیدهست؟
وین پردهٔ ایزد به شما بر که دریدهست؟
هوش مصنوعی: از خانه شما چه کسی پردهدری کرده است؟ و این پرده که حرمت الهی را حفظ میکند، به دست کی دچار آسیب شده است؟
تا من بشدم خانه، در اینجا که رسیدهست؟
گردید به کردار و بکوشید به گفتار
هوش مصنوعی: وقتی من به خانه رسیدم، دیگر اینجا چه کسی است؟ او با رفتار خود تغییر کرده و در صحبتهایش کوشیده است.
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگهداشت فتادم
هوش مصنوعی: وقتی مادرتان گفت که من بچهای از خودم به دنیا آوردم برای شما، من نیز به نگهداری و پرورش او مشغول شدم.
قفلی به در باغ شما بر بنهادم
درهای شما هفته به هفته نگشادم
هوش مصنوعی: من قفلی بر در باغ شما قرار دادم و هر هفته درهای آن را نمیگشایم.
کس را به مثل سوی شما بار ندادم
گفتم که برآیید نکونام و نکوکار
هوش مصنوعی: هیچکس را همچون شما به خاطر خوبیهایش نداشتهام. گفتم که باید برآیید و نیات نیک و اعمال خوب را نشان دهید.
امروز همی بینمتان «بارگرفته»
وز بار گران جرم تن آزار گرفته
هوش مصنوعی: امروز هم شما را میبینم که بار سنگین و گران زندگی بر دوشتان سنگینی میکند و شما را آزار میدهد.
رخسارکتان گونهٔ دینار گرفته
زهدانکتان بچهٔ بسیار گرفته
هوش مصنوعی: صورت شما چون سکهای درخشان است و زاد و ولد شما بسیار زیاد بوده است.
پستانکتان شیر به خروار گرفته
آورده شکم پیش و ز گونه شده رخسار
هوش مصنوعی: شما شیر تازه و خالصی را به مقدار زیاد آوردهاید که با شکم پر و چهرهای شاداب در انتظار است.
من نیز مکافات شما باز نمایم
اندام شما یک به یک از هم بگشایم
هوش مصنوعی: من هم عواقب اعمال شما را نشان میدهم و هر یک از اعضای شما را به صورت جداگانه باز میکنم.
از باغ به زندان برم و دیر بیایم
چون آمدمی نزد شما دیر نپایم
هوش مصنوعی: از باغ به زندان میروم و دیر میرسم. وقتی به شما میرسم، نمیتوانم دیر بمانم.
اندام شما زیر لگد خرد بسایم
زیرا که شما را به جز این نیست سزاوار
هوش مصنوعی: من آمادهام تا زیر پاهای شما له شوم، چون شما به چیزی جز این سزاوار نیستید.
دهقان به درآید و فراوان نگردشان
تیغی بکشد تیز و گلوباز بردشان
هوش مصنوعی: کشاورز به میدان میآید و جمع زیادی را میبیند، سپس شمشیری برمیدارد که تیز و درخشان است تا با آن به جنگ برود.
وانگه به تبنگویکش اندر سپردشان
ور زانکه نگنجند بدو در فشردشان
هوش مصنوعی: سپس او آنها را در تبنگویکش قرار داد، یا اگر در آن جا جا نمیگرفتند، به زور درونش میفشردشان.
بر پشت نهدشان و سوی خانه بردشان
وز پشت فرو گیرد و بر هم نهد انبار
هوش مصنوعی: او بارها را بر دوش آنها میگذارد و آنها را به سمت خانه میبرد و از پشت بارها را پایین میگذارد و انبار میکند.
آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان
برپشت لگد بیست هزاران بزندشان
هوش مصنوعی: سپس او با چرخش خود، جمعیتی را به زمین میزند و از شدت ضربهاش بیست هزار نفر را به زیر پا میمالد.
رگها ببردشان، ستخوانها بکندشان
پشت و سر و پهلو به هم اندر شکندشان
هوش مصنوعی: رگهایشان را قطع میکند و استخوانهایشان را میشکند، به طوری که پشت و سر و پهلویشان در هم میشکند.
از بند شبانروزی بیرون نهلدشان
تا خون برود از تنشان پاک، بیکبار
هوش مصنوعی: ما از اسارت و سختی روزگار رهاشان میکنیم تا یک بار برای همیشه، خون زشتی از وجودشان پاک شود.
