برگردان به زبان ساده
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
هوش مصنوعی: به بادها گوش بسپار! پردههای خیمه بر افراشته شد و پیشوای ما از خانه خارج شد.
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
هوش مصنوعی: در سرزمین های دور، وقتی که کاروانهای شتر حرکت میکنند، بانوان در شروع سفر طبل مینوازند تا شترها را راه بیندازند و محمولهها را به راه بیاندازند.
نماز شام نزدیکست و امشب
مه و خورشید را بینم مقابل
هوش مصنوعی: نماز شب نزدیک است و امشب میتوانم ماه و خورشید را در برابر یکدیگر ببینم.
ولیکن ماه دارد قصد بالا
فروشد آفتاب از کوه بابل
هوش مصنوعی: اما ماه قصد دارد که از آفتاب بالاتر رود و در بالای کوه بابل قرار گیرد.
چنان دو کفهٔ زرین ترازو
که این کفه شود زان کفه مایل
هوش مصنوعی: چنان که دو کفهٔ ترازوی طلا به یک سمت خم میشوند، اگر یکی از آنها سنگینتر شود.
ندانستم من ای سیمین صنوبر
که گردد روز چونین زود زایل
هوش مصنوعی: من نمیدانستم ای صنوبر زیبا که روزی اینگونه زودگذر و فانی خواهد شد.
من و تو غافلیم و ماه و خورشید
براین گردون گردان نیست غافل
هوش مصنوعی: ما و تو بیخبر هستیم، ولی ماه و خورشید از این جهان در حال چرخش غافل نیستند.
نگارین منا برگرد و مگری
که کار عاشقان را نیست حاصل
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، برگرد و نگذار که کار عاشقان بی نتیجه بماند.
زمانه حامل هجرست و لابد
نهد یک روز بار خویش حامل
هوش مصنوعی: زندگی و شرایط، به نوعی جدایی را با خود به همراه دارند و روزی بار این جدایی به دوش انسان گذاشته خواهد شد.
نگار من، چو حال من چنین دید
ببارید از مژه باران وابل
هوش مصنوعی: دختر زیبای من، وقتی حال مرا چنین دید، اشکهایش مانند باران از چشمانش سرازیر شد.
تو گویی پلپل سوده به کف داشت
پراکند از کف اندر دیده پلپل
هوش مصنوعی: گویی در دستانش چیزی با حبابهای ریز وجود دارد که آن را به سمت چشمانش میپاشد و باعث میشود که دیدش نامناسب و تیرهوتار شود.
بیامد اوفتان خیزان بر من
چنان مرغی که باشد نیم بسمل
هوش مصنوعی: او با حالتی نزار و همچون مرغی که نیمی از آن از بین رفته، به سمت من آمد.
دو ساعد را حمایل کرد برمن
فرو آویخت از من چون حمایل
هوش مصنوعی: دو دست را به دور من حلقه زد و مرا به خود نزدیک کرد، مانند اینکه حمایلی به دورم بپیچی.
مرا گفت: ای ستمکاره به جانم!
به کام حاسدم کردی و عاذل
هوش مصنوعی: او به من گفت: ای ظالم! به جانم قسم، به خاطر دشمنی و حسادت دیگران، تو مرا به این حال و روز انداختی.
چه دانم من که بازآیی تو یا نه
بدانگاهی که باز آید قوافل
هوش مصنوعی: من نمیدانم که آیا تو باز خواهی گشت یا نه، مثل کاروانهایی که ممکن است دوباره برگردند.
ترا کامل همیدیدم به هر کار
ولیکن نیستی در عشق کامل
هوش مصنوعی: من تو را در هر کاری کامل میدیدم، اما در عشق به اندازه کامل نیستی.
حکیمان زمانه راست گفتند
که جاهل گردد اندرعشق، عاقل
هوش مصنوعی: عزیزانی که به حکمت و علم شناخته شدهاند، به درستی اظهار کردهاند که در عشق، انسانهای نادان دچار سردرگمی و اشتباه میشوند، حتی اگر در سایر زمینهها عقلمند باشند.
نگار خویش را گفتم: نگارا!
نیم من در فنون عشق جاهل
هوش مصنوعی: به محبوبم گفتم: ای عشق من! نیمی از من در علم عشق ناآگاه و بیتجربه است.
ولیکن اوستادان مجرب
چنین گفتند در کتب اوایل
هوش مصنوعی: اما استادان باتجربه در کتابهای قدیمی چنین بیان کردهاند.
که عاشق قدر وصل آنگاه داند
که عاجز گردد از هجران عاجل
هوش مصنوعی: عاشق تنها زمانی میفهمد که چقدر از وصال معشوق ارزش دارد که در برابر جدایی ناتوان شود و نتواند دوری را تحمل کند.
