شمارهٔ ۷۳ - در مدح خواجه ابوسهل زوزنی
نوروز روزگار نشاطست و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
بر یاسمین عصابهٔ در منضد است
بر ارغوان طویلهٔ یاقوت معدنی
خیل بهار خیمه به صحرا برون زند
واجب کند که خیمه به صحرا برونزنی
از بامداد تا به شبانگاه می خوری
وز شامگاه تا به سحرگاه گل چنی
بر ارغوان قلادهٔ یاقوت بگسلی
بر مشک بید نایژهٔ عود بشکنی
بر گل همینشینی و بر گل همیخوری
بر خم همیخرامی و بر دن همیدنی
درست ناخریده و مشکست رایگان
هر چند برفشانی و هر چند برچنی
نرگس همی رکوع کند در میان باغ
زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی
دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمهای به عنبر سارا بیاکنی
نرگس بسان کفهٔ سیمین ترازوییست
چون زر جعفری به میانش درافکنی
ماند به سینه و دم طاووس شاخ گل
چون مشک و در دانه بدو در پراکنی
دو رویه گل چو دایره از سرخ دیبه است
چون پشت او به رشتهٔ زرین بیاژنی
باطنش هست دیگر و ظاهرش دیگرست
گویی شدهست این گل دور وی باطنی
نرگس بسان چرخ به شش پره آسیا
آن چرخ آسیا که ستون زمردین کنی
چرخش ز زر زرد کنی وانگهی درو
دندانهٔ بلورین گردش فرو کنی
شاخ بنفشه بر سر زانو نهاده سر
مانندهٔ مخالف بوسهل زوزنی
شیخالعمید سید صاحب که ذوالجلال
نعمتش داد و صحت تن داد و ایمنی
هرگز منی نکرد و رعونت ز بهر آنک
رسوا کند رعونت و رسوا کند منی
از همت بلند بدین مرتبت رسید
هرگز به مرتبت نرسد مردم دنی
او را ز ریمنی گهر پاک باز داشت
ممکن نباشد از گهر پاک ریمنی
آید به سوی او ز همه خلق محمدت
چون با نشیمن آید مرغ نشیمنی
از جام انگبین نترابد جز انگبین
از نفس او نیاید الا لطف کنی
هست او شریف و همت او همچو او شریف
هست اوسنی و همت او همچو اوسنی
رای موافق و نیت و اعتقاد او
از روزگار توسن برداشت توسنی
هستند شاه را خلفای دگر جز او
لیکن به کام اوست دل شاه معتنی
خورشید را ستاره بسی هست بر فلک
لیکن به ماه باز دهد نور و روشنی
احسان شهریار به تعلیم نیک اوست
چون قوت بهار به باران بهمنی
ای ذونسب به اصل خود و ذوفنون به علم
کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی
با عز مشک ویژه و با قدر گوهری
با جاه زرساوی و با نفع آهنی
نامردمی نورزی و ورزی تو مردمی
ناگفتنی نگویی و گویی تو گفتی
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود
ما مرغکان گرسنه تو بار خرمنی
تا حرف بینقط بود و حرف با نقط
تا خط مستوی بود و خط منحنی
عمر و تن تو باد فزاینده و دراز
عیش خوش تو باد گوارنده و هنی
شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالحسن عمرانی: صنما! گرد سرم چند همیگردانیشمارهٔ ۷۴ - در مدح فضلبن محمد حسینی: یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوروز روزگار نشاطست و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی
هوش مصنوعی: نوروز زمانی است که شادی و امنیت حاکم میشود و دشتها زیر ابرهای نرم و زیبا به رنگ دیبای ارمنی در میآیند.
بر یاسمین عصابهٔ در منضد است
بر ارغوان طویلهٔ یاقوت معدنی
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و لطافت گل یاسمین اشاره شده است که در کنار گل ارغوان قرار دارد. گلهای یاسمین با ظرافت خود، در کنار ارغوان که به شکل طویلهای از یاقوت میدرخشد، جلوهای زیبا و دلنشین را پدید میآورند. به طور کلی، تصویر زیبایی از طبیعت و هماهنگی میان گلها در این احساس وجود دارد.
خیل بهار خیمه به صحرا برون زند
واجب کند که خیمه به صحرا برونزنی
هوش مصنوعی: بهار با شکوهی مانند جمعیتی بزرگ، چادرهایش را به دشت میبرد و این را به گونهای ضروری میکند که چادرها باید به دشت آورده شوند.
از بامداد تا به شبانگاه می خوری
وز شامگاه تا به سحرگاه گل چنی
هوش مصنوعی: از صبح تا شب مشغول خوردن هستی و از شب تا صبح گل چیدن.
