گنجور

شمارهٔ ۶۸ - در مدح فضل بن محمد حسینی

به نام خداوند یزدان اعلی
که دارای دهرست و دادار مولی
ملیک سماوات و خلاق ارضین
به فرمان او هر چه علوی و سفلی
نشستم بر آن ناقهٔ آل پیکر
فکندم بر او نطع و دلو و مصلی
سپردم بدو من قفاری که گفتی
نشسته‌ست دیوی به زیر هر اصلی
به هر جانب از برف بر کوه صدی
به هر گوشه از میغ، به زیر هر اصلی
ز خس گشته هر چاهساری چو خوری
ز کف گشته هر آبگیری چو طبلی
سم اسب در دشت مانند ماهی
شده ماه بر چرخ مانند نعلی
شبی پیشم آمد که از خود برون شد
مرا بر سر بارکش کرده کهلی
شبی پای طاووس در بر کشیده
به لؤلؤی پیوسته هر سهل و جبلی
فلک همچو پیروزه گون تخته نردی
ز مرجانش مهره، ز للش خصلی
شده نسر واقع بسان سه بیضه
شده نسر طایر چنان شاخ نخلی
مهین دختر نعش چون صولجانی
کهن دختر نعش مانند قفلی
جدی هم بکردارهٔ چشم رنگی
سها هم بکردارهٔ چشم نملی
شده شعریانش چو دو چشم مجنون
شده فرقدانش چو دو خد لیلی
مه صبحگاهی چنان قرن ثوری
مه منکسف همچنان سم بغلی
شده زهره مانند یاقوت سرخی
شده مشتری همچو بیجاده لعلی
دو پیکر چو تختی و اکلیل تاجی
ز نثره نثاری وطرفه چو حملی
ثریا چنان دستهٔ تیر بسته
که پیکانها پیش و پنهانش نبلی
دم گرگ چون پیسه چرمه ستوری
مجرهٔ همیدون چو سیمین سطبلی
عواید چو یک خوشه انگور زرین
و یا چون مرصع به یاقوت رطلی
شهب همچو افکنده از نور نیزه
و یا چون ز چرخی فروهشته حبلی
سپردم بدین ناقه چونین قفاری
چو دانا که یازد به جدی ز هزلی
چو سهلی بریدم رسیدم به وعری
چو وعری بریدم رسیدم به سهلی
بر امید دیدار استاد فاضل
چراغ هدایات و نور تجلی
همش کنیت نیک و هم نام فرخ
همش نام پیغمبر رب اعلی
یکی نامداری که از پشت آدم
نیامد به افضال او هیچ فضلی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نام خداوند یزدان اعلی
که دارای دهرست و دادار مولی
هوش مصنوعی: به نام خداوند بزرگ و والا که خالق زمان و حاکم بر جهان است.
ملیک سماوات و خلاق ارضین
به فرمان او هر چه علوی و سفلی
هوش مصنوعی: فرمانروای آسمان‌ها و خالق زمین‌ها به اراده‌ی خود، بر تمامی چیزهای آسمانی و زمینی تسلط دارد.
نشستم بر آن ناقهٔ آل پیکر
فکندم بر او نطع و دلو و مصلی
هوش مصنوعی: نشستم بر روی شتر قدبلند و زیبا، و بر روی آن جادگی و کیسه و فرش نماز را قرار دادم.
سپردم بدو من قفاری که گفتی
نشسته‌ست دیوی به زیر هر اصلی
هوش مصنوعی: من به او سپردم دلی را که گفتی دیوی زیر هر ستونی نشسته است.
به هر جانب از برف بر کوه صدی
به هر گوشه از میغ، به زیر هر اصلی
هوش مصنوعی: به هر سمت از برف بر فراز کوه، در هر گوشه از ابر، و زیر هر درخت اصلی، صدا یا زنگی به گوش می‌رسد.
ز خس گشته هر چاهساری چو خوری
ز کف گشته هر آبگیری چو طبلی
هوش مصنوعی: هر چاه و آبگیری که پر شده از خزه و گل، به همین دلیل بی‌فایده و بی‌استفاده شده است. اگر در این مکان‌ها آبی هم جمع شده باشد، به زودی چرک و کثیفی می‌گیرد و همچون طبل خالی می‌ماند.
سم اسب در دشت مانند ماهی
شده ماه بر چرخ مانند نعلی
هوش مصنوعی: سم اسب در دشت به زیبایی و شگفتی مانند یک ماهی در دریا می‌درخشد، و ماه بر چرخ مانند نعل‌هایی که بر زمین می‌خورد، می‌تابد و جلوه‌گری می‌کند.
شبی پیشم آمد که از خود برون شد
مرا بر سر بارکش کرده کهلی
هوش مصنوعی: شبی پیش من آمد که احساس کردم از وجود خودم جدا شده‌ام، مثل اینکه کسی مرا به دوش گرفته و به جایی می‌برد.
شبی پای طاووس در بر کشیده
به لؤلؤی پیوسته هر سهل و جبلی
هوش مصنوعی: شبی در کنار طاووس نشسته بودم که درخشش مرواریدها را در هر دو طرفش به نمایش گذاشته بود.