آنگاه بیارد رگشان و ستخوانشان
جایی فکند دور و نگردد به کرانشان
هوش مصنوعی: آنگاه رگها و استخوانهایشان را به جایی پرتاب میکنند که دیگر به دور و برشان برنگردند.
خونشان همه بردارد و جانشان و روانشان
وندر فکند باز به زندان گرانشان
هوش مصنوعی: خون و جان و روحشان را میگیرند و دوباره به زندان سختی میفرستند.
سه ماه شمرده نبرد نام و نشانشان
داند که بدان خون نبود مرد گرفتار
هوش مصنوعی: سه ماه گذشته، کسی نام و نشانی از آنان نمیداند، زیرا در آنجا کسی که گرفتار است، جان خود را از دست نمیدهد.
یک روز سبک خیزد، شاد و خوش و خندان
پیش آید و بردارد مهر از در و بندان
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که به آرامی و با شادی و لبخند، به سمت ما خواهد آمد و محبت را از دلها و محدودیتها خواهد برداشت.
چون در نگرد باز به زندانی و زندان
صد شمع و چراغ اوفتدش بر لب و دندان
هوش مصنوعی: وقتی که به دور و بر خود نگاه میکنی و میبینی که در زندان، صدها شمع و چراغ روشن است که بر لب و دندانهایت میتابد، به یاد میآوری که زندگی در این مکان چگونه است.
گل بیند چندان و سمن بیند چندان
چندانکه به گلزار ندیدهست و سمنزار
هوش مصنوعی: عطر گل و سمن را آنقدر میبیند و احساس میکند که گویی در باغ گل و سمن زندگی کرده و آنجا را دیده است.
گوید که شما را به چسان حال بکشتم
اندر خمتان کردم و آنجا بنگشتم
هوش مصنوعی: او میگوید که من چگونه در وضعیت شما تأمل کردهام و در آنجا به آن فکر کردهام.
از آب خوش و خاک یکی گل بسرشتم
کردم سر خمتان به گل و ایمن گشتم
هوش مصنوعی: از آب و خاک خوب یکی گلی درست کردم، سر شما را با گل آراسته کردم و از این کار ایمن و آسوده خاطر شدم.
بانگشت خطی گرد گل اندر بنبشتم
گفتم که شما را نبود زین پس بازار
هوش مصنوعی: با انگشت خطی دور گل کشیدم و گفتم که بعد از این شما در اینجا نخواهید بود و دیگر جایی برای شما نخواهد بود.
امروز به خم اندر نیکوتر از آنید
نیکوتر از آنید و بیآهوتر از آنید
هوش مصنوعی: امروز در میخانه بهتر از دیروز هستید، بهتر و بدون هیچ گونه شتاب و تردیدی.
زندهتر از آنید و بنیروتر از آنید
والاتر از آنید و نکو خوتر از آنید
هوش مصنوعی: شما بیشتر از آنچه که تصور میشود زندگی دارید، قدرت بیشتری دارید و از هر نظر بالاتر و نیکوتر هستید.
حقا که بسی تازهتر و نوتر از آنید
من نیز از این پس ننمایمتان آزار
هوش مصنوعی: واقعاً شما بسیار تازهتر و جدیدتر از آنچه فکر میکنید هستید. من هم از این به بعد دیگر برای شما مزاحمت ایجاد نخواهم کرد.
از مجلستان هرگز بیرون نگذارم
وز جان و دل ودیده گرامیتر دارم
هوش مصنوعی: هرگز نمیگذارم از مجلس شما بیرون بروم و شما را از جان و دل و چشمانم عزیزتر میدانم.
بر فرق شما آب گل سوری بارم
با جام چو آبی به هم اندر بگسارم
هوش مصنوعی: من بر سرتان آب گلی از گل سرخ میریزم، و اگر با جام آب، این گل را با هم بیامیزم.
من خوب مکافات شما باز گزارم
من حق شما باز گزارم به بتاوار
هوش مصنوعی: من در برابر رفتار و اعمال شما به خوبی پاسخ میدهم و حق شما را به درستی ادا میکنم.
آنگاه یکی ساتگنی باده بر آرد
دهقان و زمانی به کف دست بدارد
هوش مصنوعی: سپس یکی از مردان زراعت، شراب را میآورد و مدتی در دستانش نگه میدارد.
