گنجور

شمارهٔ ۶۹

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکرده‌ست باغ لاش
صد کارگاه تبت کرده‌ست دشت طی
طاوس میان باغ دمان و کشی‌کنان
چنگش چو برگ سوسن و پایش چو برگ نی
بالش بسان دامن دیبای زربفت
دمش پر از هلال و جناحش پر از جدی
وین هدهد بدیع، درین موسم ربیع
برجاسوار تاجی بر سر نهاده وی
برجاس او به سربر، گه باز و گه فراز
چون خادمی که سجده برد پیش شاه ری
قمری هزار نوحه کند بر سر چنار
چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی
مرغ اندر آبگیر و بر او قطره‌های آب
چون چهرهٔ نشسته بر او قطره‌های خوی
از قهقههٔ قنینه چو می زو فروکنی
کبک دری بخندد، شبگیر تا ضحی
چون سبزهٔ بهار بود بانگ عندلیب
چون بند شهریار بود صوت طیطوی
بلبل به زخمه گیرد نی بر سر چنار
چون خواجهٔ خطیر برد دست را به می
پیروز بخت مهتر کهتر نواز نیک
مخدوم اهل مشرق کلثوم بن حیی
فرخ فری که بر سرش از ماه و آفتاب
چترست، چون دو بال همای خجسته فی
معروف گشته از کف او خاندان او
چون از سخای حاتم طی، خاندان طی
هنگام همت وی و هنگام جود وی
شیء است همچو لا شیء و لاشیء همچو شیء
دور از فجور و فسق و بری از ریا و زور
شسته رسوم زرق و نبشته دو نیم وی
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
با نکتهٔ مغنی و با دانش مطیع
با خاطر مبر و اغراق نفطوی
با خط ابن مقله و با حکمت زهیر
با حفظ ابن معتز و با صحبت ابی
ابر هزبرگون و تماسیح پیل‌خور
با دست اوست، یعنی شمشیر اوست، ای
جز بوی خلق او نشناسد سموم تیر
جز تف خشم او نبرد زمهریر دی
آن سیدی که با دو کف درفشان او
باشد خلیج رومی اندک‌تر از دوخی
آنجایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بوفلانی آن دگران ابنه و بنی
هینی به گاه جنگ به تک خاسته ز کوه
هین بزرگ باز نگردد به هین و هی
ماند به ساعتی ز یکی روز خشم تو
آن روز کآسمان بنوردند همچو طی
تا اصل مردم علوی باشد از علی
تا تخم احمد قرشی باشد از قصی
همواره باش مهتر و می‌باش جاودان
مه باش جاودانه و همواره باش حی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
هوش مصنوعی: در روز نوروز، زیبایی‌ها و شادابی طبیعت برآمد و عطر مشک و شراب در فضا پخش شد، همچون تصاویر زینت‌بخش و شگفت‌انگیز.
بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
هوش مصنوعی: باغ مانند صحرا زینت‌ یافته است، به خاطر گل‌هایش که مانند سنبل هستند و به خاطر رنگ ارغوانی‌اش که شادابی و زیبایی به آن بخشیده است.
صد کارگاه ششترکرده‌ست باغ لاش
صد کارگاه تبت کرده‌ست دشت طی
هوش مصنوعی: در باغ لاش، صد مکان برای تولید و کار وجود دارد، و در دشت طی نیز صد کارگاه دیگر راه‌اندازی شده است.
طاوس میان باغ دمان و کشی‌کنان
چنگش چو برگ سوسن و پایش چو برگ نی
هوش مصنوعی: در باغ، طاووس به آرامی در حال حرکت است و صدای چنگش مانند برگ‌های سوسن نازک است و پایش شبیه به برگ نی نرم و لطیف است.
بالش بسان دامن دیبای زربفت
دمش پر از هلال و جناحش پر از جدی
هوش مصنوعی: بالش مانند دامن نازک و زیبای ابریشمی است که در آن هلال‌ها و پرچم‌هایی وجود دارد.
وین هدهد بدیع، درین موسم ربیع
برجاسوار تاجی بر سر نهاده وی
هوش مصنوعی: در این فصل بهار، هدهدی نیکو به پرواز درآمده و تاجی زیبا بر سر دارد.
برجاس او به سربر، گه باز و گه فراز
چون خادمی که سجده برد پیش شاه ری
هوش مصنوعی: او همچون خادمی است که گاهی سرش را پایین می‌آورد و گاهی بالا می‌برد، به وقت سجده کردن پیش شاه.
قمری هزار نوحه کند بر سر چنار
چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی
هوش مصنوعی: قمر به شدت گریه و نوحه می‌کند بر روی درخت چنار، مانند شیعیان که بر یاران امام حسین در کربلا سوگواری می‌کنند.
مرغ اندر آبگیر و بر او قطره‌های آب
چون چهرهٔ نشسته بر او قطره‌های خوی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در حوض نشسته و بر رویش، قطره‌های آب مانند چهره‌ای به نظر می‌رسند که روی آن قطره‌ها نشسته‌اند.
از قهقههٔ قنینه چو می زو فروکنی
کبک دری بخندد، شبگیر تا ضحی
هوش مصنوعی: اگر از خوشحالی و شادی دلشاد قناری بگذری، کبک در روز روشن شروع به خندیدن می‌کند.
چون سبزهٔ بهار بود بانگ عندلیب
چون بند شهریار بود صوت طیطوی
هوش مصنوعی: صدا و صدای آواز بلبل در بهار مانند سبزه‌ای تازه و سرسبز است، و آواز طوطی نیز مانند صدای باشکوه و مجلل یک پادشاه تلقی می‌شود.
