گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن

روزی بس خرمست، می‌ گیر از بامداد
دادِ زمانه بده کایزد دادِ تو داد
خواسته داری و ساز، بی‌غمی‌ات هست باز
ایمنی و عزّ و ناز، فرّخی و دین و داد
نیز چه خواهی دگر؟ خوش بزی و خوش بخور
اَنْدُهِ فردا مبر، گیتی خواب است و باد
رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی
بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد
می‌خور کت بادنوش، بر سمن و پیل‌گوش
روزِ رش و رام و جوش، روزِ خور و ماه و باد
آمد نوروز ماه، می خور و می ده پگاه
هر روز تا شامگاه، هر شب تا بامداد
بارد دُرِّ خوشاب، از آستینِ سحاب
وز دمِ حوت آفتاب، روی به بالا نهاد
برجه تا برجهیم، جام به کف برنهیم
تن به می‌ اندر دهیم، کاری صعب اوفتاد
مرغ دل‌انگیز گشت، باد سمن‌بیز گشت
بلبل شب‌خیز گشت، کبک گلو برگشاد
بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد
خوب‌تر از باربَد، نغزتر از بامشاد
وقتِ سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو
ساعتکی گنج‌گاو، ساعتکی گنج‌باد
رعد تبیره‌زن است، برق کمندافکن است
وقتِ طرب‌کردن‌ است، می خور کِت نوش باد
قُوسِ قَزَح، قوس‌وار، عالَم فردوس‌وار
کبکِ دری کوس‌وار، کرده گلو پر ز باد
باغ پُر از حِجْلِه شد، راغ پُر از کله شد
دشت پُر از دِجْلِه شد، کوهِ پُر از مُشْک ساد
زان میِ عَنّاب‌گون، در قدحِ آبگون
ساقی، مهتابگون ترکی، حورانژاد
ای بدل ذویزن، بوالحسن بن الحسن
فاعِلِ فِعْلِ حَسَن، صاحبِ دو کفِّ راد
در همه کاری صبور، وز همه عیبی نَفور
کالبَدِ تو ز نور، کالبَدِ ما ز لاد
فضل و کَرَم کِردِ توست، جود و سَخا وِرْدِ توست
دولت شاگردِ توست، گوهر و عقل اوستاد
ویژه تویی در گُهَر، سَخته تویی در هُنَر
نکته تویی طُرفه‌تر از نُکَتِ سندباد
ای عِوَضِ آفتاب، روز و شبان به آب و تاب
تو به‌مَثَل چون عقاب، حاسدِ ملعونْت خاد
گفته‌امت مِدْحَتی، خوب‌تر از لُعْبَتی
سخت نکوحکمتی، چون حکم بن معاذ
جایزه خواهم یکی، کم بدهی اندکی
ور ندهی بی‌شکی، ز ایزد خواهم عیاذ
سیم تو زی من رسید، جامه نیامد پدید
جام بباید کشید، جامه ببایدْت داد
هست در آن بس کشی جامه ز تن برکشی
برفکنی برکشی بنده‌‌ت را بر چکاد
بنده بنازد بدان، سر بفرازد بدان
کس نگذارد بدان، چون بچه بایست شاد
تا طرب و مطرب است، مشرق و تا مغرب است
تا یمن و یثرب است، آمل و استارباد
بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار
فرخ و امیدوار، چون پسر کی‌قباد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی بس خرمست، می‌ گیر از بامداد
دادِ زمانه بده کایزد دادِ تو داد
هوش مصنوعی: یک روز شاد و خوشایند است، از صبح زود بگیر و از زمانه نیکی و خوبی را طلب کن. خداوند به تو انصاف و حق را خواهد داد.
خواسته داری و ساز، بی‌غمی‌ات هست باز
ایمنی و عزّ و ناز، فرّخی و دین و داد
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ای داری و در کنار آن ساز و هنر هم هست، نگرانی‌ات برطرف است، زیرا در این حالت ایمنی، شرف، ناز و آرامش را به دست می‌آوری و همچنین دین و عدالت را خواهی داشت.
نیز چه خواهی دگر؟ خوش بزی و خوش بخور
اَنْدُهِ فردا مبر، گیتی خواب است و باد
هوش مصنوعی: چه چیزی دیگری می‌خواهی؟ خوش زندگی کن و از خوشی‌ها لذت ببر. به فردا فکر نکن، چون دنیا مانند یک خواب می‌ماند و به سرعت می‌گذرد.
رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی
بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد
هوش مصنوعی: رفته و فرمودنی، مانده و فرسودنی بود همه بودنی، کلک فرو ایستاد فراموش شده و چیزی که باید بیان می‌شد، باقی ماند و به تدریج کهنه شد. همه چیز در واقعیت، در حسرت تهران فروافتاده است.
می‌خور کت بادنوش، بر سمن و پیل‌گوش
روزِ رش و رام و جوش، روزِ خور و ماه و باد
هوش مصنوعی: بخور نوشیدنی دلپذیر را که بر گیاهان خوشبو و موجودات قوی اثر می‌گذارد، در روزهایی که نشاط و لذت در آن‌ها جاری است، در زمانی که خورشید و ماه و باد وجود دارند.
آمد نوروز ماه، می خور و می ده پگاه
هر روز تا شامگاه، هر شب تا بامداد
هوش مصنوعی: نوروز فرارسیده است، از صبح تا شب هر روز می‌نوش و در میهمانی‌ها شرکت کن، تا شب تا بامداد همواره شاد و خوش باشید.
بارد دُرِّ خوشاب، از آستینِ سحاب
وز دمِ حوت آفتاب، روی به بالا نهاد
هوش مصنوعی: بهاری زیبا و دل‌انگیز در حال آمدن است؛ بارانی که از ابرها فرو می‌ریزد، مثل مرواریدی گرانبهاست. همچنین، تابش خورشید به آرامی از دم ماهی به سمت بالا در حال حرکت است.
برجه تا برجهیم، جام به کف برنهیم
تن به می‌ اندر دهیم، کاری صعب اوفتاد
هوش مصنوعی: به جلو برو و از زندگی لذت ببر، با جامی در دست و خود را در شراب غوطه‌ور کن. یک کار دشوار پیش رو داریم.
مرغ دل‌انگیز گشت، باد سمن‌بیز گشت
بلبل شب‌خیز گشت، کبک گلو برگشاد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای زیبا و دل‌انگیز به پرواز درآمد، بادی خوش‌بو از گل‌های سمن را همراه داشت. بلبل شب‌زنده‌دار نیز آواز سر داد و کبک هم از شادی شروع به آواز خواندن کرد.
بلبل باغی به باغ، دوش نوایی بزد
خوب‌تر از باربَد، نغزتر از بامشاد
هوش مصنوعی: دیشب، بلبل باغ آواز زیبایی سر داد که از هر نوازنده دیگر، زیباتر و دلنشین‌تر بود.
وقتِ سحرگه چکاو، خوش بزند در تکاو
ساعتکی گنج‌گاو، ساعتکی گنج‌باد
هوش مصنوعی: در سحرگاه، وقتی چکاوک شروع به آواز خواندن می‌کند، خوشی و شگفتی در دل‌ها ایجاد می‌شود، مانند لحظه‌ای که گنجی ارزشمند و نایاب به دست می‌آید.
رعد تبیره‌زن است، برق کمندافکن است
وقتِ طرب‌کردن‌ است، می خور کِت نوش باد
هوش مصنوعی: رعد به مثابه صدای قهری است که وجود دارد، در حالی که برق همچون دام‌افکنی است که در دل شوق و شادی رخ می‌دهد. اکنون زمان لذت و خوشی است، پس شتاب کن و نوشیدنی‌ات را مزه‌دار کن.
قُوسِ قَزَح، قوس‌وار، عالَم فردوس‌وار
کبکِ دری کوس‌وار، کرده گلو پر ز باد
هوش مصنوعی: رنگین‌کمانی که به شکل قوس در آسمان دیده می‌شود، همچون دنیایی شبیه به بهشت است. در این جایی که مانند کوس مرغ دریایی آواز سر می‌دهد، گویی صدای خوشی در فضای آن شنیده می‌شود و گلوها از باد پر شده‌اند.
باغ پُر از حِجْلِه شد، راغ پُر از کله شد
دشت پُر از دِجْلِه شد، کوهِ پُر از مُشْک ساد
هوش مصنوعی: باغ پر از پرندگانی زیبا و خوش‌صدا شد، دشت پر از گل‌های رنگارنگ و خوشبو گشت. زمین‌ها پر از برکت و نعمت شد و کوه‌ها هم عطر دلنشینی دارند.
زان میِ عَنّاب‌گون، در قدحِ آبگون
ساقی، مهتابگون ترکی، حورانژاد
هوش مصنوعی: از آن شراب بنفش رنگ در لیوان شفاف، ساقی با زیبایی مثل ماه و چهره‌ای همچون حوریان، می‌ریزد.