فلک همچو پیروزه گون تخته نردی
ز مرجانش مهره، ز للش خصلی
هوش مصنوعی: آسمان مانند بازی تخته نردی است که از مرجان ساخته شده و مهره‌های آن از موهای زیبای فردی خاص است.
شده نسر واقع بسان سه بیضه
شده نسر طایر چنان شاخ نخلی
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به طرز ویژه‌ای از تخم خارج شده، شبیه به سه تخم‌مرغ است، همان‌طور که دمی از یک درخت نخل به شکل خاصی شکل گرفته است.
مهین دختر نعش چون صولجانی
کهن دختر نعش مانند قفلی
هوش مصنوعی: دختر زیبا و نازنین مانند قفل کهنه‌ای است که از گذشته باقی مانده و جاذبه‌ای خاص دارد.
جدی هم بکردارهٔ چشم رنگی
سها هم بکردارهٔ چشم نملی
هوش مصنوعی: در نگاه جدی، چشمان سها رنگی و جذاب است و در عین حال، همان چشمان در حالت نملی هم می‌تواند به شکلی دلربا و دلنشین باشد.
شده شعریانش چو دو چشم مجنون
شده فرقدانش چو دو خد لیلی
هوش مصنوعی: شعرای او به مانند دو چشم مجنون شده‌اند و ستاره‌هایش همچون دو خدا در لیلی ظاهر شده‌اند.
مه صبحگاهی چنان قرن ثوری
مه منکسف همچنان سم بغلی
هوش مصنوعی: ماه صبحگاهی به زیبایی درخشان و روشن است، مانند قرن نوینی که به آرامی به وجود آمده و همچنان به آرامی در حال ظهور و نمایان شدن است.
شده زهره مانند یاقوت سرخی
شده مشتری همچو بیجاده لعلی
هوش مصنوعی: زهره به زیبایی و رنگ یاقوت تبدیل شده و مشتری نیز مانند لعل درخشان و جذاب شده است.
دو پیکر چو تختی و اکلیل تاجی
ز نثره نثاری وطرفه چو حملی
هوش مصنوعی: دو چهره مانند تخت و تاجی زیبا هستند؛ همچنان که یک جشنی باشکوه را برپا می‌کند.
ثریا چنان دستهٔ تیر بسته
که پیکانها پیش و پنهانش نبلی
هوش مصنوعی: ثریا به گونه‌ای زیبا و با جذابیت خاصی درخشیده که از دور می‌تواند تیرهایی را تداعی کند که به سمت او پرتاب شده، اما هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌ها را بیند.
دم گرگ چون پیسه چرمه ستوری
مجرهٔ همیدون چو سیمین سطبلی
هوش مصنوعی: زمانی که گرگ در حال دمیدن و بیدار شدن است، مانند پیسه چرمه، و یا وقتی که جنگلی به شکل سیاه و وحشتناک است، گویی صدای وزوزی از آن به گوش می‌رسد، شبیه به نقره‌ای که در ظرفی سفید می‌درخشد.
عواید چو یک خوشه انگور زرین
و یا چون مرصع به یاقوت رطلی
هوش مصنوعی: سود و درآمد مانند یک خوشه انگور طلایی است یا مثل جواهراتی است که با سنگ‌های قیمتی درخشش دارند.
شهب همچو افکنده از نور نیزه
و یا چون ز چرخی فروهشته حبلی
هوش مصنوعی: شهب به گونه‌ای به زمین افتاده که گویی نور نیزه‌ای را بر افراشته یا مانند حبل (رشته)‌ای که از دور پرتاب شده، بر روی زمین قرار گرفته است.
سپردم بدین ناقه چونین قفاری
چو دانا که یازد به جدی ز هزلی
هوش مصنوعی: من این بار را به این شتر سپردم، همچنان که دانا به جد خود می‌گوید که از بیهوده‌گویی دوری کند.
چو سهلی بریدم رسیدم به وعری
چو وعری بریدم رسیدم به سهلی
هوش مصنوعی: به آسانی از یک مرحله عبور کردم و به مرحله‌ای دشوار رسیدم، و وقتی از آن مرحله دشوار عبور کردم، دوباره به مرحله‌ای آسان رسیدم.
بر امید دیدار استاد فاضل
چراغ هدایات و نور تجلی
هوش مصنوعی: به انتظار دیدار استاد بزرگوار و دانشمند، که چراغ روشنگری و نور حقیقت است.
همش کنیت نیک و هم نام فرخ
همش نام پیغمبر رب اعلی
هوش مصنوعی: همه چیز را به نیکی انجام بده و نام نیک را بر زبان بیاور، همان‌طور که نام پیامبر بزرگوار و خداوند آسمانی نیز بر زبان‌هاست.
یکی نامداری که از پشت آدم
نیامد به افضال او هیچ فضلی
هوش مصنوعی: شخصی معروف و برجسته وجود دارد که از نسل آدم نیست و هیچ فضیلت و برتری در مقام او وجود ندارد.