بلبل به زخمه گیرد نی بر سر چنار
چون خواجهٔ خطیر برد دست را به می
هوش مصنوعی: بلبل با نغمه‌ای درخت چنار را نوازش می‌کند، مثل کسی که با احترام و ادب دستش را به سوی شراب می‌برد.
پیروز بخت مهتر کهتر نواز نیک
مخدوم اهل مشرق کلثوم بن حیی
هوش مصنوعی: پیروزی نصیب کسی می‌شود که در مقام بالاتر، به خوبی و احترام با زیر دستان خود رفتار کند، به ویژه اگر کسی از اهل مشرق باشد.
فرخ فری که بر سرش از ماه و آفتاب
چترست، چون دو بال همای خجسته فی
هوش مصنوعی: شخصی خوشبخت و شاداب که بر روی سرش سایه‌ای از ماه و خورشید قرار دارد، مانند دو بال پرنده‌ای خوشحال و خوشبخت به نظر می‌رسد.
معروف گشته از کف او خاندان او
چون از سخای حاتم طی، خاندان طی
هوش مصنوعی: خانواده او به دلیل بخشندگی و سخاوتش معروف شده‌اند، مانند خانواده حاتم طائی که به خاطر generosity و مهربانی‌شان شهره هستند.
هنگام همت وی و هنگام جود وی
شیء است همچو لا شیء و لاشیء همچو شیء
هوش مصنوعی: زمانی که او تصمیم به انجام کاری می‌گیرد و وقتی که دست به بخشش می‌زند، وجود او همانند «هیچ» است و «هیچ» هم همانند وجود اوست.
دور از فجور و فسق و بری از ریا و زور
شسته رسوم زرق و نبشته دو نیم وی
هوش مصنوعی: دور از گناه و ناپاکی و آزاد از ریا و ظلم، همه عادات ناپسند را کنار گذاشته و خود را به دو بخش تقسیم کرده است.
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
هوش مصنوعی: با آثار ادبی نویسندگانی چون ابن رومی و نثر اصمعی آشنا هستیم و همچنین به توضیحات ابن جنی و قواعد زبان سیبویه توجه داریم.
با نکتهٔ مغنی و با دانش مطیع
با خاطر مبر و اغراق نفطوی
هوش مصنوعی: با دقت و دانش می‌توان به نکات مهم پی برد و باید سعی کرد که ذهن شلوغ و احساسات زیاده‌روی کنار گذاشته شوند.
با خط ابن مقله و با حکمت زهیر
با حفظ ابن معتز و با صحبت ابی
هوش مصنوعی: این بیت به تلاش برای دستیابی به زیبایی و عمق دانش در زبان و ادب اشاره دارد. نویسنده با اشاره به خط زیبای یک خطاط مشهور، حکمت و دانایی فردی دیگر، حفظ اشعار شاعر معروف و گفتگوهای یک شخصیت ادبی به نوعی ترکیب هنر و علم را نمایان می‌سازد. این ترکیب نشان‌دهنده اهمیت زیبایی، خرد و گفتگو در گذراندن دانش و فرهنگ است.
ابر هزبرگون و تماسیح پیل‌خور
با دست اوست، یعنی شمشیر اوست، ای
هوش مصنوعی: ابرهای تند و طوفانی و همچنین تمساح‌های بزرگ به فرمان او هستند، یعنی این قدرت و توانایی در دستان اوست، ای.
جز بوی خلق او نشناسد سموم تیر
جز تف خشم او نبرد زمهریر دی
هوش مصنوعی: جز بوی خلق او را نمی‌شناسد سموم سوزان، و جز شدت خشم او، زمهریر سرد را نمی‌تواند تحمل کرد.
آن سیدی که با دو کف درفشان او
باشد خلیج رومی اندک‌تر از دوخی
هوش مصنوعی: سیدی که دستانش مانند درفش می‌درخشد، برایش خلیج رومی از دو دانه خرما کوچکتر است.
آنجایگاه کانجمن سرکشان بود
تو بوفلانی آن دگران ابنه و بنی
هوش مصنوعی: در آن مقامی که جمع کثیری از افراد سرکش و نافرمان وجود داشتند، تو مانند موجودی تنبل و بی‌تحرک هستی و آن دیگران فرزندان و نسل‌های پیشینند.
هینی به گاه جنگ به تک خاسته ز کوه
هین بزرگ باز نگردد به هین و هی
هوش مصنوعی: در وقت جنگ، بایستی با قاطعیت و شجاعت به میدان رفت و نباید از ترس یا تردید به عقب نگاه کرد. بزرگ‌منشی و دلیر بودن، حکم می‌کند که انسان هرگز نباید در مواجهه با چالش‌ها و خطرات، از جایی که ایستاده است، دور شود یا به عقب برگردد.
ماند به ساعتی ز یکی روز خشم تو
آن روز کآسمان بنوردند همچو طی
هوش مصنوعی: روزی خشم تو باعث شد که آسمان را در هم نوردند و این حالت به مدت زیادی بر جا ماند.
تا اصل مردم علوی باشد از علی
تا تخم احمد قرشی باشد از قصی
هوش مصنوعی: مردم باید درست و اصیل باشند، ریشه آنها به علی (ع) برگردد و نسل آنها از احمد (ص) باشد که از خانواده‌ی قریش است.
همواره باش مهتر و می‌باش جاودان
مه باش جاودانه و همواره باش حی
هوش مصنوعی: همیشه برترین باش و همیشگی باش، همچنان که همیشه درخشان و پایدار بمان.