گنجور

شمارهٔ ۲۱ - در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی

ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
باغ چون صنعا کند چون روی زی صحرا کند
نالهٔ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی
مردم سرمست را کالیوه و شیدا کند
گاه آن آمد که عاشق برزند لختی نفس
روز آن آمد که تائب رای زی صهبا کند
من دژم گردم که با من دل دوتا کرده‌ست دوست
خرم او باشد که با او دوست دل یکتا کند
هر زمان جوری کند بر من به نو معشوق من
راضیم راضی به هرچ آن لاله‌رخ با ما کند
گر رخ من زرد کرد از عاشقی گو زرد کن
زعفران قیمت فزون از لالهٔ حمرا کند
ور همی‌چفته کند قد مرا گو چفته کن
چفته باید چنگ تا در چنگ ترک آوا کند
ور همی آتش فروزد در دل من، گو فروز
شمع را چون برفروزی روشنی پیدا کند
ور ز دیده آب بارد بر رخ من گو ببار
نوبهاران آب باران باغ را زیبا کند
ور فکنده‌ست او مرا در ذل غربت گو فکن
غربت اندر خدمت خواجه مرا والا کند
آفتاب ملکت سلطان که دست جود او
خواهد او را کز میان خلق بیهمتا کند
بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند
رنگ رویش، مشک را چون لولوی لالا کند
روز بزم از بخش مال و روز رزم از نعل خنگ
روی دریا کوه و روی کوه چون دریا کند
چشم حورا چون شود شوریده رضوان بهشت
خاک پایش توتیای دیدهٔ حورا کند
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند
حاسد ملعون چرا خرم دل و شادان شود
گر زمانی بخت خواجه تندی و صفرا کند
تندی و صفرای بخت خواجه یک ساعت بود
ساعتی دیگر، به صلح و آشتی مبدا کند
همچو معشوقی که سالی با تو همزانو شود
ناز را، وقت عتابی در میان پیدا کند
دولت مسعود خواجه گاهگاهی سرکشد
تا نگویی خواجهٔ فرخنده از عمدا کند
تا بداند خواجه کش دشمن کدام و دوست کیست
در سرای این و آن نیکوتر استقصا کند
با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ
اژدها را حرب ننگ آید که با حربا کند
دشمنش اندیشه تنها کرد و برگردن فتاد
اوفتد بر گردن آن کاندیشهٔ تنها کند
هر که او دارد شمار خانه با بازار راست
چون به بازار اندر آید خویشتن رسوا کند
ابله آن گرگی که او نخجیر با شیران کند
احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند
نه هر آنکو مال دارد، میل زی ملکت کند
نه هر آنکو تیغ دارد، قصد زی هیجا کند
دشمنش را گو: شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن، کاین خمار جهل تو «فردا کند»
با بزرگی از بزرگان جهان پهلوزدی
ابله آنکس کو به خواری جنگ با خارا کند
پر پروانه بسوزد با درخشنده چراغ
چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند
مرغک خطاف را عنبر بماند در گلو
چون به خوردن قصد سوی عنبر شهبا کند
خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود
خوار آن خواری که برتو زین سپس غوغاکند
هر که او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ
موش گرد آید بر او، تا کار نازیبا کند
ای خداوندی که بوی کیمیای خلق تو
کوه خارا را همی چون عنبر سارا کند
تا همی باد بهاری باغ را رنگین کند
تا همی ابر بهاری راغ را برنا کند
قدر تو بیشی کند، کردار تو پیشی کند
بخت تو خویشی کند، گفتار تو بالا کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
هوش مصنوعی: ابر باران‌زا با بارش خود چمن‌ها را پر از زیبایی می‌کند و باغ را پر از گل‌های زیبا می‌سازد. همچنین گل‌ها را که خود زیبا هستند، به زینت و لطافت بیشتری می‌آراید.
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
هوش مصنوعی: مروارید قرمز را کسی می‌تواند از مرواریدهای سفید بسازد که خود از طلا و جواهرات باارزش برخوردار باشد.
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
باغ چون صنعا کند چون روی زی صحرا کند
هوش مصنوعی: کوه وقتی که شبیه تبت می‌شود، مانند سایه‌ای بر کوه می‌افتد و باغ وقتی که به زیبایی صنعا می‌رسد، مانند چهره‌ای به سمت دشت می‌گردد.
نالهٔ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی
مردم سرمست را کالیوه و شیدا کند
هوش مصنوعی: نالهٔ بلبل در صبح زود و بوی خوش باد، مردم شاد و سرمست را مجذوب و دلخوش می‌کند.
گاه آن آمد که عاشق برزند لختی نفس
روز آن آمد که تائب رای زی صهبا کند
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آید که عاشق برای مدت کوتاهی نفسش را حبس می‌کند، روزی خواهد آمد که پشیمان از می خوب، دیگر نخواهد نوشید.
من دژم گردم که با من دل دوتا کرده‌ست دوست
خرم او باشد که با او دوست دل یکتا کند
هوش مصنوعی: من به حالتی می‌رسم که دل‌نگران هستم، چرا که دوستی با من دلش را دو قسمت کرده است. اما خوشبخت آن کسی است که با او دوستی کند و دلش را یکی و یکپارچه کند.
