شمارهٔ ۶۲ - در وصف نوروز و مدح (ملک محمد) قصری
نوروز درآمد ای منوچهری
با لالهٔ لعل و با گل خمری
مرغان زبان گرفته را یکسر
بگشاده زبان رومی و عبری
یک مرغ سرود پارسی گوید
یک مرغ سرود ماورالنهری
در زمجره شد چو مطربان، بلبل
در زمزمه شد چو موبدان، قمری
ماند ورشان به مقری کوفی
ماند ورشان به مقری بصری
در دامن کوه، کبک شبگیران
در رفت به هم به رقص با کدری
بر پر الفی کشید و نتوانست
خمیده کشید الف ز بیصبری
بر پربکشید هفت الف یا نه
از بیقلمی و یا ز بیحبری
طوطی به حدیث و قصه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
پیراهنکی برید و شلواری
از بیرم سرخ و از گل حمری
پیراهنکی بیآستین، لیکن
شلوار چو آستین بوعمری
هدهد چو کنیزکیست دوشیزه
با زلف ایاز و دیدهٔ فخری
بر فرق زدهست شانهای شیزین
بیگیسو یکی دراز از غمری
بر شاخ درخت ارغوان بلبل
ماند به جمیل معمر عذری
بی وزن عروض شعرها گوید
شاعر نبود بدین نکو شعری
طاووس مدیح عنصری خواند
دراج مسمط منوچهری
بر برگ سپید یاسمین تر
بر ریخت قرابهٔ می حمری
جنبید سر خجسته نتواند
برگردن کوتهش ز پر عطری
خون دل لاله در دل لاله
افسرده شد از نهیب کم عمری
صد گردنک زبرجدین دیدی
بر یک تن خرد نرگس بری
زرین سرکی فراز هر گردن
شش گوش بر او ز سیم هل تدری؟
شمشاد نگر بدان نکوزلفی
گلنار نگر بدان نکوچهری
ای تازه بهار! سخت پدرامی
پیرایهٔ دره و زیور عصری
با رنگ و نگار جنت العدنی
با نور و ضیاء لیلةالقدری
از بوی بدیع و از نسیم خوش
چون نافهٔ مشک و عنبر تری
وز رنگ و نگار و صورت نیکو
چون قصر ملک محمد قصری
میر اجل مظفر عادل
قطب کرم و نتیجه حری
با چهرهٔ ماه و طلعت زهره
با زهرهٔ شیر و عفت زهری
برداشته زرق مهتر و کهتر
دریافته طبع بری و بحری
افزون به شرف ز شرقی و غربی
افزون به نسب ز تیمی و بکری
بریده چو طبع مؤمن از مرتد
از بددلی و بدی و بدمهری
با مهرهٔ آهنین دبوس او
بر مهرهٔ پشت شیر نر بگری
گر سنگ ده آسیا فرو افتد
در پیش رخش ز کوکب دری
از پس نجهد دلش به یک ذره
کس را نبود دلی بدین نری
ور زانکه بغردی بناگاهان
پیرامن او پلنگ یا ببری
زان جانب خویش ننگرد زین سو
از ننگ حقارت و ز بیقدری
میرا! ملکا! ستاره و بدرا!
میری، ملکی، ستاره و بدری
گر یمن کسی طلب کند، یمنی
ور یسر کسی طلب کند، یسری
دیوانه طناب کاغذین ندرد
چونانکه تو صف آهنین دری
چون تیغ که شاخ گندنا برد
تو سنگ بزرگ آسیا بری
آنگاه که شعر تازی آغازی
همتای لبید و اوس بن حجری
وانگاه که شعر پارسی گویی
استاد شهید و میر بونصری
با جام به بزم، خیر برخیری
با تیغ، به رزم، شر بر شری
در حرب، هزار کیمیا دانی
چون حارث ابن ظالم المری
تا هست خلاف شیعی و سنی
تا هست وفاق طبعی و دهری
تا «فاتحةالکتاب» برخواند
اندر عرب و عجم یکی مقری
در دولت فرخجسته آزادی
در دایرهٔ سپهر بیغدری
شمارهٔ ۶۱ - در مدح سلطان مسعود غزنوی: خواهم که بدانم من جانا که چه خوداریشمارهٔ ۶۳ - در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی): چنین خواندم امروز در دفتری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوروز درآمد ای منوچهری
با لالهٔ لعل و با گل خمری
هوش مصنوعی: بهار آمد و ای منوچهری، همراه با گلهای زیبای لاله و گلهای رنگارنگ.
