گنجور

شمارهٔ ۶۵

بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی
که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی
رسید پیشرو کاروان ماه خزان
طناب راحله بربست روزگار خزی
جهان ما چو یکی زودسیر پیشه‌ورست
چهار پیشه کند، هر یکی به دیگر زی
به روزگار زمستان کندت سمیگری
به روزگار حزیران کندت خشت پزی
به روزگار خزان زرگری کند شب و روز
به روزگار بهاران کندت رنگرزی
کندت پیشهٔ خویش اندرو همی کج و راست
پدید نیست ورا هیچ راستی و کژی
تو اوستادی و داناتری به صرف زمان
چرا که عاقل باشی چنانکه می نمزی
جهان ما سگ شوخست، مر ترا بگزد
هر آینه تو مر او را نگیری و نگزی
مدار دل متفکر به فتنهٔ ایام
چرا که فکرت ایام را همی‌نسزی
مپیچ زلفک معشوق خویش برتن خویش
چرا که منت گمانی برم که کرم قزی
بیار باده کجا بهترست باده هنوز
که تو به باده ز چنگ زمانه محترزی
به هر تنی که می‌اندر شود، غمش بشود
چنانکه باز نیاید چو قارظ عنزی
به باده سرد توان کرد آتش حدثان
که آتش حدثان همچو آتشیست گزی
بگیر بادهٔ نوشین و نوش کن به صواب
به بانگ شیشم، با بانگ افسر سکزی
به لفظ پارسی و چینی و خماخسرو
به لحن مویهٔ زال و قصیدهٔ لغزی
به شعر خبز ارزی بر، قدح بخور سه چهار
که دوست داری تو شعرهای خبز ارزی
قدح به کار نیاید، به رطل و باطیه خور
چنانکه گر بخرامی، نمی‌نوی، بخزی
به راه ترکی مانا که خوبتر گویی
تو شعر ترکی برخوان مرا و شعر غزی
به هر لغت که تو گویی سخن توانی گفت
که اصل هر لغتی را تو ابجد و هوزی
فرات علمی هر جایگه کجا بروی
نسیم جودی هر جایگه کجا بوزی
به گاه جنبش خشم و به گاه طیبت نفس
درشت‌تر ز مغیلان و نرمتر ز خزی
نگاهداشتن دوست را ز کید زمان
هزار قلعهٔ سنگین و صدهزار دزی
بزرگواران همچون قلادهٔ خرزند
تو همچو یاقوت اندر میانهٔ خرزی
جز این دعات نگویم که رودکی گفته‌ست
«هزار سال بزی، صدهزار سال بزی»