بر دو رخ او رنگش ماهی بنگارد
عود و بلسان بویش در مغز بکارد
هوش مصنوعی: رنگ چهرهاش را مانند ماه میتوان دید و عطر خوشش مانند عود و بلسان در دل جا میماند.
گوید که مرا این می مشکین نگوارد
الا که خورم یاد شه عادل مختار
هوش مصنوعی: میگوید که این شراب سیاه مرا مست نمیکند، مگر زمانی که یاد آن پادشاه عادل و مختار به یادم بیافتد.
سلطان معظم ملک عادل مسعود
کمتر ادبش حلم و فروتر هنرش جود
هوش مصنوعی: سلطان بزرگ و عادل ما، مسعود، کمتر از اینکه با ادب باشد، با حلم و بردباری خود را نشان میدهد و کمتر از آنکه هنرش را در بخشندگی به نمایش بگذارد.
از گوهر محمود و به از گوهر محمود
چونانکه به از عود بود نایرهٔ عود
هوش مصنوعی: خوشمزگی و زیبایی گوهر محمود از جنس خود او بهتر است، مانند اینکه آتش عود از عود خودش خوشبوتر است.
دادهست بدو ملک جهان خالق معبود
با خالق معبود کسی را نبود کار
هوش مصنوعی: جهان به خداوندی داده شده است و هیچکس دیگری نمیتواند در کار او مداخله کند.
شاهی که ز مادر ملک و مهتر زادهست
گیتی بگرفتهست و بخوردهست و بدادهست
هوش مصنوعی: شاهی که از نسل بزرگ و سرآمدان به دنیا آمده، دنیا را در اختیار دارد و از نعمتها بهرهمند شده و همچنین به دیگران نیز عطا کرده است.
ملک همه آفاق بدو روی نهادهست
هرچ آن پدرش مینگشاد او بگشادهست
هوش مصنوعی: تمام جهان به او نظر دارد و هر چه را که پدرش به آن دست نیافت، او به دست آورده و گشوده است.
هرگز به تن خود به غلط در نفتادهست
مغرور نگشتهست به گفتار و به کردار
هوش مصنوعی: هرگز به اشتباه به خود مغرور نشده و در افکار و اعمالش متعصبانه رفتار نکرده است.
شاهی که بر او هیچ ملک چیر نباشد
شاهی که شکارش به جز از شیر نباشد
هوش مصنوعی: شاهی که هیچ کشور و قلمرو دیگری بر او تسلط ندارد و تنها شکار او شیر باشد.
یک نیمهٔ گیتی ستد و سیر نباشد
تا نیمهٔ دیگر بگرد دیر نباشد
هوش مصنوعی: یک نیمه از جهان وجود دارد و بدون حرکت و تغییر نخواهد بود تا زمانی که نیمهٔ دیگر نیز به دور خود بچرخد و فعالیت کند.
این یافتن ملک به شمشیر نباشد
باید که خداوند جهاندار بود یار
هوش مصنوعی: برای دستیابی به سلطنت و قدرت، تنها به شمشیر و زور نیاز نیست؛ بلکه باید خداوندی که مالک و مدیر این جهان است، حامی و دوست باشد.
امسال که جنبش کند این خسرو چالاک
روی همه گیتی کند از خارجیان پاک
هوش مصنوعی: امسال، زمانی که این پادشاه چالاک و فعال به حرکت درآید، تمام جهان را از وجود بیگانگان پاک خواهد کرد.
تا روی به جنبش ننهد ابر شغبناک
صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک
هوش مصنوعی: تا زمانی که ابرهای طوفانی به حرکت درنیایند، راه آب طوفانی از موانع و خاک و خاشاک پاک نخواهد شد.
چون باد بجنبد نبود خود ز پشه باک
چون آتش برخیزد، تیزی نکند خار
هوش مصنوعی: وقتی که بادی به حرکت درآید، هیچ نگرانی از پشه وجود ندارد، و وقتی آتش شعلهور شود، خارها تیز نمیشوند.
شیریست بدانگاه که شمشیر بگیرد
نینی که تهیدست خود او شیر بگیرد
هوش مصنوعی: شخصی قوی و دلیر است وقتی که به میدان جنگ میرود و شمشیر به دست میگیرد، نه وقتی که در شرایط سخت و بیپناهی باشد.