بدین زودی ندانستم که ما را
سفر باشد به عاجل یا به آجل
هوش مصنوعی: به این زودی نفهمیدم که آیا سفر ما به زودی خواهد بود یا در آیندهای دور.
ولیکن اتفاق آسمانی
کند تدبیرهای مرد باطل
هوش مصنوعی: اما آسمان به گونهای دیگر تدبیرهایی را برای مردان نادرست ترتیب میدهد.
غریب از ماه والاتر نباشد
که روز و شب همیبرد منازل
هوش مصنوعی: هیچ چیز غریبتر از ماه نیست، زیرا آن به راحتی در هر روز و شب جایگاههای خود را طی میکند و به حرکت ادامه میدهد.
چو برگشت از من آن معشوق ممشوق
نهادم صابری را سنگ بر دل
هوش مصنوعی: زمانی که محبوبم از من دور شد و به من بازنگشت، صبر و تحمل را بر دل سنگین و دردناک خود نهادم.
نگه کردم به گرد کاروانگاه
به جای خیمه و جای رواحل
هوش مصنوعی: به دور و بر کاروانسرا نگاه کردم و جایی برای برپایی خیمه و استراحت حیوانات ندیدم.
نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی
نه راکب دیدم آنجا و نه راجل
هوش مصنوعی: در آنجا نه کسی مانند وحشی و نه کسی مانند انسان عادی وجود داشت، نه سوارهای و نه پیادهای را دیدم.
نجیب خویش را دیدم به یکسو
چو دیوی دست و پا اندر سلاسل
هوش مصنوعی: نجیبزادهای را دیدم که به دور از انسانیت و آزادگی، همچون دیوی در زنجیر بود.
گشادم هر دو زانو بندش از دست
چو مرغی کش گشایند از حبایل
هوش مصنوعی: من هر دو زانویم را به راحتی باز کردم، همچون مرغی که از بند و محدودهاش آزاد میشود و از قید و بند رهایی مییابد.
برآوردم زمامش تا بناگوش
فروهشتم هویدش تا به کاهل
هوش مصنوعی: من مسئولیت او را بر عهده گرفتم و اشارتهایش را تا جایی که ممکن بود برایش روشن کردم و او را به تلاش و کوشش واداشتم.
نشستم از برش چون عرش بلقیس
بجست او چون یکی عفریت هایل
هوش مصنوعی: نشستم در کنار او مانند عرش بلقیس و او ناگهان مثل یک دیو قدرتمند جهش کرد.
همیراندم نجیب خویش چون باد
همیگفتم که اللهم سهل
هوش مصنوعی: دوران با نجابت و وقار خود را میگذراندم و مانند باد به آرامی حرکت میکردم و در دل دعا میکردم که ای خدا، همه چیز را برایم آسان کن.
چو مساحی که پیماید زمین را
بپیمودم به پای او مراحل
هوش مصنوعی: مثل مساحی که زمین را اندازهگیری میکند، من هم به دنبال او مراحل و مراحل را پیمودم.
همیرفتم شتابان در بیابان
همیکردم به یک منزل، دو منزل
هوش مصنوعی: به سرعت در بیابان حرکت میکردم و در هر توقف، دو منزل را پشت سر میگذاشتم.
بیابانی چنان سخت و چنان سرد
کزو خارج نباشد هیچ داخل
هوش مصنوعی: بیابانی بسیار وحشتناک و سرد وجود دارد که هیچ چیز از آن خارج نمیشود و هیچ چیزی نمیتواند به آن وارد شود.
ز بادش خون همیبفسرد در تن
که بادش داشت طبع زهر قاتل
هوش مصنوعی: باد در بدن او مانند زهر کشنده عمل میکند و باعث میشود که خونش بسوزد.
ز یخ گشته شمرها همچو سیمین
طبقها بر سر زرین مراجل
هوش مصنوعی: از یخ ذوب شده، به مانند طلا، ظرفهای نقرهای بر سر من قرار دارد.
سواد شب به وقت صبح بر من
همیگشت از بیاض برف مشکل
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، هنگامی که صبح فرا میرسد، سپیدی برف برای من دشوار میشود.
همیبگداخت برف اندر بیابان
تو گفتی باشدش بیماری سل
هوش مصنوعی: برف در بیابان به شدت ذوب میشود و اینطور به نظر میرسد که گویی دردی سخت به جان آن افتاده است.
بکردار سریشمهای ماهی
همیبرخاست از شخسارها گل
هوش مصنوعی: ماه که به خاطر کارهای نرم و لطیفش از میان گلها برمیخیزد.