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی
که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی
هوش مصنوعی: بیا ساز چنگ را بزن و اشعاری شیرین و دلنشین بیاور که صدای چنگ، صدای پرنده‌ خوشخوان را خاموش کرده است.
رسید پیشرو کاروان ماه خزان
طناب راحله بربست روزگار خزی
هوش مصنوعی: پیشوای کاروان به فصل خزان رسید و به این ترتیب ورق برگشت. زمانه‌ای پر از رخدادهای تلخ و فصلی ناگوار آغاز شد.
جهان ما چو یکی زودسیر پیشه‌ورست
چهار پیشه کند، هر یکی به دیگر زی
هوش مصنوعی: جهان ما مانند کسی است که به سرعت کار می‌کند و چهار حرفه را به صورت همزمان انجام می‌دهد، به گونه‌ای که هر یک از آن‌ها بر روی دیگری تأثیر می‌گذارد.
به روزگار زمستان کندت سمیگری
به روزگار حزیران کندت خشت پزی
هوش مصنوعی: در زمستان، زندگی تو را سخت می‌کند و در تابستان، به تو فرصتی برای کار و سازندگی می‌دهد.
به روزگار خزان زرگری کند شب و روز
به روزگار بهاران کندت رنگرزی
هوش مصنوعی: در روزهای خزان، طلاگر می‌تواند از طلا و جواهرات خود بهره‌برداری کند و در روزهای بهار، هنر رنگرزیش را به نمایش بگذارد. به این معنا که انسان‌ها در زمان‌های مختلف به کارهای مختلفی مشغول می‌شوند و هر فصل فرصت‌های خاص خود را دارد.
کندت پیشهٔ خویش اندرو همی کج و راست
پدید نیست ورا هیچ راستی و کژی
هوش مصنوعی: کسی که در کار خود مشغول است، در آنجا نه راست و نه کج وجود دارد و همه چیز به صورت صاف و واضح به چشم می‌آید.
تو اوستادی و داناتری به صرف زمان
چرا که عاقل باشی چنانکه می نمزی
هوش مصنوعی: تو استاد و دانا هستی و نیازی به گذر زمان نیست، چرا که اگر عاقل باشی، همیشه در حال یادگیری و پیشرفت هستی.
جهان ما سگ شوخست، مر ترا بگزد
هر آینه تو مر او را نگیری و نگزی
هوش مصنوعی: جهان مانند سگی بازیگوش است که در هر لحظه ممکن است به تو آسیب برساند. اگر تو واکنشی نشان ندهی یا از خود دفاع نکنی، این آسیب‌ها ادامه خواهند داشت.
مدار دل متفکر به فتنهٔ ایام
چرا که فکرت ایام را همی‌نسزی
هوش مصنوعی: دل انسان‌های اندیشمند نباید به آشفتگی‌ها و فتنه‌های زمانه وابسته باشد، زیرا فکر آنان از تأثیرات منفی روزگار در امان است.
مپیچ زلفک معشوق خویش برتن خویش
چرا که منت گمانی برم که کرم قزی
هوش مصنوعی: موهای معشوقه‌ات را به دور بدن خود پیچان نزن، چون ممکن است گمان کنم که در این کار نیکی و لطفی نهفته است.
بیار باده کجا بهترست باده هنوز
که تو به باده ز چنگ زمانه محترزی
هوش مصنوعی: بیا و مشروب بیاور، زیرا هیچ چیز بهتر از این نیست که در حال حاضر مشغول لذت بردن از زندگی باشیم، در حالی که تو از زشتی‌های زمانه دوری.
به هر تنی که می‌اندر شود، غمش بشود
چنانکه باز نیاید چو قارظ عنزی
هوش مصنوعی: هر شکلی از غم و اندوه که به یک نفر وارد می‌شود، باید به قدری عمیق باشد که دیگر نتواند بازگردد و همچون باری سنگین بر دوش او باقی بماند.
به باده سرد توان کرد آتش حدثان
که آتش حدثان همچو آتشیست گزی
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب سرد می‌توان شعله‌های گناه را خاموش کرد، چرا که این شعله‌ها شعله‌ای مانند آتش عادی هستند.
بگیر بادهٔ نوشین و نوش کن به صواب
به بانگ شیشم، با بانگ افسر سکزی
هوش مصنوعی: نوشیدنی دل‌انگیزی را بگیر و با صدای شیشم و بانگ خوش آهنگ لذت ببر.
به لفظ پارسی و چینی و خماخسرو
به لحن مویهٔ زال و قصیدهٔ لغزی
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تنوع زبان‌ها و لحن‌های مختلف اشاره دارد. سخن از فن بیان شاعرانه است که در آن ترکیبی از کلمات و صداها وجود دارد. در اینجا، کلام به زبان‌های فارسی و چینی و همچنین فرم‌های شعری زیبا و دلنشین به تصویر کشیده شده است. همچنین به لحن سوگواری و احساسات عمیق اشاره می‌کند که می‌تواند به داستان‌هایی از شخصیت‌های حماسی مانند زال و خسرو مرتبط باشد.
به شعر خبز ارزی بر، قدح بخور سه چهار
که دوست داری تو شعرهای خبز ارزی
هوش مصنوعی: به شعر خوب و دلنشین گوش بده، و قدر آن را بدان. لحظاتی را با لذت و شوق سپری کن، زیرا این شعرها را بسیار دوست داری.
قدح به کار نیاید، به رطل و باطیه خور
چنانکه گر بخرامی، نمی‌نوی، بخزی
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب فایده‌ای ندارد، بهتر است به مقدار زیاد از آن استفاده کنی. همانطور که اگر فیلسوفی بخواهد به جای نوشتن تفکراتش به خواب برود، هیچ چیز از آن نمی‌نویسد.
به راه ترکی مانا که خوبتر گویی
تو شعر ترکی برخوان مرا و شعر غزی
هوش مصنوعی: به سراغ زبان ترکی برو و احساسات و زیبایی‌های آن را بیان کن، شعر ترکی را برای من بخوان و همچنین شعر غزلی را.
به هر لغت که تو گویی سخن توانی گفت
که اصل هر لغتی را تو ابجد و هوزی
هوش مصنوعی: هر کلامی که تو انتخاب کنی، می‌توانی به خوبی بیان کنی، زیرا تو پایه و اساس هر زبانی را به خوبی می‌شناسی.
فرات علمی هر جایگه کجا بروی
نسیم جودی هر جایگه کجا بوزی
هوش مصنوعی: علم و دانش همچون رودخانه‌ای است که در هر نقطه‌ای می‌توان آن را یافت و نسیم خوشبو و دل‌انگیز نیز در هر کجا که بروی، به سراغت می‌آید.
به گاه جنبش خشم و به گاه طیبت نفس
درشت‌تر ز مغیلان و نرمتر ز خزی
هوش مصنوعی: در زمان بروز خشم و هنگام آرامش، باید قوی‌تر از سنگ و نرم‌تر از پوست میوه باشی.
نگاهداشتن دوست را ز کید زمان
هزار قلعهٔ سنگین و صدهزار دزی
هوش مصنوعی: برای حفظ و نگه‌داشتن دوست در برابر تزویر و فریب زمان، باید مانند سنگرهایی محکم و تعداد بسیار زیادی از نگهبانان آماده باشیم.
بزرگواران همچون قلادهٔ خرزند
تو همچو یاقوت اندر میانهٔ خرزی
هوش مصنوعی: بزرگان و افراد محترم مانند زینت‌ها و جواهرات در جامعه هستند، در حالی که تو با ارزش و زیبا در میان افرادی که ارزش کمتری دارند، قرار داری.
جز این دعات نگویم که رودکی گفته‌ست
«هزار سال بزی، صدهزار سال بزی»
هوش مصنوعی: بجز این دعاهایی که من می‌کنم، نباید بگویم که رودکی گفته است: «هزار سال زندگی کن، صد هزار سال زندگی کن».

حاشیه ها

1397/05/24 19:07
میم الف سین

قصیده ای به غایت زیباست از منوچهری دامغانی که از خواندن آن سیر نمی توان شد.
بیت چهارم اشکال نگارش دارد. به جای "سمیگری" باید "سیمگری" قرار داد. فصل زمستان با سپیدی برف خود سیمگری می کند.