مرغان زبان گرفته را یکسر
بگشاده زبان رومی و عبری
هوش مصنوعی: پرندگان خاموش اکنون بهراحتی زبان خود را باز کردهاند و به زبانهای رومی و عبری سخن میگویند.
یک مرغ سرود پارسی گوید
یک مرغ سرود ماورالنهری
هوش مصنوعی: یکی از پرندگان به زبان فارسی سرود میخواند و پرنده دیگری به زبان ماوراء النهر.
در زمجره شد چو مطربان، بلبل
در زمزمه شد چو موبدان، قمری
هوش مصنوعی: بلبل در نغمهسرایی مثل موسیقیدانها به شوق و شادی پرداخته و قمری در آوازش مانند روحانیون به تفکر و تامل میپردازد.
ماند ورشان به مقری کوفی
ماند ورشان به مقری بصری
هوش مصنوعی: مانند افرادی که در شهر کوفه سکونت دارند، آنها در مکان خود باقی ماندهاند و همچنین به افرادی که در شهر بصره زندگی میکنند هم اشاره شده است.
در دامن کوه، کبک شبگیران
در رفت به هم به رقص با کدری
هوش مصنوعی: در پای کوه، کبکها در دامن شب به تلاطم و رقصی با حالت غمگین و تاری میپردازند.
بر پر الفی کشید و نتوانست
خمیده کشید الف ز بیصبری
هوش مصنوعی: او سعی کرد با خط خوش حرف "الف" را کشیده و زیبا بنویسد، اما به دلیل بیصبری و عجله نتوانست آن را به درستی و صحیح بنویسد.
بر پربکشید هفت الف یا نه
از بیقلمی و یا ز بیحبری
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره میشود که باید از هفت حرف یا چیز مهم عبور کند، یا اینکه از نبود قلم و نوشته رنج میبرد، یا اینکه به خاطر بیتوجهی و نداشتن دقت، مشکلاتی برایش پیش آمده است. این اشاره به اهمیت نوشتن و دقت در کارها دارد.
طوطی به حدیث و قصه اندر شد
با مردم روستایی و شهری
هوش مصنوعی: طوطی با مردم روستا و شهر به گفتگو و داستانگویی مشغول شد.
پیراهنکی برید و شلواری
از بیرم سرخ و از گل حمری
هوش مصنوعی: پیراهنی سیاه و شلواری قرمز از پارچهای نرم و لطیف، که گلهای ریز بر روی آن نقش بسته است.
پیراهنکی بیآستین، لیکن
شلوار چو آستین بوعمری
هوش مصنوعی: شلوار مثل آستین بوعمری است، اما پیراهنی بدون آستین است.
هدهد چو کنیزکیست دوشیزه
با زلف ایاز و دیدهٔ فخری
هوش مصنوعی: هدهد مانند دختری زیبا و معصوم است که موهایش مثل زلف ایاز است و چشمانش به زیبایی فخر اشاره دارد.
بر فرق زدهست شانهای شیزین
بیگیسو یکی دراز از غمری
هوش مصنوعی: شانهای زیبا و بلند بر سر شخصی قرار دارد که موهایش بلند و براق نیست. این تصویر حس غم و دلتنگی را منتقل میکند.
بر شاخ درخت ارغوان بلبل
ماند به جمیل معمر عذری
هوش مصنوعی: بلبل در شاخ درخت ارغوان نشسته و به زیبایی دلانگیز معمر عذری (زهره معمر) خیره شده است.
بی وزن عروض شعرها گوید
شاعر نبود بدین نکو شعری
هوش مصنوعی: شاعرانی که بدون رعایت وزن و قافیه شعر میگویند، هنر خلق شعر را ندارند و اثرشان به زیبایی واقعی شعر نمیرسد.
طاووس مدیح عنصری خواند
دراج مسمط منوچهری
هوش مصنوعی: طاووس در مدح عنصر مولانا شعر زیبایی خواند که به سبک مسمط منوچهری سروده شده است.
بر برگ سپید یاسمین تر
بر ریخت قرابهٔ می حمری
هوش مصنوعی: بر روی برگ سفید یاسمین، قطرههای شرابی از می به چشم میخورد.