چوپاسی از شب دیرنده بگذشت
برآمد شعریان از کوه موصل
هوش مصنوعی: یک چوپان در نیمه شب از کنار کوه موصل عبور کرد و ستارهها در آسمان نمایان شدند.
بنات النعش کرد آهنگ بالا
بکردار کمر شمشیر هرقل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زنی میپردازد که تحت تأثیر زندگی و آداب و رسوم خاص خود، در حال بالا رفتن و پیشرفت است. او به شکلی تجلیلی و شجاعانه، با کمر راست و با اراده، به سمت جلو حرکت میکند و به نوعی خود را به الگوی شجاعت و نبرد شکرانیده است. این تصویر به نوعی تصوری از قدرت و عزت درونی را به نمایش میگذارد.
رسیدم من فراز کاروان تنگ
چو کشتی کو رسد نزدیک ساحل
هوش مصنوعی: من به اوج کاروان رسیدم، مثل کشتی که به ساحل نزدیک میشود.
به گوش من رسید آواز خلخال
چو آواز جلاجل از جلاجل
هوش مصنوعی: به گوشم صدای خلخال آمد، مانند صدای جلاجل (زنگوله) از جلاجل.
جرس دستان گوناگون همیزد
بسان عندلیبی از عنادل
هوش مصنوعی: زنگهای مختلفی به صدا درآمدند، مانند بلبلانی که از زیباترین گلها آواز میخوانند.
عماری از بر ترکی تو گفتی
که طاوسیست بر پشت حواصل
هوش مصنوعی: به نظرم از زیباییها و بزرگیهای چهرهات صحبت کردهای که مانند طاووس روی پاهایش با افتخار ایستاده است.
جرس مانندهٔ دو ترگ زرین
معلق هر دو تا زانوی بازل
هوش مصنوعی: جرس مانند دو رشته طلا معلق است که هر دو از زانوی بازل آویزان شدهاند.
ز نوک نیزههای نیزهداران
شده وادی چو اطراف سنابل
هوش مصنوعی: از نوک نیزههای سربازان، سرزمین مانند دور و اطراف سنابل (خود را) نشان میدهد.
چو دیدم رفتن آن بیسراکان
بدان کشی روان زیر محامل
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که بیسر و پاها در حال رفتن هستند، دلم برایشان در زیر باران کنار محمل (باربران) تنگ شد.
نجیب خویش را گفتم سبکتر
الا یا دستگیر مرد فاضل
هوش مصنوعی: به نجیب خود گفتم که رفتارت را ملایمتر کن، ای کاش کسی به یاری مرد فرزانه بیاید.
بچر! کت عنبرین بادا چراگاه
بچم! کت آهنین بادا مفاصل
هوش مصنوعی: بچر! ابریشم نرمی باشد که چراگاه را بچشم! و آهن سختی باشد که در آن مفاصل وجود دارد.
بیابان در نورد و کوه بگذار
منازلها بکوب و راه بگسل
هوش مصنوعی: بیابان را بگرد و کوهها را رها کن؛ جاهای توقف را خراب کن و مسیرها را از هم بگسل.
فرود آور به درگاه وزیرم
فرود آوردن اعشی به باهل
هوش مصنوعی: به درگاه وزیر بروم و درخواست خود را مطرح کنم، مانند اینکه اعشی در حضور باهل از او طلب کمک کرده است.
به عالی درگه دستور، کو راست
معالی از اعالی وز اسافل
هوش مصنوعی: در درگاه بلند و باعظمت آن فرمانروای بزرگ، که او خود از درجات بلند نیرو و مقام برخوردار است و از پستیها و ناپاکیها به دور است.
وزیری چون یکی والا فرشته
چه در دیوان، چه در صدر محافل
هوش مصنوعی: وزیری مانند یک فرشته بزرگ و با ارادت، چه در جلسات رسمی و چه در میان جمعهای مهم و محافل، به خوبی درخشان است.
وزیران دگر بودند زین پیش
همه دیوان به دیوان رسایل
هوش مصنوعی: وزیران دیگر پیش از این وجود داشتند و همه نامهها و رسالات در دیوانهای مختلف تنظیم میشدند.
حدیث او معانی در معانی
رسوم او فضایل در فضایل
هوش مصنوعی: سخن او پر از مفاهیم عمیق و معانی گوناگون است، و ویژگیهای او مانند آثاری زیبا و ارزشمند به نمایش گذاشته میشود.
همینازد به عدل شاه مسعود
چو پیغمبر به نوشروان عادل
هوش مصنوعی: هر کس به عدالت شاه مسعود میبالد، مانند پیغمبر که به نوشروان عادل افتخار میکند.