هر زمان جوری کند بر من به نو معشوق من
راضیم راضی به هرچ آن لاله‌رخ با ما کند
هوش مصنوعی: هر وقت معشوق من به نوعی با من رفتار کند، من راضی هستم و هر کاری که آن لاله‌رخ با من بکند، قبول دارم.
گر رخ من زرد کرد از عاشقی گو زرد کن
زعفران قیمت فزون از لالهٔ حمرا کند
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ام به خاطر عشق زرد شد، بگو که زردی‌ام به خاطر عشق است. زعفران ارزش زیادی دارد و در مقایسه با لالهٔ قرمز، بهای بیشتری دارد.
ور همی‌چفته کند قد مرا گو چفته کن
چفته باید چنگ تا در چنگ ترک آوا کند
هوش مصنوعی: اگر به من می‌گویی که قد مرا جمع کن، باید با دقت و هنری خاص این کار را انجام دهم، تا صدا و زیبایی ترک را به گوش برسانم.
ور همی آتش فروزد در دل من، گو فروز
شمع را چون برفروزی روشنی پیدا کند
هوش مصنوعی: اگر آتش در دل من شعله‌ور باشد، پس شمع را روشن کن، چرا که روشنایی آن وقتی نمایان می‌شود که تو آتش را به راه بیندازی.
ور ز دیده آب بارد بر رخ من گو ببار
نوبهاران آب باران باغ را زیبا کند
هوش مصنوعی: اگر از چشم تو اشک بریزد، بر صورت من بگو که ببار! باران بهاری باغ را زیبا می‌کند.
ور فکنده‌ست او مرا در ذل غربت گو فکن
غربت اندر خدمت خواجه مرا والا کند
هوش مصنوعی: اگر او مرا در حالتی سخت و دور از وطن رها کرده است، بگو که این دوری و غربت به خاطر خدمت به آقایی است که ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.
آفتاب ملکت سلطان که دست جود او
خواهد او را کز میان خلق بیهمتا کند
هوش مصنوعی: خورشید سلطنت تو، نیکوکار خواهد بود که او را از میان مردم بی‌همتا برمی‌گیرد.
بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند
رنگ رویش، مشک را چون لولوی لالا کند
هوش مصنوعی: بوی وجود او باعث می‌شود که خاک همچون عطر خوشبو و دلپذیر شود و رنگ چهره‌اش باعث می‌شود که مشک، که خود عطر بسیار خوبی است، به sweetness و لطافت عطرهای دیگر تبدیل شود.
روز بزم از بخش مال و روز رزم از نعل خنگ
روی دریا کوه و روی کوه چون دریا کند
هوش مصنوعی: در روز جشن و شادی، انسان‌ها با ثروت و دارایی خود می‌بالند و در روز جنگ و نبرد، با قدرت و شجاعت خود به میدان می‌آیند. در این روز، هم دریا و هم کوه، نشان از عظمت و قدرت دارند و گویی هر یک ویژگی‌های دیگری را به نمایش می‌گذارند.
چشم حورا چون شود شوریده رضوان بهشت
خاک پایش توتیای دیدهٔ حورا کند
هوش مصنوعی: چشم حورا وقتی به بهشت رضوان نگاه می‌کند، آنچنان تحت تأثیر زیبایی آنجا قرار می‌گیرد که خاک پای بهشت جلوه‌ای زیبا و شگفت‌انگیز برای چشمان او ایجاد می‌کند.
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند
دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند
هوش مصنوعی: نور وجودش تاریکی شب را به روشنی تبدیل می‌کند و خشم او می‌تواند روز روشن را به شب یلدا تبدیل کند.
حاسد ملعون چرا خرم دل و شادان شود
گر زمانی بخت خواجه تندی و صفرا کند
هوش مصنوعی: چرا حسود بدبخت باید خوشحال و شاد باشد، وقتی که روزی بخت شخصی دیگر به او رو می‌آورد یا به او کمک می‌کند؟
تندی و صفرای بخت خواجه یک ساعت بود
ساعتی دیگر، به صلح و آشتی مبدا کند
هوش مصنوعی: خشم و بدبختی‌های خواجه مدتی ادامه داشت، اما بعد از آن ممکن است او به آرامش و صلح برسد.
همچو معشوقی که سالی با تو همزانو شود
ناز را، وقت عتابی در میان پیدا کند
هوش مصنوعی: مانند معشوقی که مدتی کنارت باشد و در زمان بروز ناز و لجبازی، به ناگهان رفتاری از خود نشان دهد.
دولت مسعود خواجه گاهگاهی سرکشد
تا نگویی خواجهٔ فرخنده از عمدا کند
هوش مصنوعی: زمانی خوشبختی و موفقیت مسعود به طور غیرمنتظره‌ای نمایان می‌شود تا کسی نتواند بگوید که او عمداً این موفقیت‌ها را به دست آورده است.