اصحاب گنه را به گنه دیر بگیرد
آنگه که بگیرد ، زبر و زیر بگیرد
هوش مصنوعی: دوستان گنهکار وقتی به گناه رسیدند، دیرتر در چنگال عذاب گرفتار میشوند، ولی وقتی گرفتار شوند، به شدت و به طرز عمیقی مجازات میشوند.
گر خاک بدان دست یک استیر بگیرد
گوگرد کند سرخ، همه وادی و کهسار
هوش مصنوعی: اگر خاک به دست یک استیر (چنگک) گرفته شود، آن را به گوگرد سرخ تبدیل میکند و همه دشتها و کوهها تحت تأثیر قرار میگیرند.
آن روز که او جوشن خر پشته بپوشد
از جوشن او موی تنش بیرون جوشد
هوش مصنوعی: آن روزی که او زرهی بر تن کند، موهای بدنش به مانند رشتههایی از زیر زره بیرون میآید.
چندان بزند نیزه که نیزه بخروشد
بندش به هم اندرشود از بسکه بکوشد
هوش مصنوعی: هرچقدر که نیزه به هدف ضربه بزند، به خاطر تلاش زیادش آنقدر فشار میآورد که به هم میچسبند.
دشمن ز دو پستان اجل شیر بنوشد
بگذارد حنجر به دم خنجر پیکار
هوش مصنوعی: دشمن از دو پستان مرگ مینوشد و با تیغهی خنجر به جان حریف میافتد.
ای شاه! تویی شاه، جهان گذران را
ایزد به تو دادهست زمین را و زمان را
هوش مصنوعی: ای پادشاه! تو فرمانروای جهانی، خداوند به تو زمین و زمان را عطا کرده است.
بردار تو از روی زمین قیصر و خان را
یک شاه بسنده بود این مایه جهان را
هوش مصنوعی: اگر تو از روی زمین قیصر و خان را برداری، یک پادشاه کافی است تا این دنیا را اداره کند.
با ملک چکارست فلان را و فلان را
خرس از در گلشن نه و خوک از درگلزار
هوش مصنوعی: با در نظر گرفتن وضعیت و مقام افراد، توجهی به آنها نکنید. مثل این است که یک خرس از دنیای گلها و زیباییها به درون باغ میآید و یا یک خوک از میان گلزارها عبور کند. در واقع، هیچکدام از این موجودات به زیباییها و ظرافتهایی که در اطرافشان است توجه ندارند.
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
هوش مصنوعی: هر کس جز تو که در مقام فرمانروایی نشسته است، ظالم و نادان و مست به حساب میآید.
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردهست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
هوش مصنوعی: خداوند زمین و آسمان را برای تو آفریده و همه چیز را در خدمت تو قرار داده است. هیچکس نمیتواند به چیزی جز خواست خدا دسترسی داشته باشد.
از وقف کسان دست بباید بسزا بست
نیکو مثلی گفتهست «النار ولا العار»
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فرد باید از وابستگی به کمک و حمایت دیگران خودداری کند و به جای آن بر تلاش و کوشش خود تمرکز کند. در اینجا نیز یک مثل گفته شده که نشاندهنده این است که بهتر است انسان با مشکلات و چالشها مواجه شود تا اینکه بخواهد به ننگ و عیب وابستگی به دیگران دچار شود.
جدان تو از مادر از بهر تو زادند
از دهر بدین ملک ز بهر تو فتادند
هوش مصنوعی: تو را از دنیای مادر آفریدند و این جهان به خاطر تو به وجود آمده است.
این ملک به شمشیر برای تو گشادند
خود ملک و شهی خاصه ز بهر تو نهادند
هوش مصنوعی: این سرزمین را با شمشیر برای تو گشودند و خود این سرزمین و پادشاهی را به ویژه برای تو بنا کردند.
زین دست بدان دست، به میراث تو دادند
از دهر بد این شه را، این ملکت بسیار
هوش مصنوعی: به خاطر این ارتباط و انتقال از نسلی به نسل دیگر، از زمانهای قدیم این پادشاهی و سرزمین بزرگ را به تو به ارث دادهاند.
تا تو به ولایت بنشستی چو اساسی
کس را نبود با تو درین باب سپاسی
هوش مصنوعی: وقتی تو در مقام و جایگاه قدرت نشستی، هیچ کس نبود که در این مورد قدردانی و سپاسگزاری از تو کند.
