گنجور

شمارهٔ ۲۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
مرغ پنداری که هست اندرگلستان شیرخوار
این یکی گویا چرا شد، نارسیده، چو مسیح!
وان یکی بی شوی، چون مریم، چرا برداشت بار
ابر دیبادوز، دیبا دوزد اندر بوستان
باد عنبرسوز، عنبرسوزد اندر لاله‌زار
این یکی سوزد، ندارد آتش ومجمر به پیش
وان یکی دوزد، ندارد رشته و سوزن به کار
نافهٔ مشکست هرچ آن بنگری در بوستان
دانهٔ درست هرچ آن بنگری در جویبار
این یکی دری که دارد بوی مشک تبتی
وان دگر مشکی که دارد رنگ در شاهوار
چنگ بازانست گویی شاخک شاهسپرم
پای بطانست گویی برگ بر شاخ چنار
این به رنگ سبز کرده پایها را سبزفام
وان به مشک ناب کرده چنگها را مشکبار
ژالهٔ باران، زده بر لالهٔ نعمان نقط
لالهٔ نعمان شده از ژالهٔ باران نگار
این چنین ناری کجاباشد، به زیر نارآب
وان چنان آبی کجا باشد، به زیر آب نار
بیخته برگ سمن بر عارضین شنبلید
ریخته برگ بنفشه بر رخان جلنار
این چو روی سرخ گشته از سر دندان کبود
وان چو روی زرد گشته به روی از مژگان نثار
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار
این، چنان زرین نمکدان بربلورین مائده
وان، چنانچون در غلاف زر سیمین گوشخار
صلصل باغی به باغ اندر همی‌گرید به درد
بلبل راغی به راغ اندر همی‌نالد به زار
این، زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وان، زند بر نایهای لوریان آزادوار
زردگل بینی، نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی، گرفته زردگل را درکنار
این چو زرین چشم بر وی بسته سیمین چشمبند
وان چو سیمین گوش اندر گوش زرین گوشوار
ابربینی فوج فوج اندر هوا در تاختن
آب بینی موج موج اندر میان رودبار
این، چو روز بار لشکر پیش میر میرزاد
وان، چو روز عرض پیلان پیش شاه شهریار
خسرو عادل که هست آموزگارش جبرئیل
کرده رب العامینش اختیار و بختیار
این نکردش اختیار الا به حق و راستی
وان نبودش جز به خیر و جز به عدل آموزگار
دولت سعدش ببوسد هر زمانی آستین
طالع میمونش باشد هر زمانی خواستار
این دهد مژده به عزی بیحساب و بیعدد
وان کند عهده به ملکی بیکران و بیشمار
چون زند بر مهرهٔ شیران دبوس شصت من
چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار
این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد
وان کند بر پشت شیران مهرهٔ شیران شیار
آهنین رمحش چو آید بر دل پولاد پوش
نه منی تیغش چو آید بر سر خنجر گذار
این بدرد ترگ رویین را، چو هیزم را تبر
وان شود در سینهٔ جنگی، چو در سوراخ مار
هر زمان حملش فرستد پادشاه قیروان
هر نفس باجش فرستد، شهریار قندهار
این، همی‌گوید که دارم ملکت از توعاریت
وان، همی‌گوید که دارم دولت از تو مستعار
اختیار دست او، جودست جود بی‌ریا
اعتقاد رای او، عین است عین بی‌عیار
این نکرد الا به توفیق ازل این اعتقاد
وان نکرد الا به تایید ابد آن اختیار
رایت منصور او را، فتح باشد پیشرو
طالع مسعود او را، بخت باشد پیشکار
این مراد عاجلش حاصل کند، بی‌اجتهاد
وان، هوای آجلش حاصل کند، بی‌انتظار
تا ملک را در حجاب آسمان باشد سکون
تا فلک را در غبار آسمان باشد مدار
این، کمال ملک او جوید به سعد از اختران
وان دوام عمر او خواهد به خیر از کردگار
دست او خالی نخواهد ماند سالی هفتصد
پای او خالی نخواهد ماند ماهی صدهزار
این ز عالی گاه و عالی مسند و عالی رکاب
وان ز مشکین جعد و مشکین باده و مشکین عذار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
هوش مصنوعی: ابر تیره‌ای از طرف کوه‌ها به وجود آمد و باد فروردینی از وسط دشت، به حرکت درآمد.