بر ارغوان قلادهٔ یاقوت بگسلی
بر مشک بید نایژهٔ عود بشکنی
هوش مصنوعی: بر روی درخت ارغوان، گردنبند یاقوت را بگسلی و بر گلابی مشکی نغمهٔ عود را بشکنی.
بر گل همینشینی و بر گل همیخوری
بر خم همیخرامی و بر دن همیدنی
هوش مصنوعی: تو بر روی گلها نشستهای و از آنها میخوری، بر لبان خمیده عاشقانهای حرکت میکنی و در دنیا همواره با زیباییهایش درگیر هستی.
درست ناخریده و مشکست رایگان
هر چند برفشانی و هر چند برچنی
هوش مصنوعی: اگر چیزی را به درستی به دست نیاورده باشی، ارزشش را ندارد که برای آن تلاش کنی یا آن را زیبا جلوه دهی. هر چقدر هم که بخواهی آن را خوب نشان دهی یا زینت بدی، در نهایت بیفایده خواهد بود.
نرگس همی رکوع کند در میان باغ
زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی
هوش مصنوعی: نرگس در باغ به حالت رکوع درآمده است چرا که فاخته بر بالای درخت صدا زد و اذان گفت.
دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمهای به عنبر سارا بیاکنی
هوش مصنوعی: شما میدانید که بوی خوش مانند عطر دلانگیز است و وقتی کیفیت آن را به وجود بیاورید، احساس لذت بیشتری ایجاد میشود.
نرگس بسان کفهٔ سیمین ترازوییست
چون زر جعفری به میانش درافکنی
هوش مصنوعی: نرگس مانند کفهٔ نقرهای ترازویی است که وقتی زر جعفری را در وسط آن قرار دهی، زیباییاش دوچندان میشود.
ماند به سینه و دم طاووس شاخ گل
چون مشک و در دانه بدو در پراکنی
هوش مصنوعی: در سینهام چیزی وجود دارد که مانند دم طاووس زیبا و دلربا است، و مانند مشک عطرش پخش میشود و به فضای اطراف پراکنده میشود.
دو رویه گل چو دایره از سرخ دیبه است
چون پشت او به رشتهٔ زرین بیاژنی
هوش مصنوعی: گلهای دو رنگ مانند دایرهای هستند که از پارچهای قرمز ساخته شدهاند، و چون پشت آنها با رشتهای طلایی تزئین شده است.
باطنش هست دیگر و ظاهرش دیگرست
گویی شدهست این گل دور وی باطنی
هوش مصنوعی: درون او حالتی متفاوت از آنچه در ظاهر دیده میشود وجود دارد. گویی این گل به دور او، نشاندهنده ویژگیهای پنهان و عمیقتری است که با ظاهرش هماهنگ نیست.
نرگس بسان چرخ به شش پره آسیا
آن چرخ آسیا که ستون زمردین کنی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و لطافت نرگس اشاره میکند و او را به چرخ آسیاب تشبیه میکند. چرخ آسیاب با شش پرهاش به نوعی نماد حرکتی است که در آن زیبایی و شکوه وجود دارد. ستون زمردین نیز نمادی از استحکام و زیبایی است که به آن چرخ میبخشد. در مجموع، این تصویر خلق شده به زیبایی و شکوه نرگس و ارتباط آن با طبیعت و زندگی اشاره دارد.
چرخش ز زر زرد کنی وانگهی درو
دندانهٔ بلورین گردش فرو کنی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در اینجا صحبت از تغییر و تحول است. اگر زردی و روشنایی را به گردونهای تشبیه کنیم، لازم است که در آن دندانههای بلورین (شاید نماد زیبایی یا ظرافت) را وارد کنیم. به عبارتی دیگر، با ایجاد تغییرات در مسیر زندگی، میتوان به زیبایی و شفافیت دست یافت.
شاخ بنفشه بر سر زانو نهاده سر
مانندهٔ مخالف بوسهل زوزنی
هوش مصنوعی: شاخ بنفشه بر روی زانو گذاشته شده و سر آن به شکلی است که شبیه به سر بوسهل زوزنی میباشد.
شیخالعمید سید صاحب که ذوالجلال
نعمتش داد و صحت تن داد و ایمنی
هوش مصنوعی: شیخالعمید سید صاحب، کسی است که خداوند به او نعمتهای بزرگ عطا کرده، سلامت جسم به او بخشیده و او را در امان نگه داشته است.
هرگز منی نکرد و رعونت ز بهر آنک
رسوا کند رعونت و رسوا کند منی
هوش مصنوعی: هرگز من به خود نبالیدهام و خودپسندی ندارم، چون این خودپسندی در واقع باعث رسوایی من میشود.
