گنجور

شمارهٔ ۵۹ - در مدح خواجه طاهر

بینی آن بیجاده عارض لعبت حمری قبای
سنبلش چون پر طوطی، روی چون فر همای
جعد پرده پرده در هم همچو چتر آبنوس
زلف حلقه حلقه، برهم، همچو مشک اندوده نای
دل، جراحت کردش آن زلفین و چون زلفینش را
بر جراحت برنهی راحت پدید آرد خدای
زانکه زلفش کژدمست و هر که را کژدم گزید
مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای
ای بسا شورا که از آن زلفکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای
طاهری، گوهر نژادی، از نژاد طاهری
عزم او: عزم و کمال او: کمال و رای: رای
کامکاری کو چو خشم خویشتن راند به روم
طوق زرین را کند بر گردن قیصر درای
دولتش همشیره و دل همره و دین همنشین
نصرتش همزانو و اقبال همروی سرای
گر پیمبر زنده بودی، بر زبان جبرئیل
آمدی در شان جودش آیت از عرش خدای
از فراز همت او آسمان را نیست راه
وز ورای ملکت او این زمین را نیست جای
نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش
نیست خالی رزم او از گیر گیر و های های
روز رزم او نگیرد عز عزرائیل جان
روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای
گر کسی گوید که در گیتی کسی برسان اوست
گر همه پیغمبری باشد، بود یافه درای
آفرین زان مرکب میمون که دیدم بر درش
مرکبی، زین کرده و خاره بر و جادو ربای
گور سم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی
ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای
چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر پیل
چون زنی نعلش، شکالش بس بود بند قبای
گر بگردانی بگردد، ور برانگیزی دود
بر طراز عنکبوت و حلقهٔ ناخن پرای
وان قلم بین در بنانش چون یکی ممشوقه‌ای
گه نشیب و گه فراز و گاه وصل و گاه نای
مرکبی دریاکش و طیاره‌ای عنبرفشان
دایه‌ای درپرور و دوشیزه‌ای یاقوت‌زای
ای خداوندی که فرمان ترا یابد همی
تخت خان و طوق فور و تیغ قیصر تاج رای
همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش
همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای
فر و روی خویشتن را بر فراز و برفروز
ناصح و بدخواه خود را بر نشان و در ربای
دوستان را بند بشکن، دوست پرور، خوان ببخش
دشمن و اعدا شکن، بردار کن کین آزمای
اسب تاز و گوی باز و زیرساز و بم نواز
جود کار و دل ربای و می ستان و دن ستای
گردن ادبار بشکن، پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای
جام گیر و جای دار و نام جوی و کام ران
بت فریب و کین گداز و دین پژوه و ره نمای
خازنت را گو که سنج و رایضت را گو که ران
شاعرت را گو که خوان و حاجبت را گو که پای
حاسدت را گو: گریز و ساقیت را گو: ریز
ناصحت را گو: نشین و مطربت را گو: سرای
چون بیابی مهر و کین: آن را ببین، این را ستر
چون ببینی بخل و جود : این را گزین، آن را گزای
نافه را و مشک را و سیم را و جام را
برنواز و برفتال و برفشان و برگرای
ملک ده، لشکر شکن، خنجر کش و مغفر شکاف
گنج نه، باره فکن، شمشیر زن، بخت آزمای
عشق و مهر وخال و زلف و روی و چشم و خط و لب
ور زو کار و بوی و مال و بوس و بین و خار و خای
اسب و اشتر، زر و سیم و جام و عود و مشک ناب
رام گیر و برفشان و برفراز و سوز وسای
هر نشاطی را بخواه و هر مرادی را بجوی
هر وفایی را بیاب و هر بقایی را ببای
جز بخیلان را مروب و جز لئیمان را مبند
جز معادی را مکوب و جز موالی را مپای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بینی آن بیجاده عارض لعبت حمری قبای
سنبلش چون پر طوطی، روی چون فر همای
هوش مصنوعی: می‌بینی که آن معشوق با چهره‌ای زیبا و موهایی به رنگ قرمز، مانند لباس سنبل که لطیف و زیباست، ظاهر شده است. چهره‌اش مانند پرنده‌ای نجیب و خاص جلوه می‌کند.