تا بداند خواجه کش دشمن کدام و دوست کیست
در سرای این و آن نیکوتر استقصا کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که شخص بداند که دشمن کدام است و دوست کیست، باید در مکان‌های مختلف بررسی و تحقیق کند.
با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ
اژدها را حرب ننگ آید که با حربا کند
هوش مصنوعی: با وجود این همه دشمن، چگونه می‌توان به جنگ اژدها رفت؟ جنگیدن با چنین دشمنی ننگ است، زیرا با جنگ آن نمی‌توان موفق شد.
دشمنش اندیشه تنها کرد و برگردن فتاد
اوفتد بر گردن آن کاندیشهٔ تنها کند
هوش مصنوعی: دشمن، تنها اندیشه‌اش را به پا کرد و به او حمله کرد. همانطور که آن اندیشه تنها است، بر گردن او می‌افتد.
هر که او دارد شمار خانه با بازار راست
چون به بازار اندر آید خویشتن رسوا کند
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای قدمت و اعتبار در یک مکان است، وقتی به بازار می‌رود و در جمع مردم قرار می‌گیرد، خود را رسوا می‌کند.
ابله آن گرگی که او نخجیر با شیران کند
احمق آن صعوه که او پرواز با عنقا کند
هوش مصنوعی: افراد نادان و بی‌خبر به کارهایی می‌پردازند که برایشان مناسب نیست. مانند گرگ حریص که به دنبال شکار با شیران برود، یا مثل پرنده کوچک که خود را در حد پرواز با پرنده‌ای افسانه‌ای مانند عنقا می‌بیند.
نه هر آنکو مال دارد، میل زی ملکت کند
نه هر آنکو تیغ دارد، قصد زی هیجا کند
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای ثروت است، همیشه به فکر تصاحب ملک و املاک دیگران نیست و هر کسی هم که شمشیر در دست دارد، همیشه به دنبال خونریزی و نابودی نیست.
دشمنش را گو: شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن، کاین خمار جهل تو «فردا کند»
هوش مصنوعی: به دشمنش بگو: وقتی که شراب نادانی را نوشیدی، صبر کن. زیرا آثار این نادانی فردا خود را نشان خواهد داد.
با بزرگی از بزرگان جهان پهلوزدی
ابله آنکس کو به خواری جنگ با خارا کند
هوش مصنوعی: با بزرگان و شخصیت‌های بزرگ دنیا، مبارزه کردن و در کنار آن‌ها قرار گرفتن، نشان از دانایی و خردمندی است؛ اما کسی که به خاطر خودخواهی و بی‌خود به جنگ با افراد بی‌اهمیت برمی‌خیزد، در واقع به اندازه‌ای احمق است که ارزش خود را پایین می‌آورد.
پر پروانه بسوزد با درخشنده چراغ
چون چخیدن با چراغ روشن زهرا کند
هوش مصنوعی: پر پرنده‌ای که به نور چراغ نزدیک می‌شود، می‌سوزد. مانند این است که وقتی با چراغ روشن زهرا (علیهاسلام) آشنا شویم، درخشندگی و روشنی‌اش ما را مجذوب و زیان‌مند می‌کند.
مرغک خطاف را عنبر بماند در گلو
چون به خوردن قصد سوی عنبر شهبا کند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در گلو نگه‌داشته شده است، زمانی که قصد دارد به سمت عطر خوشی برود، طبیعی است که دلش بخواهد آن را بخورد.
خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بود
خوار آن خواری که برتو زین سپس غوغاکند
هوش مصنوعی: خواجه با تو کار ناپسندی انجام داد، اما آن کار ساده و آسان بود. این ناپسندی که بر تو روا داشته شد، بعد از آن سر و صدا و جنجال به پا خواهد کرد.
هر که او مجروح گردد یکره از نیش پلنگ
موش گرد آید بر او، تا کار نازیبا کند
هوش مصنوعی: هر کسی که آسیب ببیند، ناگهان به دست دشمنانی کوچک و بی‌اهمیت دچار مشکل می‌شود و آن‌ها می‌توانند کارهای زشت و ناپسندی انجام دهند.
ای خداوندی که بوی کیمیای خلق تو
کوه خارا را همی چون عنبر سارا کند
هوش مصنوعی: ای خداوندی که بویی از کیمیا و ارزش وجود تو، حتی سنگ‌های سخت کوه را به عطر خوشبو و گرانبهایی مانند عطر عنبر تبدیل می‌کند.
تا همی باد بهاری باغ را رنگین کند
تا همی ابر بهاری راغ را برنا کند
هوش مصنوعی: باد بهاری باعث می‌شود که باغ زیبا و رنگارنگ شود و باران بهاری جوانه‌ها و گیاهان را سرسبز و تازه می‌کند.
قدر تو بیشی کند، کردار تو پیشی کند
بخت تو خویشی کند، گفتار تو بالا کند
هوش مصنوعی: اگر ارزش و جایگاه تو بیشتر باشد، عمل و رفتارت هم برجسته‌تر خواهد بود. شانس و سرنوشت تو به خوبی‌های تو وابسته است و حرف‌هایت هم تو را بالا می‌برد و اعتبار می‌بخشد.