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
هوش مصنوعی: یک گل از دشت به سمت کوهسار برده شد و در عوض، گلابی از کوهسار به دشت آوردند.
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
مرغ پنداری که هست اندرگلستان شیرخوار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زمین به ماه و سیاره مشتری در حال انتظار برای زایمان است، و پرنده‌ای فکر می‌کند که در باغ گلستان، فرزندش به دنیا آمده است.
این یکی گویا چرا شد، نارسیده، چو مسیح!
وان یکی بی شوی، چون مریم، چرا برداشت بار
هوش مصنوعی: این بیت به موضوعاتی مذهبی و نمادین می‌پردازد. به نظر می‌رسد که در آن دو وضعیت متفاوت مقایسه شده‌اند. یکی از افراد به نوعی از عدم کمال یا وضعیت نرسیدن به هدف خود اشاره دارد، به طوری که به یاد مسیح می‌افتد. دیگری، که بدون شوهر است، به حالت مریم که بار دار شده اشاره می‌کند و از این رو نشان می‌دهد که چگونه برخی از افراد در زندگی‌شان بار سنگینی را به دوش می‌کشند، حتی اگر شرایط آنها عادی به نظر برسد. به طور کلی، این متن تفاوت‌های انسانی و رویدادهای زندگی را در چارچوب نمادهای مذهبی بیان می‌کند.
ابر دیبادوز، دیبا دوزد اندر بوستان
باد عنبرسوز، عنبرسوزد اندر لاله‌زار
هوش مصنوعی: ابرهایی با نرمی و لطافت مانند پارچه‌های دیبا (پارچه‌ای گرانبها) در آسمان در حال حرکت هستند و بادی با عطر خوش مانند بوی عنبر در میان گل‌های لاله می‌وزد.
این یکی سوزد، ندارد آتش ومجمر به پیش
وان یکی دوزد، ندارد رشته و سوزن به کار
هوش مصنوعی: یک نفر با عشق و هیجان می‌سوزد، اما ابزار و وسایل لازم برای ابراز احساساتش را ندارد. در مقابل، فرد دیگری در حالی که چیزی دزدی کرده، از وسایل لازم برای خلق و کارش بی‌بهره است.
نافهٔ مشکست هرچ آن بنگری در بوستان
دانهٔ درست هرچ آن بنگری در جویبار
هوش مصنوعی: عطر خوش مشک در هر جایی که نگاه کنی، در باغ بذر نیکویی را می‌بینی و در جویبار هم همین‌طور.
این یکی دری که دارد بوی مشک تبتی
وان دگر مشکی که دارد رنگ در شاهوار
هوش مصنوعی: این در که عطر خوش مشک تبتی دارد و دیگری هم مشکی است که رنگش همانند درخت شاهوار است.
چنگ بازانست گویی شاخک شاهسپرم
پای بطانست گویی برگ بر شاخ چنار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در اینجا، شاعر به توصیف زیبایی و ظرافت طبیعت می‌پردازد. او به تصویر افرادی اشاره می‌کند که در حال نواختن چنگ هستند و این فعالیت را به روزهای خوش و شاداب زندگی تشبیه می‌کند. همچنین اشاره به نقاط قوت و زیبایی‌های موجود در طبیعت، مانند ترکیب برگ‌های درختان و دیگر عناصر زندگی، از جمله خصوصیات این تصویر زیباست که به نشاط و شادابی اشاره دارد.