جنبید سر خجسته نتواند
برگردن کوتهش ز پر عطری
هوش مصنوعی: تلاش مکن که سر خوشبختی بر گردن کسی که به خاطر کوتاهیاش نمیتواند بر آن تکیه کند، قرار بگیرد.
خون دل لاله در دل لاله
افسرده شد از نهیب کم عمری
هوش مصنوعی: خون غم لاله به خاطر کوتاهی عمرش در دل خودش غمگین شد.
صد گردنک زبرجدین دیدی
بر یک تن خرد نرگس بری
هوش مصنوعی: صد گردنک زبرجدین به معنای این است که تعداد زیادی از زیورهای قیمتی و دلربا به یک تن ضعیف و آسیبپذیر نظارهگر هستند. مانند این است که زیبایی و جاذبههای ظاهری بر یک فرد با اراده و توانایی کم تمرکز کردهاند.
زرین سرکی فراز هر گردن
شش گوش بر او ز سیم هل تدری؟
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف چیزی بسیار زیبا و ارزشمند اشاره شده است که بر سر انسانی بسیار خوشچهره و متناسب قرار دارد. زیبایی و درخشندگی آن نشاندهندهی اهمیت و شکوه آن فرد است. همچنین، به نوعی پرسش از بیننده یا شنونده وجود دارد که آیا این زیبایی و شکوه را میدانند یا نه.
شمشاد نگر بدان نکوزلفی
گلنار نگر بدان نکوچهری
هوش مصنوعی: به زیبایی و لطافت چهرهٔ معشوق نگاه کن که مانند شمشاد و زلفهای گلنار است.
ای تازه بهار! سخت پدرامی
پیرایهٔ دره و زیور عصری
هوش مصنوعی: ای بهار تازه! تو به قدری زیبا و دلنشینی که درختان و دشتها را با زیبایی و زینت خود آراستهای.
با رنگ و نگار جنت العدنی
با نور و ضیاء لیلةالقدری
هوش مصنوعی: با زیباییها و جلوههای بهشت برین، که پر از نور و روشنایی شب قدر است.
از بوی بدیع و از نسیم خوش
چون نافهٔ مشک و عنبر تری
هوش مصنوعی: از عطر تازه و نسیم دلپذیر مانند بوی خوش مشک و عنبر خوشایند است.
وز رنگ و نگار و صورت نیکو
چون قصر ملک محمد قصری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت ظاهری میپردازد، به طوری که رنگ و طرح و چهرهٔ نیکو مانند قصر مجلل و باشکوه ملک محمد به نظر میرسد. در واقع، به زیبایی و شکوهی اشاره دارد که میتواند به شکلی شگفتانگیز دلربا باشد.
میر اجل مظفر عادل
قطب کرم و نتیجه حری
هوش مصنوعی: میر اجل مظفر عادل به عنوان انسانی فرزانه و با فضیلت شناخته میشود، که در دنیای اخلاق و نیکی نقش برجستهای دارد. او همانند ستارهای درخشان در آسمان معنویات میدرخشد و به عنوان نماد کرم و بخشندگی شناخته میشود. نسل او نیز از ویژگیهای نیکو و انسانی برخوردارند، که به خاطر آثار ارزشمندش، نسل به نسل ادامه مییابد.
با چهرهٔ ماه و طلعت زهره
با زهرهٔ شیر و عفت زهری
هوش مصنوعی: با چهرهٔ زیبا و دلربایی چون ماه و با ویژگیهای دلنشین و معصومیت مانند زهره، همچون شیری با شرافت و پاکدامنی بینظیر.
برداشته زرق مهتر و کهتر
دریافته طبع بری و بحری
هوش مصنوعی: که از هر طرف مردم و بزرگان را دیده و شناختهاند، حالا طبع و ذوق آنها را مانند دریای وسیع و بیکران دریافتهاند.
افزون به شرف ز شرقی و غربی
افزون به نسب ز تیمی و بکری
هوش مصنوعی: به انسانهایی که از نظر شخصیت و فضایل اخلاقی برتری دارند، و همچنین به خاندانها و نسلهای مختلفی که به خاطر نژاد و تاریخشان ارزشمند هستند، نباید فقط از منظر جغرافیایی یا نسبی نگاه کرد. برتریها بیشتر به ویژگیهای انسانی و فضیلتها بستگی دارد تا به محل زندگی یا نسل.
