برگردان به زبان ساده
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و با خود گل و یاسمن آورده است. باغ شبیه بهشتی است که مانند باغ عدن زیباست.
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود
میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا
هوش مصنوعی: آسمان به شکل یک چادر بزرگ درآمده و رنگ آبی آن شبیه دیبای (پارچهای نرم و گرانقیمت) است. میخهای این چادر از گلهای معطر سمن و نسترن ساخته شده که زیبایی و لطافت خاصی به فضا میبخشد.
بوستان گویی بتخانهٔ فرخار شدهست
مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا
هوش مصنوعی: باغ مانند معبدی زیبا و خوش بوی شده است. پرندگان همچون جادوگران و گلها مانند معبدی برای پرستش به نظر میرسند.
بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش
کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا
هوش مصنوعی: بر پای تو بوسهای دادهام، اما آیا بت (مجسمه) میتواند بر پای تو بوسهای بزند؟
کبک ناقوسزن و شارک سنتورزنست
فاخته نایزن و بط شده طنبورزنا
هوش مصنوعی: پرندهها و آوازهای مختلفی که در طبیعت وجود دارند، هر کدام به نوعی نقش خاصی دارند. کبک صدای جالب و خاصی دارد، فاخته با نغمهاش دلنشین است و بط هم نواهایی زیبا تولید میکند. هر کدام از این پرندگان در دنیای خود موسیقی خاصی را به گوش میرسانند.
پردهٔ راست زند نارو بر شاخ چنار
پردهٔ باده زند قمری بر نارونا
هوش مصنوعی: پردهٔ راست به معنای واقعی، به شکل زیبایی میدرخشد و احساساتی را در دل ما زنده میکند. درخت چنار با شکلی زیبا به تصویر کشیده شده و بادهٔ خوش طعم و دلپذیری در دل فضای اطراف پراکنده است. پرندهای به نام قمری به آرامی بر درخت نارنج نشسته و با آواز دلنشین خود فضایی شاد و دلربا ایجاد میکند. این تصویر حس زندگی و زیبایی را در دل انسان برمیانگیزد.
کبک پوشیده به تن پیرهن خز کبود
کرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا
هوش مصنوعی: یک کبک که لباس خز آبی بر تن کرده، با قیر روی آن را سیاه کرده تا از دید شکارچیان پنهان بماند.
پوپوک پیکی، نامه زده اندر سر خویش
نامه گه باز کند، گه شکند بر شکنا
هوش مصنوعی: رنگ و بوی زندگی مانند یک نامه است که به خود ما ارسال شده. گاهی آن را میخوانیم و از آن بهرهمند میشویم، و گاهی اوقات هم آن را نادیده میگیریم یا تحت فشار قرار میدهیم.
فاخته راست بکردار یکی لعبگرست
در فکنده به گلو حلقهٔ مشکین رسنا
هوش مصنوعی: فاخته به عنوان یک بازیکن در حال آمادهسازی است و در گردن او حلقهای از مشک وجود دارد.
از فروغ گل اگر اهرمن آید بر تو
از پری بازندانی دو رخ اهرمنا
هوش مصنوعی: اگر شیطان یا نیروی بدی از زیبایی گل به سمت تو بیاید، تو با چهرهی زیبا و فریبا، او را دور میکنی.
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل
گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا
هوش مصنوعی: نرگس تازه مانند چاه عمیق و ارزشمند شده است، اگرچه چاهها ممکن است از طلا و نقره پر باشند.
چونکه زرین قدحی بر کف سیمین صنمی
یا درخشنده چراغی به میان پرنا
هوش مصنوعی: وقتی که جام طلایی را در دست دارم یا چراغی درخشان در میان تکهای از پارچه رنگارنگ وجود دارد.
وان گل نار بکردار کفی شبرم سرخ
بسته اندر بن او لختی مشک ختنا
هوش مصنوعی: آن گل سرخ با شاخ و برگش به رنگ نارنجی، در دستان من خوش درخشیده و در میان گلبرگهایش، عطر مشک به خوبی محسوس است.
سمن سرخ بسان دو لب طوطی نر
که زبانش بود از زر زده در دهنا
هوش مصنوعی: گل سرخی مانند دو لب طوطی نر است که زبانش از طلا در دهان دارد.
وان گل سوسن مانندهٔ جامی ز لبن
ریخته معصفر سوده میان لبنا
هوش مصنوعی: این گل سوسن مانند جامی است که از شیر معطر پر شده و در میان لبان قرار دارد.
ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست
مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا
هوش مصنوعی: شاخ تو را مانند درخت ارغوان میبینم که پرندگان رنگین مثل عقیق بر روی آن نشستهاند.
لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف
گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا
هوش مصنوعی: لاله مانند سیاره مریخ، وقتی برای مدتی سایهاش افتاده، به صورت گل لنگی درآمده که به دور ماه سهیل که در سمت یمن است، میچرخد.
چون دواتی بسدینست خراسانیوار
باز کرده سر او، لاله به طرف چمنا
هوش مصنوعی: وقتی دواتی پر از جوهر به سبک خراسانی باز میشود، سر آن به سمت باغ لالهها گشوده میشود.
ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح
سندس رومی گشته سلب یاسمنا
هوش مصنوعی: پوشش عتابی بر تن شده و رنگینکمان به حالت سلب و بیحالی درآمده است، در حالی که پارچه رومی به شکلی لطیف و زیبا تبدیل شده و بوی یاسمن را به خاطر میآورد.