این به رنگ سبز کرده پایها را سبزفام
وان به مشک ناب کرده چنگها را مشکبار
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تاثیری که رنگ سبز و عطر خوش مشکی بر جسم و روح انسان دارد، می‌پردازد. به نوعی، بیانگر زیبایی طبیعی است که با رنگ سبز، به پاها حس طراوت و زندگی می‌بخشد و با عطر دل‌انگیز و معطر، ابراز احساسات و جذابیت را تداعی می‌کند.
ژالهٔ باران، زده بر لالهٔ نعمان نقط
لالهٔ نعمان شده از ژالهٔ باران نگار
هوش مصنوعی: باران بر لاله‌های نعمان چکیده و زیبایی آن‌ها را دوچندان کرده است. زیبایی لاله‌ها تحت تأثیر قطرات باران به شکلی دلربا و خیره‌کننده درآمده است.
این چنین ناری کجاباشد، به زیر نارآب
وان چنان آبی کجا باشد، به زیر آب نار
هوش مصنوعی: این آتش کجا می‌تواند باشد که در زیر آب قرار دارد؟ و این آب کجا می‌تواند باشد که در زیر آتش جا گرفته است؟
بیخته برگ سمن بر عارضین شنبلید
ریخته برگ بنفشه بر رخان جلنار
هوش مصنوعی: برگ گل سمن به صورت‌های زیبای روی گلشن ریخته و برگ‌های بنفشه نیز بر صورت‌های خوش‌رنگ نارنجی پاشیده شده است.
این چو روی سرخ گشته از سر دندان کبود
وان چو روی زرد گشته به روی از مژگان نثار
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف رنگ‌های صورت و چهره افراد می‌پردازد. در آن اشاره شده که یکی از افراد چهره‌اش به خاطر ضربه یا آسیبی، رنگ سرخش به کبودی تغییر کرده است، در حالی که دیگری به خاطر اشک‌های ریخته شده یا غم، رنگ چهره‌اش زرد شده است. این توصیف‌ها نشان‌دهنده احساسات و حالات درونی افراد است.
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار
هوش مصنوعی: سوسن در حالت آزاد خود و شاخ نرگس بیمار، در کنار نرگس خوشبو و شاخه سوسن آزاد، یار را به تصویر می‌کشد.
این، چنان زرین نمکدان بربلورین مائده
وان، چنانچون در غلاف زر سیمین گوشخار
هوش مصنوعی: این نمکدان به زیبایی زرین است و همانند مائده‌ای که در آن قرار دارد، جلوه‌ای جذاب و دلنشین دارد. همچنین، می‌توان آن را به شمشیری تشبیه کرد که در غلافی از نقره‌ای زیبا نگهداری می‌شود.
صلصل باغی به باغ اندر همی‌گرید به درد
بلبل راغی به راغ اندر همی‌نالد به زار
هوش مصنوعی: درختان باغ به حال خود می‌گریند و بلبل در شوق و دلتنگی به رنج و فراق می‌نالد.
این، زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وان، زند بر نایهای لوریان آزادوار
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف صدای موسیقی و نوازندگان در دو منطقه مختلف می‌پردازد. به نظر می‌رسد که چنگ‌نوازان سغدی در حال نواختن آهنگی هستند که تاثیری عمیق و زنده‌بخش دارد، و همچنین نای‌نوازان لوریان هم با نواهای آزاد و دل‌نشین خود، فضای موسیقی را زنده می‌کنند. این ابیات به زیبایی و قدرت موسیقی در فرهنگ‌های مختلف اشاره دارد.
زردگل بینی، نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی، گرفته زردگل را درکنار
هوش مصنوعی: اگر گل زردی را ببینی که بر روی نسترن نشسته، نسترن دیگری را خواهی دید که در کنار آن، گل زرد را در آغوش گرفته است.
این چو زرین چشم بر وی بسته سیمین چشمبند
وان چو سیمین گوش اندر گوش زرین گوشوار
هوش مصنوعی: با چشمان طلایی خود بر روی او را بسته است، و چشمان نقره‌ای او در گوش نقره‌ای همانند گوشواره‌اش قرار دارد.