جعد پرده پرده در هم همچو چتر آبنوس
زلف حلقه حلقه، برهم، همچو مشک اندوده نای
هوش مصنوعی: زلف‌های پریشان و مواج او همانند چتری از چوب آبنوس به نظر می‌آید و حلقه‌هایش به شکلی است که شبیه مشک خوشبو بر نای جلوه‌گری می‌کند.
دل، جراحت کردش آن زلفین و چون زلفینش را
بر جراحت برنهی راحت پدید آرد خدای
هوش مصنوعی: دل را زلف‌های او جراحت کرده و اگر آن زلف‌ها را بر این جراحت بگذاری، راحت و آرامش از جانب خدا به وجود خواهد آمد.
زانکه زلفش کژدمست و هر که را کژدم گزید
مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زلف او مانند کژدم است و هر کسی که کژدم او را نیش بزند، تنها کژدم می‌تواند مرهمی بر آن زخم بگذارد.
ای بسا شورا که از آن زلفکان انگیختی
گر نترسیدی تو از منصور عادل کدخدای
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که بارها دیدیم افرادی با چهره‌های زیبا و جذاب، نظر دیگران را به خود جلب کرده‌اند. اما اگر تو از قدرت و نفوذ منصور عادل نمی‌هراسی، به چیزهایی که ممکن است از آن زلفکان و زیبایی‌ها برانگیخته شود، توجه نکن. این اشاره به خطراتی دارد که ممکن است در پی جاذبه‌های ظاهری به وجود آید.
طاهری، گوهر نژادی، از نژاد طاهری
عزم او: عزم و کمال او: کمال و رای: رای
هوش مصنوعی: طاهری، از نسل طاهری‌هاست. عزم و اراده‌اش نشان‌دهنده کمال اوست و عقل و تفکرش هم نشانگر همین کمال است.
کامکاری کو چو خشم خویشتن راند به روم
طوق زرین را کند بر گردن قیصر درای
هوش مصنوعی: کسی که با اراده خود خشمش را کنترل کند، می‌تواند زنجیر طلا را بر گردن قیصر بیندازد و او را تحت کنترل خود درآورد.
دولتش همشیره و دل همره و دین همنشین
نصرتش همزانو و اقبال همروی سرای
هوش مصنوعی: دولت همانند خواهر اوست و دل همراهش است. دین او همدمش بوده و نصرت در کنار او قرار دارد و اقبال نیز همسفر زندگی‌اش است.
گر پیمبر زنده بودی، بر زبان جبرئیل
آمدی در شان جودش آیت از عرش خدای
هوش مصنوعی: اگر پیامبر زنده بود، بر زبان جبرئیل در مورد بخشندگی‌اش آیه‌ای از عرش خدا نازل می‌شد.
از فراز همت او آسمان را نیست راه
وز ورای ملکت او این زمین را نیست جای
هوش مصنوعی: به دلیل اراده و تلاش او، هیچ راهی به آسمان وجود ندارد و از آن سو، هیچ مکانی در زمین نیست که بتواند به قلمرو او وارد شود.
نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش
نیست خالی رزم او از گیر گیر و های های
هوش مصنوعی: محفل او همیشه پر از شادی و جشن است و در میدان نبردش همواره هیاهو و جنگ و تلاش وجود دارد.
روز رزم او نگیرد عز عزرائیل جان
روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای
هوش مصنوعی: در روز جنگ، عزرائیل (فرشته مرگ) جرأت نزدیک شدن به او را نخواهد داشت، اما در روز جشن و شادی، جبرئیل (فرشته وحی) در کنار او خواهد بود. از این رو، او از سرنوشت خود بی‌خبر است و این موضوع او را می‌ترساند.
گر کسی گوید که در گیتی کسی برسان اوست
گر همه پیغمبری باشد، بود یافه درای
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که در این دنیا شخصی وجود دارد که می‌تواند همه را نجات دهد، حتی اگر آن شخص پیامبر باشد، در حقیقت بر درای تمام معانی و حقیقت‌ها است.
