شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابوحرب بختیار
ساقی بیا که امشب ساقی به کار باشد
زان ده مرا که رنگش چون جلنار باشد
می ده چهار ساغر، تا خوشگوار باشد
زیرا که طبع مردم را بر چهار باشد
همطبع را نبیدش فرزانهوار باشد
تا نه خروش باشد، تا نه خمار باشد
نی نی دروغ گفتم، این چه شمار باشد
باری نبید خوردن کم از هزار باشد؟
باده خوریم روشن، تا روزگار باشد
خاصه که باده خوردن با بختیار باشد
خاصه که روز دولت مسعود یار باشد
خاصه که ماهرویی، اندر کنار باشد
میراجل که کارش با کارزار باشد
یا در میان مجلس، یا در شکار باشد
تا این جهان به جایست، او را وقار باشد
او با سرور باشد، او با یسار باشد
لشکرگذار باشد دشمن شکار باشد
دیناربخش باشد، دیناربار باشد
هم حقشناس باشد، هم حقگزار باشد
هم در بدی و نیکی، اسپاسدار باشد
در کارهای عقبی با کردگار باشد
در کارهای دنیی با اعتبار باشد
شکرش عزیز باشد، دینارخوار باشد
از فخر فخر باشد، از عارعار باشد
جشن سده امیرا! رسم کبار باشد
این آین گیومرث و اسفندیار باشد
زان برفروز کامشب اندر حصار باشد
او را حصار میرا، مرخ و عفار باشد
آن آتشی که گویی نخلی ببار باشد
اصلش ز نور باشد، فرعش ز نار باشد
چون بنگری به طولش سرو و چنار باشد
گر سرو را ز گوهر بر سر شعار باشد
چون بنگری به عرضش، از کوهسار باشد
ور کوه را ز عنبر در سر خمار باشد
سرو از عقیق باشد، کوه از عقار باشد
این مستعیر باشد، آن مستعار باشد
با احمرار باشد، با اصفرار باشد
نه احمرار باشد، نه اصفرار باشد
هم با شعاع باشد، هم با شرار باشد
زینش لباس باشد، زانش دثار باشد
چون لالهزار باشد، چون مرغزار باشد
نه لالهزار باشد، نه مرغزار باشد
چمیدن فرازش مانند مار باشد
رخشیدن شعاعش گویی نضار باشد
میرجلیل برخور، تا روزگار باشد
با قند لب نگاری، کز قندهار باشد
خورشید روی باشد، عنبر عذار باشد
از پای تا به فرقش رنگ و نگار باشد
برلحن چنگ و سازی کش زیرزار باشد
زیرش درست باشد، بم استوار باشد
دستانهای چنگش سبزهٔبهار باشد
نوروز کیقبادی و آزادوار باشد
تا گوش خوبرویان با گوشوار باشد
تا جنگ و تا تعصب با ذوالفقار باشد
تا کان و چشمه باشد، تا کوهسار باشد
تا بوستان و سبزی، تا کامگار باشد
تا بیقرار گردون اندر مدار باشد
وندر مدار گردون کس را قرار باشد
تا سعد و نحس باشد، با اختیار باشد
چونانکه اختیارش بیاضطرار باشد
ذلش نهفته باشد، عز آشکار باشد
واندر پناه ایزد، در زینهار باشد
شمارهٔ ۱۶ - در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن: روزی بس خرمست، می گیر از بامدادشمارهٔ ۱۸: به فال نیک و به روز مبارک شنبد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1398/02/20 14:05
جهن یزداد
باید میگفتید برای جشن سده است و نه عید نوروز در شعر از جشن سده باد شده - و البته چه زیا و شاد