گنجور

شمارهٔ ۲

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها
همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها
ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها
ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها
زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن‌ها
فشانده مشک خرخیزی، به بستان‌ها به زنبرها
به زیر پر قوش اندر، همه چون چرخ دیباها
به پر کبک بر، خطی سیه چون خط محبرها
چو چنبرهای یاقوتین به روز باد گلبن‌ها
جهنده بلبل و صلصل، چو بازیگر به چنبرها
همه کهسار پر زلفین معشوقان و پر دیده
همه زلفین ز سنبل‌ها، همه دیده ز عبهرها
شکفته لالهٔ نعمان، بسان خوب‌رخساران
به مشک اندر زده دل‌ها، به خون اندر زده سرها
چو حورانند نرگس‌ها، همه سیمین طبق بر سر
نهاده بر طبق‌ها بر ز زر ساو ساغرها
شقایق‌های عشق‌انگیز، پیشاپیش طاووسان
به سان قطره‌های قیر باریده بر اخگرها
رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت‌رویان
گل دورویه چونانچون قمرها دور پیکرها
دبیرانند پنداری به باغ اندر، درختان را
ورق‌ها پر ز صورت‌ها، قلم‌ها پر ز زیورها
به سان فالگویانند مرغان بر درختان بر
نهاده پیش خویش اندر، پر از تصویر دفترها
عروسانند پنداری به گرد مرز، پوشیده
همه کف‌ها به ساغرها، همه سرها به افسرها
فروغ برق‌ها گویی ز ابر تیره و تاری
که بگشادند اکحل‌های جمازان به نشترها
زمین محراب داوودست، از بس سبزه، پنداری
گشاده مرغکان بر شاخ چون داوود حنجرها
بهاری بس بدیعست این، گرش با ما بقا بودی
ولیکن مندرس گردد به آبان‌ها و آذرها
جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی
که بفزاید، به آبان‌ها و نگزایدش صرصرها
خجسته خواجهٔ والا، در آن زیبا نگارستان
گراز آن روی سنبل‌ها و یا زان زیر عرعرها
خداوندی که نام اوست، چون خورشید گسترده
ز مشرق‌ها به مغرب‌ها، ز خاورها به خاورها
به پیش خشم او، همواره دوزخ‌ها چو کانون‌ها
به پیش دست او جاوید دریاها چو فرغرها
خرد را اتفاق آنست با توفیق یزدانی
که فرمان می‌دهند او را برین هر هفت کشورها
مه و خورشید، سالاران گردون، اندرین بیعت
نشستستند یک جا و نبشتستند محضرها
چه دانی از بلاغت‌ها، چه خوانی از سخاوت‌ها
که یزدانش بداده‌ست آن و صد چندان و دیگرها
فریش آن منظر میمون و آن فرخنده‌تر مخبر
که منظرها ازو خوارند و در عارند مخبرها
الا یا سایهٔ یزدان و قطب دین پیغمبر
به جود اندر چو باران‌ها، به خشم اندر چو تندرها
بهار نصرت و مجدی و اخلاقت ریاحین‌ها
بهشت حکمت و جودی و انگشتانت کوثرها
ستمکاران و جباران بپوشیدند از سهمت
همه سرها به چادرها، همه رخ‌ها به معجرها
بود آهنگ نعمت‌ها، همه‌ساله به سوی تو
بود آهنگ کشتی‌ها، همه‌ساله به معبرها
کف راد تو بازست و فرازست این همه کف‌ها
دربارت گشاده‌ست و ببسته‌ست این همه درها
مکارم‌ها به حلم تو گرفته‌ست استقامت‌ها
که باشد استقامت‌های کشتی‌ها به لنگرها
همی تا بر زند آواز بلبل‌ها به بستان‌ها
همی تا بر زند قالوس خنیاگر به مزمرها