درآید پیش او بدره چو قارون
درآید پیش او سائل چو عایل
هوش مصنوعی: وقتی او را میبیند، ثروتی مانند قارون در مقابلش قرار میگیرد و در عین حال، کسی که نیازمند است به اندازه یک شخص بیچیز به نظر میرسد.
شود از پیش او سائل چو بدره
رود از پیش او بدره چو سائل
هوش مصنوعی: هرگاه که سوالی از او پرسیده شود، مانند اینکه چقدر باارزش است، او به اندازهای که لازم است پاسخ میدهد و پاسخ او ارزشمند و گرانبها خواهد بود. همانطور که وقتی چیزی باارزش مانند کیف پول از مقابل کسی میرود، آن شخص دیگر آن را نخواهد داشت و صرفا در یاد او باقی میماند.
بلرزند از نهیب او نهنگان
بلرزد کوه سنگین از زلازل
هوش مصنوعی: از قدرت و شدت صدای او، نهنگها به لرزه درمیآیند و حتی کوههای سنگین نیز از زمینلرزهها میلرزد.
الا یا آفتاب جاودان تاب
اساس ملکت و شمع قبایل
هوش مصنوعی: ای خورشید جاودانه که پایههای سلطنت و روشنیبخش قومها هستی، توجه کن!
تویی ظل خدا و نور خالص
به گیتی کس شنیدهست این شمایل
هوش مصنوعی: تو قیمتیترین و بهترین موجود در این دنیا هستی که همچون سایهای از خدا و نوری خالص بر روی زمین میدرخشانی. کسی از این چهره و شخصیت تو خبر ندارد.
یکی ظلی که هم ظلست و هم نور
یکی نوری که هم نورست و هم ظل
هوش مصنوعی: یک سایهای وجود دارد که همزمان هم سایه است و هم نور، و یک نوری هست که هم نور است و هم سایه.
گهر داری، هنر داری به هرکار
بزرگی را چنین باشد دلایل
هوش مصنوعی: اگر در اختیار گوهر و هنری هستی، برای هر کار بزرگی دلیلی قوی وجود دارد.
تویی وهاب مال و جز تو واهب
تویی فعال جود و جز تو فاعل
هوش مصنوعی: فقط تو هستی که بخشندهی نعمتها و ثروتها هستی و هیچ کس دیگری به این معنا وجود ندارد. تو تنها منبع خیر و نیکی هستی و جز تو هیچ کسی نمیتواند این کار را انجام دهد.
یکی شعر تو شاعرتر ز حسان
یکی لفظ تو کاملتر ز کامل
هوش مصنوعی: شعر تو به اندازهای زیباست که از شاعری بزرگتر از حسان هم بهتر است و واژههای تو به قدری کامل و بینقصند که از هر کلمهای دیگر کاملترند.
خداوندا من اینجا آمدستم
به امید تو و امید مفضل
هوش مصنوعی: خدایا، من به اینجا آمدهام با امید به تو و با امید به شخصی دیگر که بر من اثر مثبت دارد.
افاضل نزد تو یازند هموار
که زی فاضل بود قصد افاضل
هوش مصنوعی: افراد برتر در نزد تو با آرامش حضور خواهند یافت، زیرا افرادی که به فضل و برتری اهمیت میدهند، هدفشان نیز برتری است.
گرم مرزوق گردانی به خدمت
همان گویم که اعشی گفت و دعبل
هوش مصنوعی: اگر تو را به نعمت و روزی برسانی، همان چیزی را خواهم گفت که اعشی و دعبل گفتهاند.
و گر از خدمتت محروم ماندم
بسوزم کلک و بشکافم انامل
هوش مصنوعی: اگر از خدمتت بیبهره بمانم، از دل به آتش میافتم و قلم را میشکنم.
الا تا بانگ دراجست و قمری
الا تا نام سیمرغست و طغرل
هوش مصنوعی: به گوش باشید که صدای پرندگان و آواز قمری به گوش میرسد و همچنین یادآور نام سیمرغ و طغرل است.
تنت پاینده باد و چشم روشن
دلت پاکیزه باد و بخت مقبل
هوش مصنوعی: زندگیات همیشه برقرار باشد و چشمانت پر از شادی. دلات پاک و سرشار از نیکی و شانس خوبی در انتظار تو باشد.
دهاد ایزد مرا در نظم شعرت
دل بشار و طبع ابن مقبل
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به من توانایی و استعداد شاعری عطا کرده است، مانند دل شاداب بشار و طبیعت شاعر ابن مقبل.