ابربینی فوج فوج اندر هوا در تاختن
آب بینی موج موج اندر میان رودبار
هوش مصنوعی: ابرها مانند لشکری در آسمان در حال حرکتند و آب‌ها مانند امواج در میان رودخانه به پیش می‌روند.
این، چو روز بار لشکر پیش میر میرزاد
وان، چو روز عرض پیلان پیش شاه شهریار
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دو صحنه متفاوت اشاره دارد. در اولین بخش، به حضور نیروهای نظامی در روز جنگ و قدرت و استقامت آنها اشاره شده است. در بخش دوم، به جمع‌آوری و ارائه‌ی فیل‌ها به پیشگاه پادشاه به عنوان نماد عظمت و شکوه اشاره می‌کند. به طور کلی، این ابیات بر تفاوت‌های بین دو وضعیت و فضایی که در هر یک وجود دارد، تأکید می‌کند.
خسرو عادل که هست آموزگارش جبرئیل
کرده رب العامینش اختیار و بختیار
هوش مصنوعی: خسرو عادل که آموزگار او جبرئیل است، خداوندی که او را به اختیار و سرنوشت خوب بخشیده.
این نکردش اختیار الا به حق و راستی
وان نبودش جز به خیر و جز به عدل آموزگار
هوش مصنوعی: او این کار را جز به حق و راستی انتخاب نکرد و آن نیز به جز به خیر و عدل است که آموزگار است.
دولت سعدش ببوسد هر زمانی آستین
طالع میمونش باشد هر زمانی خواستار
هوش مصنوعی: هر زمانی که سرنوشت خوشحال‌کننده‌ای برای فردی باشد، آن شخص باید از فرصت‌های خوشبختی خود بهره‌برداری کند و به آرامی به آرزوها و خواسته‌هایش برسد.
این دهد مژده به عزی بیحساب و بیعدد
وان کند عهده به ملکی بیکران و بیشمار
هوش مصنوعی: این به عزی خبری خوش می‌دهد که چیزی محدود و شمارش‌پذیر نیست و آن را به سلطنتی وسیع و بی‌نهایت منتقل می‌کند.
چون زند بر مهرهٔ شیران دبوس شصت من
چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار
هوش مصنوعی: وقتی که بر روی مهره‌های شیران ضربه می‌زند، شصت من نیز مانند لنگر بر گردن گاوسار ضرب می‌زند.
این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد
وان کند بر پشت شیران مهرهٔ شیران شیار
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر آن است که برخی افراد با ظاهری قدرتمند و برجسته، در واقع بر دوش افراد دیگر قرار دارند و خود را به عنوان قدرتمند نشان می‌دهند. همچنین، اشاره به این دارد که افرادی که به نظر قوی می‌آیند، ممکن است در پشت صحنه نیازمند حمایت دیگران باشند و هیچ کارآیی واقعی نداشته باشند.
آهنین رمحش چو آید بر دل پولاد پوش
نه منی تیغش چو آید بر سر خنجر گذار
هوش مصنوعی: وقتی نیزه‌ای سخت و محکم به قلبی استوار و فولادین می‌رسد، دیگر حریف نیست و سلاحی چون خنجر را نیز نمی‌توان بر سر آن آورد.
این بدرد ترگ رویین را، چو هیزم را تبر
وان شود در سینهٔ جنگی، چو در سوراخ مار
هوش مصنوعی: این تصویر به جنگ و دردهای ناشی از آن اشاره دارد. مانند اینکه هیزم در آتش می‌سوزد و تبر بر آن می‌افتد، به نظر می‌رسد که این درد و رنج به عمق وجود انسان نفوذ کرده و به وضوح با خطر و دشمنی مشابهت دارد، مانند آسیب‌هایی که یک مار می‌تواند به وجود آورد. در واقع، این جملات به احساسات عمیق و تردیدهایی که در میدان جنگ وجود دارد اشاره می‌کند.
هر زمان حملش فرستد پادشاه قیروان
هر نفس باجش فرستد، شهریار قندهار
هوش مصنوعی: هر وقت پادشاه قیروان مالیاتی را بفرستد، در هر لحظه نیز شهریار قندهار سهم خود را ارسال می‌کند.