به پیروزی و بهروزی، همی‌زی با دل‌افروزی
به دولت‌های ملک انگیز و بخت آویز اخترها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها
همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها
هوش مصنوعی: در باغ، مرواریدها در حال افتادن هستند و در میان جنگل، عطر خوش عنبر بر روی آتش می‌سوزد.
ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها
ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از قفس به دشت‌ها پرواز کرده و بال‌هایش را گشوده است، و پرنده‌ای دیگر از بوقلمون به دشت‌ها رفته و جاهایی را برای استراحت خود آماده کرده است.
زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن‌ها
فشانده مشک خرخیزی، به بستان‌ها به زنبرها
هوش مصنوعی: شکافتی زیبای یاقوتی به دشت‌ها و دروها پاشیده شده و بوی خوش مشک در باغ‌ها و زمین‌ها پراکنده شده است.
به زیر پر قوش اندر، همه چون چرخ دیباها
به پر کبک بر، خطی سیه چون خط محبرها
هوش مصنوعی: در زیر پر عقاب، همه چیز همچون چرخ دبی‌ها درخشان و زیباست، و پر کبک بر روی آن، خطی سیاه همچون خطوطی که در کتاب‌های قدیمی نوشته شده، جلوه‌گری می‌کند.
چو چنبرهای یاقوتین به روز باد گلبن‌ها
جهنده بلبل و صلصل، چو بازیگر به چنبرها
هوش مصنوعی: وقتی که گل‌های زیبا مانند یاقوت‌های درخشان در روز به رقص درمی‌آیند، بلبلان نیز به آوازخوانی مشغول می‌شوند و به مانند بازیگران در میان این زیبایی‌ها می‌چرخند.
همه کهسار پر زلفین معشوقان و پر دیده
همه زلفین ز سنبل‌ها، همه دیده ز عبهرها
هوش مصنوعی: تمام درختان کوهستان پر از زلف‌های معشوقان است و هر چشمی نیز به زلف‌ها و سنبل‌ها خیره شده است. همچنین همه نگاه‌ها به زیبایی‌های دل‌فریب مشغول است.
شکفته لالهٔ نعمان، بسان خوب‌رخساران
به مشک اندر زده دل‌ها، به خون اندر زده سرها
هوش مصنوعی: لاله‌های نعمان، مانند زیبارویان، دل‌ها را با عطر خود شگفت‌زده کرده‌اند و سرها را با زیبایی‌شان مجروح کرده‌اند.
چو حورانند نرگس‌ها، همه سیمین طبق بر سر
نهاده بر طبق‌ها بر ز زر ساو ساغرها
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا مانند حوران هستند، همه با ظرف‌های نقره‌ای که بر سر گذاشته‌اند، در کنار ظرف‌هایی از طلا و پر از شراب می‌درخشند.
شقایق‌های عشق‌انگیز، پیشاپیش طاووسان
به سان قطره‌های قیر باریده بر اخگرها
هوش مصنوعی: شقایق‌ها که در عشق جذاب‌اند، مانند قطره‌های قیر که بر آتش می‌ریزد، در برابر طاووس‌ها قرار دارند.
رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت‌رویان
گل دورویه چونانچون قمرها دور پیکرها
هوش مصنوعی: رخسار گلنار مانند چهره زیبای بت‌هاست و زیبایی آن همچون ماه‌هایی است که دور تا دور پیکرها می‌چرخند.
دبیرانند پنداری به باغ اندر، درختان را
ورق‌ها پر ز صورت‌ها، قلم‌ها پر ز زیورها
هوش مصنوعی: به نظر می‌آید که افرادی مانند دبیران در باغی هستند که در آن درختان به زیبایی آراسته شده‌اند و ورق‌های درختان پر از نقش و نگاری از صورت‌ها و قلم‌هاست که زینت بخش آنها هستند.
