گنجور

شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالحسن عمرانی

صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
که پدیدارست اندازهٔ نافرمانی
دل من بردی و از خویشتنم دور کنی
برنیاید صنما کار بدین آسانی
مهربانی نکنی بر من و مهرم طلبی
ندهی داد و همی‌داد ز من بستانی
بی‌وفایی کنی و نادان سازی تن خویش
نیستی‌ای بت یکباره بدین نادانی
نبوی راضی گر زانکه امیرت خوانم
من بدان راضی باشم که غلامم خوانی
از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی
گویی: اندر دل پنهانت همی‌دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی
مکن ای دوست که بیداد نشانی نگذاشت
عدل باز آمد با بوالحسن عمرانی
خواجه و سید سادات رئیس الرؤسا
همچو خورشید به بخشندگی و رخشانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
هوش مصنوعی: ای معشوق! چرا مدام دور من می‌چرخانی؟ اگر بدانی که زیبایی چه تاثیری دارد، می‌فهمی که زشت‌کردن آن روی زیبا چه‌قدر نادرست است.
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
هوش مصنوعی: یا کاری را که همیشه به من وعده می‌دهی انجام بده، یا هرگز وعده نده که نمی‌توانی آن را عملی کنی.
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
که پدیدارست اندازهٔ نافرمانی
هوش مصنوعی: از مرز نافرمانی عبور نکن، زیرا نشانه‌ های نافرمانی به وضوح نمایان است.
دل من بردی و از خویشتنم دور کنی
برنیاید صنما کار بدین آسانی
هوش مصنوعی: دل من را دزدیده‌ای و مرا از خود دور می‌کنی، اما انجام این کار به این سادگی‌ها نیست ای معشوق.
مهربانی نکنی بر من و مهرم طلبی
ندهی داد و همی‌داد ز من بستانی
هوش مصنوعی: اگر به من مهربانی نكنی و در عوض محبت بخواهی، در حالی كه از من به ناحق می‌گیری، این رفتار نادرست است.
بی‌وفایی کنی و نادان سازی تن خویش
نیستی‌ای بت یکباره بدین نادانی
هوش مصنوعی: اگر به من بی‌وفا باشی و خود را از آگاهی و درک محروم کنی، این نشان‌دهنده ناآگاهی توست. ای معشوق، چنین نادانی تو را از واقعیت دور ساخته است.
نبوی راضی گر زانکه امیرت خوانم
من بدان راضی باشم که غلامم خوانی
هوش مصنوعی: اگر تو از این که من تو را امیر بخوانم راضی هستی، من هم از این که تو مرا غلام بخوانی خوشنودم.
از تو ما را نه کنار و نه پیام و نه سلام
مکن ای دوست که کیفر بری و درمانی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، نه از تو ما خواسته‌ایم که از دور سلام کنی و نه پیامی بفرستی. چون اگر این کارها را بکنی، تو خود مجازات و دردسر خواهی دید.
گویی: اندر دل پنهانت همی‌دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در دل پنهان تو، من دوستی را حمل می‌کنم که شاید بهتر از دشمنی باشد، حتی اگر این دوستی به‌صورت پنهانی باشد.
مکن ای دوست که بیداد نشانی نگذاشت
عدل باز آمد با بوالحسن عمرانی
هوش مصنوعی: ای دوست، نکن که ظلم نشانی از خود برجا بگذارد، چرا که عدالت دوباره به شکوه و عظمت بازگشته است.
خواجه و سید سادات رئیس الرؤسا
همچو خورشید به بخشندگی و رخشانی
هوش مصنوعی: خاندان خواجه و سید سادات، که در میان دیگران مقام بالایی دارند، به مانند خورشید هستند که در بخشندگی و درخشندگی نیکو و بی‌نظیرند.