گنجور

شمارهٔ ۷۰ - در وصف بهار و مدح ابو حرب بختیار محمد

نوروز، روزگار مجدد کند همی
وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی
در لاله‌زار، لالهٔ نعمان سرخ روی
خالی ز مشک و غالیه بر خد کند همی
وان نسترن چو ناف بلورین دلبری
کوناف را میانه پر از ند کند همی
وان برگهای بید تو گویی کسی به قصد
پیکانهای پهن زبرجد کند همی
ضرابوار شاخ گل زرد هر شبی
دینارهای گرد مجدد کند همی
از بهر آنکه زلف معقد نکو بود
سنبل به باغ زلف معقد کند همی
وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی
خور باز مجمری بفروزد برآسمان
گویی که زر به تیغ مهند کند همی
ابر گلاب‌ریز همی بر گلابدان
برروی گل گلاب مصعد کند همی
ابر بهار باز کند مطرد سیاه
هر گه که روی خویش به راود کند همی
بی عود، باد، عود مثلث کند همی
بی‌تاب آب درع مزرد کند همی
باغ طری ستبرق رومی کند همی
بربر همی قلاده ز فرقد کند همی
بر سر عصابهٔ زر رومی کند همی
دربر لباده‌ای ز زبرجد کند همی
سوسن سرین ز بیرم کحلی کند همی
نسرین دهان ز در منضد کند همی
لاله دل از فتیلهٔ عنبر کند همی
خیری رخ از صحیفهٔ عسجد کند همی
باد بزین صناعت مانی کند همی
مرغ حزین روایت معبد کند همی
بلبل گلو گشاده سحرگاه بر درخت
گویی ثنای میر مؤید کند همی
بوحرب بختیار محمد، که رای او
ارکانهای ملک مؤکد کند همی
طوبی بر آن قلم که به عنوان نامه‌بر
بوحرب بختیار محمد کند همی
گر هیچ میر عمر مؤبد کند به فضل
این میر عمر خویش مؤبد کند همی
ور هیچ خلق سعد کند طالع کسی
او طالع کریمان اسعد کند همی
بی‌ابر، فعل ابر بهاری کند همی
بی‌تیغ، کار تیغ مجرد کند همی
رای موافق و نیت و اعتقاد او
عالم بسان خلد مخلد کند همی
کردارهٔ سلیمترین با عدوی خویش
آنست کاین سلیم مسهد کند همی
اقبال کار مرد به رای مسدد است
او رای کارهای مسدد کند همی
برش قلاده‌ایست که هر خرد و هر بزرگ
گردن بدان قلاده مقلد کند همی
بر هر کسی لطف کند و لطف بیشتر
بر احمد بن قوص بن احمد کند همی
چونانش همتیست رفیع و فراشته
کز فرق هر دو فرقد، مرقد کند همی
با چاکران خویش و جز از چاکران خویش
احسان بی‌نهایت و بی‌حد کند همی
این عادتش طبیعی وجودش جبلی است
هرعادتی نه مرد مسعد کند همی
کان اختیار کار نیاید که بنده کرد
این اختیار میر محمد کند همی
تا باد مشکبیز به اردیبهشت ماه
عالم چو عارض بت امرد کند همی
بر پای باد دولت میر بزرگوار
کوپای حادثات مقید کند همی
زو قوت و سیادت و سودد مباد دور
کوقوت و سیادت و سودد کند همی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوروز، روزگار مجدد کند همی
وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
هوش مصنوعی: نوروز، زمان تجدید حیات است که از باغ خویش، بوی بهشت را به مشام می‌رساند.
نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی
هوش مصنوعی: نرگسی که در باغ تو وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که مانند یک گل ساده باشد، بلکه به طرز شگفت‌انگیزی زیبا و خاص است، گویی که توانایی تبدیل شدن به یک جلد با ارزش و برجسته را دارد.
در لاله‌زار، لالهٔ نعمان سرخ روی
خالی ز مشک و غالیه بر خد کند همی
هوش مصنوعی: در باغ لاله، لاله‌ای به رنگ قرمز از نعمان، بر رویی خالی از عطر و خوشبویی، بر صورت می‌زند.
وان نسترن چو ناف بلورین دلبری
کوناف را میانه پر از ند کند همی
هوش مصنوعی: چنانچه زنی با نرمی و لطافت چون ناف بلورینش، در میان خود بر روی عشق و محبت، بر زندگی می‌افزاید و دوام می‌بخشد.