به سان فالگویانند مرغان بر درختان بر
نهاده پیش خویش اندر، پر از تصویر دفترها
هوش مصنوعی: پرندگان بر شاخه‌های درختان نشسته‌اند و مانند فال‌نگاران، پیش خودشان، تصاویری از یادداشت‌ها و نوشته‌ها را دارند.
عروسانند پنداری به گرد مرز، پوشیده
همه کف‌ها به ساغرها، همه سرها به افسرها
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عروس‌ها در اطراف مرز هستند، جایی که تمام جام‌ها پوشیده و سرها با تاج‌ها تزیین شده‌اند.
فروغ برق‌ها گویی ز ابر تیره و تاری
که بگشادند اکحل‌های جمازان به نشترها
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد نورها همانند برقی که از ابرهای تیره و تار می‌آید، با شدت و روشنی خاصی نمایان شده‌اند و این نورها به مانند چشمان حاکمان که به وسیله‌ی تیغ‌های تیز، باز شده‌اند، جلوه‌گری می‌کنند.
زمین محراب داوودست، از بس سبزه، پنداری
گشاده مرغکان بر شاخ چون داوود حنجرها
هوش مصنوعی: زمین مانند محراب داوود سرسبز و سرشار از زندگی است، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد پرندگان بر روی شاخه‌ها آواز می‌خوانند و کوک می‌کنند که گویی مانند داوود با نغمه‌های زیبا سروده‌هایشان را می‌سرایند.
بهاری بس بدیعست این، گرش با ما بقا بودی
ولیکن مندرس گردد به آبان‌ها و آذرها
هوش مصنوعی: این بهار بسیار تازه و زیبایی است، اما اگر با ما بماند، در پاییز و زمستان کم‌کم کمرنگ و محو خواهد شد.
جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی
که بفزاید، به آبان‌ها و نگزایدش صرصرها
هوش مصنوعی: من زیبایی خواجه را می‌بینم که به مانند بهاری شاداب و خوشحالی است که حتی در برابر نسیم‌های سرد پاییزی هم نمی‌تواند از بین برود و همچنان دوام می‌آورد.
خجسته خواجهٔ والا، در آن زیبا نگارستان
گراز آن روی سنبل‌ها و یا زان زیر عرعرها
هوش مصنوعی: خوجسته و بزرگوار، در آن باغ زیبا، بر روی گل‌های سنبل یا در سایه درختان سرو آرامیده است.
خداوندی که نام اوست، چون خورشید گسترده
ز مشرق‌ها به مغرب‌ها، ز خاورها به خاورها
هوش مصنوعی: خداوندی که نامش مانند خورشید در سراسر آفاق می‌درخشد و نورش از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب گسترده شده است.
به پیش خشم او، همواره دوزخ‌ها چو کانون‌ها
به پیش دست او جاوید دریاها چو فرغرها
هوش مصنوعی: در برابر خشم او، همیشه آتش‌سوزی‌ها مانند کوره‌ها هستند و در برابر دست او، دریاها به اندازه‌ی ابدی باقی خواهند ماند، همان‌طور که فرغرها.
خرد را اتفاق آنست با توفیق یزدانی
که فرمان می‌دهند او را برین هر هفت کشورها
هوش مصنوعی: خرد به شرط توفیق الهی تفاهم پیدا می‌کند و بر تمام هفت کشور فرمانروایی می‌کند.
مه و خورشید، سالاران گردون، اندرین بیعت
نشستستند یک جا و نبشتستند محضرها
هوش مصنوعی: ماه و خورشید، که فرمانروایان آسمان هستند، در این توافق در یک مکان جمع شده‌اند و سندهایی را امضا کرده‌اند.
چه دانی از بلاغت‌ها، چه خوانی از سخاوت‌ها