زین، دادگری باشی و زین حق بشناسی
پاکیزهدلی، پاک تنی، پاک حواسی
هوش مصنوعی: اگر از انصاف برخوردار باشی و حق را بشناسی، پس دل و تن و حواست را از آلودگیها پاک نگهدار.
کز خلق به خلقت نتوان کرد قیاسی
وز خوی و طبیعت نتوان کردن بیزار
هوش مصنوعی: از آنجا که ویژگیهای هر فرد و خلقت او با دیگری تفاوت دارد، نمیتوان بین خلق و خوی آنها مقایسهای کرد و از همین رو نمیتوان از طبیعت و هویت آنها ناراضی بود.
ای بار خدای و ملک بار خدایان
ای نیزه ربای به سر نیزه ربایان
هوش مصنوعی: ای بار خدایا و فرمانروایان خدا، ای کسی که دلاوران را با نیزهات به زانو در میآوری.
ای راهنمای به سر راهنمایان
ای بسته گشای در هربسته گشایان
هوش مصنوعی: ای هدایتکنندهی راهنمایان، تو کسی هستی که درهای بسته را میگشایی و به دیگران راه مینمایی.
ای ملک زدایندهٔ هر ملکزدایان
ای چارهٔ بیچاره و ای مَفزَع زوار
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ که هر حاکمی را از حکمرانی میزدایی، ای نجاتدهندهی بیچارگان و پناهگاه کسانی که به تو پناه میآورند.
ای بارخدای همه احرار زمانه
کز دل بزداید لطفت بار زمانه
هوش مصنوعی: خدایا، تو که سرپرست و نگهدار همه انسانهای آزاده در این زمان هستی، بگذار رحمت و لطف تو از دلها بیرون رود و به زندگی مردم جاری شود.
کردار تو ضد همه کردار زمانه
در پشت عدویت تو کنی بار زمانه
هوش مصنوعی: رفتار و عمل تو با سایر کارهای زمانه تفاوت دارد و در پشت نیکی و صداقت تو، بار و فشار سنگینی از مشکلات و ناملایمات زمانه وجود دارد.
از پای افاضل تو کنی خار زمانه
وز بستر غفلت تو کنی ما را بیدار
هوش مصنوعی: تواناییهای تو میتواند سختیها و مشکلات زمانه را از ما دور کند و با بیدار کردن ما از خواب غفلت، راهی به سوی آگاهی و رشد بگشاید.
تو زانچه بگفتند بسی بهتر بودی
برجان و روان پدرانت بفزودی
هوش مصنوعی: تو از آنچه دیگران گفتهاند، بسیار بهتر هستی و بر جان و روان پدرانت نیز افزوده میشود.
چندانکه توانستی رحمت بنمودی
چندانکه توانستی ملکت بزدودی
هوش مصنوعی: به اندازهای که میتوانستی، سخاوت و مهربانی نشان دادی و به همان اندازه که توانستی، از سلطنت و قدرت خود کاستی.
کشتی حسنات و ثمراتش بدرودی
دشوار تو آسان شد و آسان تو دشوار
هوش مصنوعی: کشتی خوبیها و ثمراتش به مقصد رسیدن برای تو دشوار شده است، در حالی که برای او آسان گردیده و آنچه که برای تو آسان است، برای او دشوار به نظر میرسد.
بسته مشواد آنچه به نصرت بگشادی
پاینده همی بادا هرچ آن تو نهادی
هوش مصنوعی: هرگز نپندار که آنچه به یاری و کمک از تو به دست آمده، همواره پاینده و دائمی است. هر آنچه را که تو بر جای گذاشتی، ممکن است دگرگون شود.
همواره همیدون به سلامت بزیادی
با دولت و با نعمت و با حشمت و شادی
هوش مصنوعی: همیشه به سلامت زندگی کن و از ثروت، نعمت، بزرگی و شادی برخوردار باش.
وز تو بپذیراد ملک هر چه بدادی
وز کید جهان حافظ تو باد جهاندار
هوش مصنوعی: هر چه از تو بخواهند، میپذیرند و هر آنچه به تو عطا شده، پذیرفته خواهد شد. و از حیلههای دنیا، تو را حافظ و نگهبان جهان قرار میدهند.