ای بدل ذویزن، بوالحسن بن الحسن
فاعِلِ فِعْلِ حَسَن، صاحبِ دو کفِّ راد
هوش مصنوعی: ای کسی که به خوبی‌ها معروفی، بوالحسن فرزند حسن، انجام دهنده کارهای نیک، صاحب دو دست قوی.
در همه کاری صبور، وز همه عیبی نَفور
کالبَدِ تو ز نور، کالبَدِ ما ز لاد
هوش مصنوعی: در هر کاری باید صبور باشی و از هر عیبی دوری کنی، زیرا وجود تو از نور الهی پر شده است در حالی که وجود ما از نقص و کمبود تشکیل شده است.
فضل و کَرَم کِردِ توست، جود و سَخا وِرْدِ توست
دولت شاگردِ توست، گوهر و عقل اوستاد
هوش مصنوعی: مهر و محبت تو باعث خیر و خوبی است، بخشش و generosity تو به غنای او کمک می‌کند. موفقیت و پیشرفت شاگردان تو نشانه‌ای از ارزش و خردی است که از تو آموخته‌اند.
ویژه تویی در گُهَر، سَخته تویی در هُنَر
نکته تویی طُرفه‌تر از نُکَتِ سندباد
هوش مصنوعی: تو در میان جواهرات خاص و بی‌نظیری، در هنر هم به شکل شگفت‌انگیزی خود را نشان داده‌ای. تو از هر نکته‌ای که سندباد می‌گوید جالب‌تر و برجسته‌تر هستی.
ای عِوَضِ آفتاب، روز و شبان به آب و تاب
تو به‌مَثَل چون عقاب، حاسدِ ملعونْت خاد
هوش مصنوعی: ای روشنایی روز و شب، تو مانند عقابی هستی که در آسمان پرواز می‌کند و دشمنان حسود تو را مشاهده می‌کنند.
گفته‌امت مِدْحَتی، خوب‌تر از لُعْبَتی
سخت نکوحکمتی، چون حکم بن معاذ
هوش مصنوعی: می‌گوید که اگر تو از من تعریف کنی، بهتر و زیباتر از هر بازی‌ای خواهد بود. این سخن نشان‌دهنده‌ی عمق و حکمتش است، مانند نظری که حکم بن معاذ ارائه می‌دهد.
جایزه خواهم یکی، کم بدهی اندکی
ور ندهی بی‌شکی، ز ایزد خواهم عیاذ
هوش مصنوعی: می‌خواهم یک پاداش بگیرم؛ اگر کم باشد اشکالی ندارد، ولی اگر هیچ ندهی، بدون شک از خداوند پناه می‌طلبم.
سیم تو زی من رسید، جامه نیامد پدید
جام بباید کشید، جامه ببایدْت داد
هوش مصنوعی: سیمای تو به من رسید، اما لباس مناسب نیافتم. باید جام را نوشید و لباس مناسب را به تو داد.
هست در آن بس کشی جامه ز تن برکشی
برفکنی برکشی بنده‌‌ت را بر چکاد
هوش مصنوعی: در آنجا که تو بی‌خیال و آزاد می‌گردی، لباس از تن برمی‌کنی و بندهای وابستگی را می‌گسلانی، خود را بر قله‌ی رهایی می‌کشی.
بنده بنازد بدان، سر بفرازد بدان
کس نگذارد بدان، چون بچه بایست شاد
هوش مصنوعی: بنده به کسی افتخار می‌کند که سرش را بلند کند و با او سخن بگوید. اما هیچ‌کس به او اجازه نمی‌دهد، پس مانند یک کودک، باید شاد باشد و از زندگی لذت ببرد.
تا طرب و مطرب است، مشرق و تا مغرب است
تا یمن و یثرب است، آمل و استارباد
هوش مصنوعی: در هر کجا که شادی و ساز و نغمه وجود دارد، از مشرق تا مغرب، از یمن تا یثرب و همچنین آمل و استارباد، همه جا پر از خوشی و موسیقی است.
بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار
فرخ و امیدوار، چون پسر کی‌قباد
هوش مصنوعی: در حالی که با شادی و سرزندگی به زندگی می‌نگری، مانند خورشید درخشان باش و برای خودت همانند جام جم که نماد شادی و خوشبختی است، می‌خانه‌ای داشته باش. امیدوار و پر از خوشحالی زندگی کن، همچون پسر کی‌قباد که بزرگ و نیکوکار بود.

حاشیه ها

1393/08/09 12:11
سندباد

نکته تویی طرفه‌تر از نکت سندباد

1402/09/05 15:12
امیرحسین صباغی

تابحال تهدید به این ظرافت نخوانده بودم :)