بریده چو طبع مؤمن از مرتد
از بددلی و بدی و بدمهری
هوش مصنوعی: وقتی که روح و خلق و خوی مؤمن از فردی که راه کفر را پیش گرفته قطع میشود، این به خاطر ناپسندیدن بدیها و رفتارهای ناخوشایند است.
با مهرهٔ آهنین دبوس او
بر مهرهٔ پشت شیر نر بگری
هوش مصنوعی: با چکش آهنی او بر مهرهٔ پشت شیر نر بزند.
گر سنگ ده آسیا فرو افتد
در پیش رخش ز کوکب دری
هوش مصنوعی: اگر سنگ آسیا در جلوی اسب او بیفتد، به اندازه ستارهای در دریا ارزش ندارد.
از پس نجهد دلش به یک ذره
کس را نبود دلی بدین نری
هوش مصنوعی: دل او از شدت عشق نمیتواند به یک ذره کمسویی کند، زیرا هیچ کس به اندازه او دل پرشور و نیرومندی ندارد.
ور زانکه بغردی بناگاهان
پیرامن او پلنگ یا ببری
هوش مصنوعی: اگر به ناگاه در کنار او، پلنگ یا ببر ظاهر شود و او را تهدید کند، باید با شجاعت و استواری برخورد کند.
زان جانب خویش ننگرد زین سو
از ننگ حقارت و ز بیقدری
هوش مصنوعی: او از طرف خود به آنچه در این سو است، نمینگرد، چون از ننگ و حقارت و بیقدری میترسد.
میرا! ملکا! ستاره و بدرا!
میری، ملکی، ستاره و بدری
هوش مصنوعی: ای میرا! ای پادشاه! ای ستاره و ای ماه! تو در حال رفتنی، پادشاهی، مانند ستاره و ماه زیبایی.
گر یمن کسی طلب کند، یمنی
ور یسر کسی طلب کند، یسری
هوش مصنوعی: اگر کسی یمن را بخواهد، یمنی به دست میآورد، و اگر کسی یسر را بخواهد، یسری به دست خواهد آورد.
دیوانه طناب کاغذین ندرد
چونانکه تو صف آهنین دری
هوش مصنوعی: دیوانه به سادگی نمیتواند طنابی از کاغذ را پاره کند، همانطور که تو نمیتوانی در برابر درب آهنی مقاومت کنی.
چون تیغ که شاخ گندنا برد
تو سنگ بزرگ آسیا بری
هوش مصنوعی: مثل تیغی که از شاخ گندنا (گلابی وحشی) جدا میشود، تو هم سنگ بزرگ آسیا را کنار میزنی.
آنگاه که شعر تازی آغازی
همتای لبید و اوس بن حجری
هوش مصنوعی: زمانی که شعر عربی آغاز شد و همتراز با اشعار لبید و اوس بن حجری قرار گرفت.
وانگاه که شعر پارسی گویی
استاد شهید و میر بونصری
هوش مصنوعی: زمانی که شعر فارسی را با مهارت بیان میکنی، استاد شهید و میر بونصری درخشش خاصی دارند.
با جام به بزم، خیر برخیری
با تیغ، به رزم، شر بر شری
هوش مصنوعی: در جمعهای شادی، اوقات خوش را با نوشیدنی سپری کن، اما در میدان جنگ، مقابله با دشمنان را با شمشیر انجام بده.
در حرب، هزار کیمیا دانی
چون حارث ابن ظالم المری
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، هزاران کسی که مانند حارث ابن ظالم المری مهارت دارند، وجود دارند.
تا هست خلاف شیعی و سنی
تا هست وفاق طبعی و دهری
هوش مصنوعی: تا زمانی که اختلاف بین شیعه و سنی وجود دارد، پذیرش هماهنگی و توافق طبیعی و دایمی ممکن نخواهد بود.
تا «فاتحةالکتاب» برخواند
اندر عرب و عجم یکی مقری
هوش مصنوعی: یک قاری در میان عرب و عجم وجود دارد که فاتحهالکتاب را میخواند.
در دولت فرخجسته آزادی
در دایرهٔ سپهر بیغدری
هوش مصنوعی: در زمان خوشایند آزادی، در آسمان بدون دشمنی.