آفرین زان مرکب میمون که دیدم بر درش
مرکبی، زین کرده و خاره بر و جادو ربای
هوش مصنوعی: من به خاطر آن مرکب زیبا و خوش سیمایی که دیدم، تحسین می‌کنم. بر در آن مرکب، حیوانی دیگر زین شده بود، که به خاطر زیبایی و قدرتش، نظر مرا جلب کرد.
گور سم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی
ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای
هوش مصنوعی: در این شعر به توصیف ویژگی‌های مختلف حیوانات پرداخته شده است. به نوعی، ویژگی‌های پراکنده و جالبی از حیوانات مختلف مانند اسب، گاو، گرگ، ببر، شیر و فیل بیان می‌شود که به نوعی نمایانگر قدرت و زیبایی آنان است. می‌توان گفت این توصیف‌ها نشان‌دهندهٔ ارزش‌ها و خصایص برجسته‌ای است که در هر یک از این حیوانات وجود دارد.
چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر پیل
چون زنی نعلش، شکالش بس بود بند قبای
هوش مصنوعی: زمانی که تازیانه را به‌دست می‌گیری، زنجیر فیل می‌شکند. وقتی که پاهای او را نعل می‌کنی، نفسش به شدت به تنگ می‌آید و نشانه‌های نارضایتی‌اش نمایان می‌شود.
گر بگردانی بگردد، ور برانگیزی دود
بر طراز عنکبوت و حلقهٔ ناخن پرای
هوش مصنوعی: اگر چیزی را تغییر دهی، یا اگر حرکتی انجام دهی، نتیجه‌اش شبیه به دود بر روی تارهای عنکبوت و دور ناخن‌ها خواهد بود.
وان قلم بین در بنانش چون یکی ممشوقه‌ای
گه نشیب و گه فراز و گاه وصل و گاه نای
هوش مصنوعی: قلمی که در دست اوست، مانند محبوبی است که گاهی در پایین می‌رود و گاهی به بالا می‌آید، گاهی به هم می‌رسد و گاهی فاصله می‌گیرد.
مرکبی دریاکش و طیاره‌ای عنبرفشان
دایه‌ای درپرور و دوشیزه‌ای یاقوت‌زای
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی‌ها و نعمت‌هایی می‌پردازد که در زندگی وجود دارند. مانند یک کشتی که در دریا حرکت می‌کند و یک هواپیما که گستردگی و لطافت را به ارمغان می‌آورد. همچنین به پرستاری اشاره دارد که در حال بزرگ کردن کودکان است و دختری را توصیف می‌کند که زیبایی و ارزشمند است. این تصویرها نشان‌دهنده زندگی پر رنگ و لعاب و پر از نعمت‌ها هستند.
ای خداوندی که فرمان ترا یابد همی
تخت خان و طوق فور و تیغ قیصر تاج رای
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که سلطنت تو را همه چیز در اختیار دارد و به خاطر عظمت تو تاج و تخت و قدرت قیصر و نیز زینت‌های جهان در خدمت توست.
همچنین لشکر کش و دشمن کش و دینار بخش
همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای
هوش مصنوعی: به عنوان یک فرمانده و جنگجو، تو باید هم در میدان جنگ با دشمنان مبارزه کنی و هم در تقسیم ثروت‌ها و نعمت‌ها، مهارت داشته باشی. باید به خوبی دنیای خود را اداره کنی و در عین حال، نیکی و مهربانی را نیز در زندگی خود گسترش دهی.
فر و روی خویشتن را بر فراز و برفروز
ناصح و بدخواه خود را بر نشان و در ربای
هوش مصنوعی: به خودت افتخار کن و به زیبایی‌های وجودت بپرداز و برای افرادی که نیک‌خواه نیستند، ارزشی قائل نشو و به صحبت‌ها و نیت‌های منفی آنها توجهی نکن.
دوستان را بند بشکن، دوست پرور، خوان ببخش
دشمن و اعدا شکن، بردار کن کین آزمای
هوش مصنوعی: با دوستانت رابطه را اصلاح کن و در کنار آن، برای دشمنانت نیز مهربانی نشان بده. در این راه، حذر کن از کینه و انتقام‌جویی.
اسب تاز و گوی باز و زیرساز و بم نواز
جود کار و دل ربای و می ستان و دن ستای
هوش مصنوعی: اسب در حال دویدن است و بازی برای سرگرمی آماده شده است. ساز و دمی برای نواختن وجود دارد. بخشندگی، عشق و گناه به دل‌ها راه می‌یابد و نوشیدن شراب و لذت از دنیا نیز در این میان خاطره‌ها را زنده می‌کند.