که یزدانش بداده‌ست آن و صد چندان و دیگرها
هوش مصنوعی: تو از زیبا سخن گفتن و بخشش‌های بزرگ چه می‌دانی؟ که خداوند نه تنها آن‌ها را به او عطا کرده، بلکه خیلی بیشتر و چیزهای دیگری هم به او داده است.
فریش آن منظر میمون و آن فرخنده‌تر مخبر
که منظرها ازو خوارند و در عارند مخبرها
هوش مصنوعی: زیبایی آن منظره خوشایند و خبر خوشی که از آن می‌آید، به قدری خاص و ارزشمند است که دیگر زیبایی‌ها در مقابل آن کم‌ارزش می‌شوند و حتی خبرهای دیگر نیز از آن خجالت می‌کشند.
الا یا سایهٔ یزدان و قطب دین پیغمبر
به جود اندر چو باران‌ها، به خشم اندر چو تندرها
هوش مصنوعی: ای سایهٔ خدا و محور دین پیامبر، تو با بخشش‌های خود مانند باران‌ها ریزش می‌کنی و از خشم و قدرتت مانند رعد و برق می‌درخشی.
بهار نصرت و مجدی و اخلاقت ریاحین‌ها
بهشت حکمت و جودی و انگشتانت کوثرها
هوش مصنوعی: بهار، نشانه‌هایی از پیروزی و عظمت تو را به نمایش می‌گذارد، مثل گل‌هایی که در بهشت معرفت و generosity می‌رویند و دستانت مانند چشمه‌های زلال و فراوانی هستند.
ستمکاران و جباران بپوشیدند از سهمت
همه سرها به چادرها، همه رخ‌ها به معجرها
هوش مصنوعی: ستمگران و ظالم‌ها به خاطر سهم تو، سرها را زیر چادرها و چهره‌ها را پشت معجرها پنهان کردند.
بود آهنگ نعمت‌ها، همه‌ساله به سوی تو
بود آهنگ کشتی‌ها، همه‌ساله به معبرها
هوش مصنوعی: همیشه نعمت‌ها به سمت تو روانه بوده و کشتی‌ها همه‌ساله به مسیرهای مشخصی حرکت کرده‌اند.
کف راد تو بازست و فرازست این همه کف‌ها
دربارت گشاده‌ست و ببسته‌ست این همه درها
هوش مصنوعی: دست تو همیشه باز است و توانایی‌های زیادی داری. در دربار تو، بسیاری از درها برای ورود و خروج وجود دارد که برخی از آنها باز و برخی بسته‌اند.
مکارم‌ها به حلم تو گرفته‌ست استقامت‌ها
که باشد استقامت‌های کشتی‌ها به لنگرها
هوش مصنوعی: خوشی‌ها و فضائل به خاطر خُلق نیکو و صبر تو استوار گشته‌اند، همان‌طور که استواری کشتی‌ها به لنگرهایشان بستگی دارد.
همی تا بر زند آواز بلبل‌ها به بستان‌ها
همی تا بر زند قالوس خنیاگر به مزمرها
هوش مصنوعی: هر لحظه که صدای بلبل‌ها در باغ‌ها می‌پیچد و آواز خوانندگان در جاهای مختلف طنین‌انداز می‌شود.
به پیروزی و بهروزی، همی‌زی با دل‌افروزی
به دولت‌های ملک انگیز و بخت آویز اخترها
هوش مصنوعی: با دل شاد و سرشار از خوشحالی، در جستجوی پیروزی و بهروزی زندگی کن و به قدرت و موفقیت‌های بزرگ کشور و شانس و بختی که چون ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند، امید داشته باش.

حاشیه ها

1398/06/25 13:08
مامیترا

توی بیت یازدهم، مرغان بر درختان بر، به معنی پرندگانیه که روی درختان نشسته‌ان

1403/11/25 08:01
mehdi nasiri

دربارۀ معنی «چرخِ دیبا» در بیت چهارم آقای دکتر میلاد عظیمی، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، در کانال نور سیاه فرموده‌اند: «چرخ دیبا یعنی نقش چرخ/ دایره‌ای که به رنگ‌های گوناگون بر دیبا بافته یا نگاشته می‌شد.» (پایان نقل قول)