وان برگهای بید تو گویی کسی به قصد
پیکانهای پهن زبرجد کند همی
هوش مصنوعی: این برگ‌های بید به گونه‌ای به نظر می‌رسند که گویی کسی به قصد ساخت تیرک‌های بزرگ از آنها استفاده کرده است.
ضرابوار شاخ گل زرد هر شبی
دینارهای گرد مجدد کند همی
هوش مصنوعی: هر شب، شاخ گل زرد به گونه‌ای می‌شود که مانند سکه‌های گرد، دوباره و تازه به نظر می‌رسد.
از بهر آنکه زلف معقد نکو بود
سنبل به باغ زلف معقد کند همی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زلف‌های زیبای او خوش‌فرم و خوش‌نقش است، سنبل (گل‌های زنگوله‌ای) در باغ به شکل زلف‌های او می‌بالید و خود را به نمایش می‌گذارد.
وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی
هوش مصنوعی: برای اینکه زیبایی چهره‌اش بیشتر نمایان شود، به خاطر آن، مانند گل قرمز، روی خود را آرایش می‌کند.
خور باز مجمری بفروزد برآسمان
گویی که زر به تیغ مهند کند همی
هوش مصنوعی: خورشید همچون جواهری در آسمان می‌ذرخشد، گویی که طلا را با دقت می‌تراشند.
ابر گلاب‌ریز همی بر گلابدان
برروی گل گلاب مصعد کند همی
هوش مصنوعی: ابر گلاب‌ریز، بارانی نرم و خوشبو بر روی گلاب‌دان می‌بارد و گل گلاب را آراسته و زیباتر می‌کند.
ابر بهار باز کند مطرد سیاه
هر گه که روی خویش به راود کند همی
هوش مصنوعی: ابر بهاری دوباره می‌تواند بارش‌های سیاه و طوفانی را به همراه داشته باشد، هر زمان که چهره‌اش را به سوی زمین بچرخاند و ناپایدار شود.
بی عود، باد، عود مثلث کند همی
بی‌تاب آب درع مزرد کند همی
هوش مصنوعی: بدون عود، باد، عود مانند مثلثی است که بی‌تابی می‌کند و آب را در مزرعه به شدت به حرکت درمی‌آورد.
باغ طری ستبرق رومی کند همی
بربر همی قلاده ز فرقد کند همی
هوش مصنوعی: در باغی سرسبز و زیبا، روشنی و زیبایی رومیان را شاهد هستیم که به مانند نگین‌های درخشان، زینت بخش آن باغ شده است. این باغ با احساسی از شگفتی و جلال به تصویر کشیده می‌شود که در آن، محبوبیت و زیبایی به وضوح مشهود است.
بر سر عصابهٔ زر رومی کند همی
دربر لباده‌ای ز زبرجد کند همی
هوش مصنوعی: او به سر عصای طلایی خود تکیه می‌کند و در لباسی از سنگ زبرجد قرار می‌گیرد.
سوسن سرین ز بیرم کحلی کند همی
نسرین دهان ز در منضد کند همی
هوش مصنوعی: گل سوسن به زیبایی خود اشاره می‌کند و به رنگ کحل (مشکی) می‌بالد، همچنان که نسرین با شکوفه‌ای که از دهنش می‌ریزد، زیبایی‌اش را به نمایش می‌گذارد.
لاله دل از فتیلهٔ عنبر کند همی
خیری رخ از صحیفهٔ عسجد کند همی
هوش مصنوعی: گل لاله به خاطر عطر خوش خود دل را می‌سوزاند و زیبایی چهره‌اش را از صفحه زرین زندگی می‌گیرد.
باد بزین صناعت مانی کند همی
مرغ حزین روایت معبد کند همی
هوش مصنوعی: باد به نشانهٔ قدرت خود، مرغی غمگین را به یاد معبد و خاطراتش وادار می‌کند تا روایت‌هایش را بازگو کند.
بلبل گلو گشاده سحرگاه بر درخت
گویی ثنای میر مؤید کند همی
هوش مصنوعی: بلبل در صبح زود بر روی درختی نشسته و با صدای خوش خود در حال خواندن شعرهایی است که به تمجید و ستایش از میر مؤید می‌پردازد.
بوحرب بختیار محمد، که رای او
ارکانهای ملک مؤکد کند همی
هوش مصنوعی: بختیار محمد، کسی است که او با اندیشه‌اش می‌تواند پایه‌های کشور را استوار کند.
طوبی بر آن قلم که به عنوان نامه‌بر
بوحرب بختیار محمد کند همی
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن دستی که نامه‌ای را به خوشبختی و شایستگی محمد بختیار در می‌آورد.
گر هیچ میر عمر مؤبد کند به فضل