گردن ادبار بشکن، پشت دولت راست کن
پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای
هوش مصنوعی: بر شکستگی و بدی‌ها غلبه کن، در را به سوی فرصت‌های خوب باز کن و مانع بدخواهان شو و به نیکوکاران کمک کن.
جام گیر و جای دار و نام جوی و کام ران
بت فریب و کین گداز و دین پژوه و ره نمای
هوش مصنوعی: جام را در دست بگیر، در جا محکم بایست و به دنبال نام نیکو بگرد. از لذت‌های فریبنده و کینه‌ها دوری کن، آگاهی از دین را جستجو کن و راه را به دیگران نشان بده.
خازنت را گو که سنج و رایضت را گو که ران
شاعرت را گو که خوان و حاجبت را گو که پای
هوش مصنوعی: به خزانه‌دار خود بگو که وزن و اندازه‌ات را برای من مشخص کند و به شاعر تو بگو که اشعارش را بخواند و به نگهبانت بگو که مراقب باشد.
حاسدت را گو: گریز و ساقیت را گو: ریز
ناصحت را گو: نشین و مطربت را گو: سرای
هوش مصنوعی: به حسادتت بگو که دور شود، و به کسی که برایت می‌نوشد بگو که ریزش کند. به نصیحت‌گر بگو که سکوت کند و به نوازنده‌ات بگو که به نغمه‌پردازی ادامه دهد.
چون بیابی مهر و کین: آن را ببین، این را ستر
چون ببینی بخل و جود : این را گزین، آن را گزای
هوش مصنوعی: وقتی عشق و دشمنی را دیدی، مهر را انتخاب کن و کینه را پنهان کن. وقتی بخل و generosity را مشاهده کردی، سخاوت را برگزین و تنگ نظری را کنار بگذار.
نافه را و مشک را و سیم را و جام را
برنواز و برفتال و برفشان و برگرای
هوش مصنوعی: عطر نافه و بوی مشک و درخشش نقره و زیبایی جام را با هم ترکیب کن و به آرامی بچش و از آن لذت ببر.
ملک ده، لشکر شکن، خنجر کش و مغفر شکاف
گنج نه، باره فکن، شمشیر زن، بخت آزمای
هوش مصنوعی: هر کسی که در میدان نبرد با قدرت و شجاعت حاضر می‌شود، باید آمادهٔ مبارزه باشد و با تمام توان به جنگ دشمن برود. او باید از سلاح‌هایش استفاده کند و در این راه، شانس خود را امتحان کند.
عشق و مهر وخال و زلف و روی و چشم و خط و لب
ور زو کار و بوی و مال و بوس و بین و خار و خای
هوش مصنوعی: عشق و محبت، زیبایی‌های ظاهری مانند خال، مو، چهره، چشم، خط لب و همچنین امور دیگری همچون کار، بوی خوب، ثروت، بوسه، دیدار و حتی زخم را بیان می‌کند.
اسب و اشتر، زر و سیم و جام و عود و مشک ناب
رام گیر و برفشان و برفراز و سوز وسای
هوش مصنوعی: اسب و شتر، طلا و نقره و جام و عود و مشک خالص را به دست آور و همراه با برف و برفراز و احساساتی که در دل داری، آن‌ها را بپذیر.
هر نشاطی را بخواه و هر مرادی را بجوی
هر وفایی را بیاب و هر بقایی را ببای
هوش مصنوعی: هر خوشی و شادی را طلب کن و به دنبال هر آرزویی برو. هر نوع وفایی را پیدا کن و هر نوع بقایی را دریاب.
جز بخیلان را مروب و جز لئیمان را مبند
جز معادی را مکوب و جز موالی را مپای
هوش مصنوعی: به کسانی که بدذات و بخیل هستند نزدیک نشو و با انسان‌های پست و پست فطرت دوستی نکن. از افرادی که به هدف‌های ناپاک می‌پردازند دوری کن و با کسانی که از نظر اجتماعی در وضعیت پایینی قرار دارند هم‌نشینی نکن.