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همیدیدم، اندوهگنا
هوش مصنوعی: امسال نوروز بسیار شادتر و پرنشاطتر است، در حالی که پارسال و سالهای قبل را بیاد میآورم و احساس اندوه میکنم.
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا
هوش مصنوعی: این شادابی و نشاط او اکنون به خاطر همخوانی و توافق دولت با بوالحسنا است.
حاشیه ها
1394/08/02 22:11
امین کیخا
بیت دوم / ستاک همان stalk است
1394/08/02 22:11
امین کیخا
ون در پایان نام درختان باید همان بُن باشد . مانند بادام بن یعنی درخت بادام . نارون و نسترون ( نسترن ) هم همینگونه هستند . نسترن باید نشدرون باشد یعنی گونه ای گل سرخ که خار فراوان دارد .
1394/08/02 22:11
امین کیخا
پیراهن باید پیراتن بوده باشد برای دامن تنیزه را هم داریم .
بازگشت پرشگون دکتر امین کیخا را به جمع گنجوریان شادباش می گویم
جای ایشان بسیار خالی بود
پایدار باشبد
1402/08/23 12:10
جمال رادفر
آشنایی با شاعر کمتر شناخته شده منوچهر دامغانی ، درسگفتار دکتر پگاه تلاوری در سایت ادبستان شیراز پیوند به وبگاه بیرونی
1402/10/13 00:01
نادر خمسه ای
جناب عبداللهی اگرچه از توضیحات شما استفاده کردم ولی منظور شاعر از «بوالحسن» در اینجا امام شیعه نیست بلکه منظور علی بن عمران مکنی به ابوالحسن از نظامیان اوایل قرن پنجم هجری بودهاست آن گونه که در دیوان منوچهری دامغانی چاپ دبیرسیاقی دورهٔ ۲ صفحات ۱۱۶ و ۳۲۹ آمده، و مدح دیگر او بدینگونه است:
شنیدم که موسی عمران ز اول
به پیغمبری اوفتاد از شبانی
بعمدا علی بن عمران به آخر
رسد زین ریاست به صاحبقرانی
برای اطمینان بیشتر می توانید به لغتنامه دهخدا(و سایت آن) مراجعه فرمایید که توضیحی بشرح زیر دارد:
علی عمرانی
[ عَ یِ عِ ] (اِخ) ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران). مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. وی از خاندان عمرانی و از اصحاب انوشیروان پسر فلک المعالی بود. هنگامی که سلطان مسعود برای تصرف تاج و تخت از اصفهان و ری به خراسان و غزنین رفت و علاءالدوله بار دیگر متصرفات خود را پس گرفت مسعود لشکری از خراسان بدین نواحی فرستاد و لشکر دیگری نیز با این سپاه یار شد که علی بن عمران در آن بود. این هر دو لشکر ری را از علاءالدوله باز پس گرفتند. علاءالدوله در گیرودار معرکه زخم برداشت و گریخت. در سال ۴۲۳ هـ . ق. علی بن عمران و تاش فراش برای دنبال کردن علاءالدوله به همدان رفتند، علاءالدوله بجانب اصفهان رفت و علی بن عمران نیز به تعقیب وی روان شد. ولی علاءالدوله فرصتی یافت و بار دیگر به همدان بازگشت. علی بن عمران ناچار به همدان بازگردید ولی در راه از علاءالدوله شکست خورد و فرار کرد و پیش تاش آمد و باتفاق یکدیگر بار دیگر علاءالدوله را متواری ساختند.
1402/10/13 01:01
نادر خمسه ای
به نام خداوند شعر و غزل به نام خداوند عَزَّ وَ جَلّ
خدایی که شاعر نباشد ولی بیانش دهد روشنی هر دلی
کلامش کند روح ما سیقلی
در قرآن مجید آیاتی در مورد شعرا آمده که بسیار تامل برانگیز است. به همین دلیل سوره ای هم به نام «شعراء» نامگذاری شده است. این آیات که در پایان همین سوره آمده شاعران را به دو دسته تقسیم نموده است. آنهایی که در هر وادی( ادبی و کلامی یا وابستگی و آزادی) حیرانند و آنهایی که ایمان دارند و به هر قیمتی خود و کلام و استعداد خدایی خود را نمی فروشند.
وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ(224) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ (225) وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (226) إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (227)
ترجمه:
224- (پیامبر شاعر نیست) شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند!
225- آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟
226- و سخنانی میگویند که عمل نمیکنند! 227- مگر کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند و یاد خدا بسیار میکنند و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از ذوق شعری خود کمک میگیرند) و بزودی آنها که ستم کردند میدانند که بازگشتشان به کجاست. (تفسیر نمونه، ج15، ص: 375)
در این آیات اگرچه کلام الهی را از شعر و پیامبر را از شاعری مبرا نموده ولی توصیفی از شعرا نموده که شعرای با ایمان را از آنها استثناء کرده است. در تفسیر نمونه شرح و توضیح این آیات به تفصیل بیان شده که قصد تکرار آن در اینجا را ندارم بلکه با مروری بر آیات می خواستم به نمونه ای از این اشعار اشاره کنم که شعر منوچهری از جمله آنهاست. با این توضیح که چگونه ذوق و استعداد خدایی گاه تا مرز نوکری و شعر فروشی برای چند سکه صله پیش میرود و چگونه سبک و قالب شعری در طول زمان دچار تحول می شود. این تحول، دلیل و علتی نمی تواند داشته باشد جز رشد و تحول خود شعرا در سایه ایمان.
1402/10/13 01:01
نادر خمسه ای
متاسفانه توضیحات بعدی بارگذاری نمی شوند