این میر عمر خویش مؤبد کند همی
هوش مصنوعی: اگر هیچ‌کس به عمر طولانی نمی‌رسد، این شخص با دانش و لیاقت خود می‌تواند عمرش را به درستی مدیریت کند و در حقیقت خود را از عمرش بهره‌مند سازد.
ور هیچ خلق سعد کند طالع کسی
او طالع کریمان اسعد کند همی
هوش مصنوعی: اگر برای کسی خوشی و سعادت پیش بیاید، سرنوشت او را مثل سرنوشت بزرگان و نیکان، خوشبخت و مبارک می‌کند.
بی‌ابر، فعل ابر بهاری کند همی
بی‌تیغ، کار تیغ مجرد کند همی
هوش مصنوعی: بدون وجود ابر، ابر بهاری کار خود را انجام می‌دهد و بدون نیاز به تیغ، کار تیغ هم به آسانی انجام می‌شود.
رای موافق و نیت و اعتقاد او
عالم بسان خلد مخلد کند همی
هوش مصنوعی: اگر اراده و نیت شخصی با هم هماهنگ باشد، علم او می‌تواند به اندازه بهشت جاودانی باشد و او را در مسیری روشن قرار دهد.
کردارهٔ سلیمترین با عدوی خویش
آنست کاین سلیم مسهد کند همی
هوش مصنوعی: بهترین و درست‌ترین رفتار با دشمنان این است که شخصی که نیکوکار و خوب است، با آن‌ها به خوبی و ملاحظه رفتار کند.
اقبال کار مرد به رای مسدد است
او رای کارهای مسدد کند همی
هوش مصنوعی: مردان با بصیرت و هوشمند، کارهای خود را با تدبیر و فکر انجام می‌دهند. آنها با اندیشه و عقل و تدبیر، موفقیت‌هایی را رقم می‌زنند.
برش قلاده‌ایست که هر خرد و هر بزرگ
گردن بدان قلاده مقلد کند همی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عقل و دانایی مانند یک قلاده است که باعث می‌شود هر کسی، چه کوچک و چه بزرگ، از آن پیروی کند و به آن اعتماد کند.
بر هر کسی لطف کند و لطف بیشتر
بر احمد بن قوص بن احمد کند همی
هوش مصنوعی: هر کسی به دیگران نیکی کند، ولی نیکی بیشتری به احمد بن قوص بن احمد می‌کند.
چونانش همتیست رفیع و فراشته
کز فرق هر دو فرقد، مرقد کند همی
هوش مصنوعی: همت او به اندازه‌ای بلند و والاست که می‌تواند از هر دو ستاره‌ی درخشان در آسمان نیز بالاتر برود و جایگاهی مخالف آنها بسازد.
با چاکران خویش و جز از چاکران خویش
احسان بی‌نهایت و بی‌حد کند همی
هوش مصنوعی: او همواره با خدمت‌گذاران خود مهربانی و کمک بی‌پایانی می‌کند و نیز نسبت به دیگران نیز همین‌گونه است.
این عادتش طبیعی وجودش جبلی است
هرعادتی نه مرد مسعد کند همی
هوش مصنوعی: این ویژگی او به طور طبیعی در وجودش نهادینه شده است. هر عادتی مختص انسان‌هایی است که به راحتی به آن عادت می‌کنند.
کان اختیار کار نیاید که بنده کرد
این اختیار میر محمد کند همی
هوش مصنوعی: انجام کارها به اختیار بنده نیست و این اختیار را به میرحمود می‌سپارم.
تا باد مشکبیز به اردیبهشت ماه
عالم چو عارض بت امرد کند همی
هوش مصنوعی: زمانی که باد خوشبو در ماه اردیبهشت به وزیدن درآید، جهان مانند چهره‌ی زیبای جوانی خواهد شد.
بر پای باد دولت میر بزرگوار
کوپای حادثات مقید کند همی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که با وزش باد، نعمت و قدرت بزرگی بر پا می‌شود که می‌تواند حوادث و مشکلات را تحت کنترل خود درآورد و آن‌ها را مهار کند.
زو قوت و سیادت و سودد مباد دور
کوقوت و سیادت و سودد کند همی
هوش مصنوعی: از قدرت و سیادت و منفعت دوری نکن، زیرا قدرت و سیادت و منفعت همیشه باعث خیر و برکت می‌شود.

حاشیه ها

1399/12/19 14:03
بینام

مهدی اخوان ثالث در ارغنون خود در بیست و یک‌سالگی قصیده ای دارد با این مطلع : منشور فرودین چو زمان رد کند همی/ اردیبهشت تکیه به مسند کند همی و الخ که نوعی استقبال از این قصیده است.