از همت بلند بدین مرتبت رسید
هرگز به مرتبت نرسد مردم دنی
هوش مصنوعی: با تلاشی بزرگ و ارادهای قوی به این مقام و موقعیت رسیدم؛ در حالی که مردم دنیاست که هیچگاه به چنین مقام و مرتبهای نخواهند رسید.
او را ز ریمنی گهر پاک باز داشت
ممکن نباشد از گهر پاک ریمنی
هوش مصنوعی: امکان ندارد که چیزی از یک مروارید خالص و زیبا به دور باشد.
آید به سوی او ز همه خلق محمدت
چون با نشیمن آید مرغ نشیمنی
هوش مصنوعی: همه مردم به سوی محمد میآیند، مانند اینکه پرندهای به سمت آشیانهاش میرود.
از جام انگبین نترابد جز انگبین
از نفس او نیاید الا لطف کنی
هوش مصنوعی: تنها شهد از جام انگبین بیرون میآید و جز لطف او از نفس او چیزی به وجود نمیآید.
هست او شریف و همت او همچو او شریف
هست اوسنی و همت او همچو اوسنی
هوش مصنوعی: او انسانی بزرگوار و با کرامت است و هدف او نیز مانند خود او، بزرگوارانه است. او را میتوان به اوج بلندیها تشبیه کرد و این نیکنامی در تلاشهایش نیز نمایان است.
رای موافق و نیت و اعتقاد او
از روزگار توسن برداشت توسنی
هوش مصنوعی: برخورد مطلوب او و هدف و باورهایش از زمانی شکل گرفت که او از نژاد قهرمانان و اسبهای بزرگ و جنگی به شمار میآید.
هستند شاه را خلفای دگر جز او
لیکن به کام اوست دل شاه معتنی
هوش مصنوعی: در میان حاکمان و جانشینان دیگری که برای پادشاه وجود دارند، تنها دل پادشاه به کمال و رضایت او وابسته است.
خورشید را ستاره بسی هست بر فلک
لیکن به ماه باز دهد نور و روشنی
هوش مصنوعی: در آسمان ستارههای زیادی وجود دارد، اما نور و روشنی که به ما میرسد بیشتر از جانب ماه است.
احسان شهریار به تعلیم نیک اوست
چون قوت بهار به باران بهمنی
هوش مصنوعی: خیرخواهی شهریار به خاطر آموزش خوب اوست، مانند قوت و قدرت بهار که به بارش برف در زمستان وابسته است.
ای ذونسب به اصل خود و ذوفنون به علم
کامل تو در فنون زمانه چو یک فنی
هوش مصنوعی: ای کسی که به اصل و ریشهات وابستهای و در علوم و فنون مختلف دانشی کامل و بینظیر داری، در زمانهای که هر فن و حرفهای وجود دارد، تو مانند یک استاد بزرگ در آن فن بهحساب میآیی.
با عز مشک ویژه و با قدر گوهری
با جاه زرساوی و با نفع آهنی
هوش مصنوعی: با عطر خاص مشک و با ارزش جواهر، با مقام طلا و با فایده آهن.
نامردمی نورزی و ورزی تو مردمی
ناگفتنی نگویی و گویی تو گفتی
هوش مصنوعی: تو به دیگران بیمهری میکنی، اما در عوض خود را آدم خوبی نشان میدهی. آنچه نباید گفته شود را به زبان میآوری و در عین حال طوری رفتار میکنی که انگار هیچ چیزی نگفتهای.
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود
ما مرغکان گرسنه تو بار خرمنی
هوش مصنوعی: محل خالی از خرمن، جایی است که مرغهای گرسنه وجود نداشته باشند. اما ما هم مثل همین مرغها، گرسنه و نیازمند هستیم و منتظر برکت و نعمت تو هستیم.
تا حرف بینقط بود و حرف با نقط
تا خط مستوی بود و خط منحنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرفها بدون نقطه بودند و حالتی مستقیم داشتند، خط نیز به صورت مستقیم بود، اما وقتی حرفها نقطهدار شدند و خاصیت انحنا گرفتند، وضعیت خط هم تغییر کرد.
عمر و تن تو باد فزاینده و دراز
عیش خوش تو باد گوارنده و هنی
هوش مصنوعی: زندگی و جسم تو باید همیشه فزایش یابد و طولانی باشد، و زندگی خوش تو باید خوشایند و دلپذیر باشد.
حاشیه ها
1392/07/14 14:10
رحیم غلامی
با سلام. گل دو روی به اشتباه گل دور وی نوشته شده است.
1393/01/03 02:04
دکتور ق. مصلح
با درود، مصرع اول بیت دوم، در لغتنامه دهخدا، چنین آمده:
بر یاسمین عصابۀ زرّ مرصع است
بر ارغوان طویلۀ یاقوت معدنی .