این، همی‌گوید که دارم ملکت از توعاریت
وان، همی‌گوید که دارم دولت از تو مستعار
هوش مصنوعی: این می‌گوید که من سلطنت را از تو به امانت دارم و آن می‌گوید که من قدرت را از تو به امانت گرفته‌ام.
اختیار دست او، جودست جود بی‌ریا
اعتقاد رای او، عین است عین بی‌عیار
هوش مصنوعی: تمام امور در دست اوست و بخشش‌های او بدون منت و ریا می‌باشد. باور او همان حقیقت است و هیچ‌گونه فریب یا نیرنگی در آن وجود ندارد.
این نکرد الا به توفیق ازل این اعتقاد
وان نکرد الا به تایید ابد آن اختیار
هوش مصنوعی: این باور تنها با کمک و هدایت ازلی به وجود آمده و آن اختیار نیز فقط با تأیید ابدی محقق شده است.
رایت منصور او را، فتح باشد پیشرو
طالع مسعود او را، بخت باشد پیشکار
هوش مصنوعی: زمانی که منصور بر کشتگان پیروز می‌شود، به او موفقیت و پیروزی ادامه‌دار می‌دهد. همچنین، بخت خوب و خوش شانسی او همچون خدمتگذار همیشگی در کنار اوست.
این مراد عاجلش حاصل کند، بی‌اجتهاد
وان، هوای آجلش حاصل کند، بی‌انتظار
هوش مصنوعی: این شخص می‌خواهد آنچه را که به‌سرعت و بدون تلاش به دست آورد، به‌دست بیاورد. او در حالی که منتظر فرصتی برای آینده است، نمی‌خواهد که چیزی را انتظار بکشد.
تا ملک را در حجاب آسمان باشد سکون
تا فلک را در غبار آسمان باشد مدار
هوش مصنوعی: تا زمانی که ملک و سرزمین در زیر پوشش آسمان قرار دارد، آرامش برقرار است. و تا زمانی که آسمان در فضایی پوشیده از غبار است، حرکت و چرخش وجود دارد.
این، کمال ملک او جوید به سعد از اختران
وان دوام عمر او خواهد به خیر از کردگار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که به سعادت و خوشبختی می‌رسد، همواره در پی کمال و برتری است و عمر او نیز به لطف خداوند به خوبی و خوشی می‌گذرد.
دست او خالی نخواهد ماند سالی هفتصد
پای او خالی نخواهد ماند ماهی صدهزار
هوش مصنوعی: دست او هرگز بدون نعمت نخواهد ماند، در هر سال هفتصد بار به او نیاز می‌رسد و در هر ماه صد هزار بار.
این ز عالی گاه و عالی مسند و عالی رکاب
وان ز مشکین جعد و مشکین باده و مشکین عذار
هوش مصنوعی: این شخص، دارای مقام و جایگاه برجسته‌ای است و در عین حال با زیورهای زیبا و عطری دل‌انگیز در میان جمع قرار دارد که جذابیتش را دوچندان کرده است.

حاشیه ها

1389/10/12 02:01
ناشناس

بیت اول مصرع دوم

باد نورروزی بجنبید از میان مزغزار
بادفروردین صحیح نیست
ضمنا در مصرع اول همین بیت ابر آزاری صحیح است نه ابر آذاری . آزاز ماه هفتم در تقویم رومی است که در این مصرع آمده . اول آزار برابر هشتم فروردین است
---
پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح دکتر محمد دبیرسیاقی است، آذار را عموماً به همین صورت می‌نویسند (آذار در لغتنامه). البته هر دو پیشنهاد شما را دکتر دبیرسیاقی در حاشیه به عنوان بدل آورده است.

1399/01/20 00:03
حسن امینی

خسرو عادل که هست آموزگارش جبرئیل
کرده رب العامینش اختیار و بختیار
رب العالمین صحیح است