رباعی شمارۀ ۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
چارانه(رباعی) دلنسینی است.
همگام با کاربرد پریر(پریروز) ، دی (دیروز)، امروز و فردا،
چهار آخشیج را نیز به کار گرفته، همچنین نام چهار گل را برشمرده و برای هر کدام از این چهار گل، چهار سرنوشت مجزا، برشمرده است :
نسیم پریروز نرگس را گشود (باز کرد، شکوفا کرد)
دیروز، جامه (زره) بنفشه را به خاک انداخت
امروز خنجر سوسن را از آب بیرون کشید(آبکاری کرد، جلا داد)
فردا سپر ....
در مصراع پایانی این چارانه ، بنا به نظام آن باید به جای "کل" ، "گل" نوشته شود.
منبع : استدلال منطقی خودم.
گمان بنده چنین است که چون سروده های ایشان از هماهنگی برخوردار است، نیمه ی نخست بند دوم چارانه میتواند اینگونه باشد:
سوسن چو ز آب خنجر امروز کشید
که بدینگونه بستگی آن به نیمه دوم نیز بیشتر است.
سلام
در مصرع اول کلمه خود به معنی کلاه آمده است
بسیار زیبا ست با ظرافت چهار ابزار .خود؛زره؛ خنجر و سپر . چهار عنصر . چهار وقت و نام چهار گل را در هر مصرع آورده است . دو بیت از فردوسی را به خاطرم آورد .
به روز نبرد آن یل ارجمند
به تیغ و به شمشیر و گرز و کمند
برید و درید و شکست و بیست
سلام را سر و سینه و پا و دست .
پاینده باشید
یلان را سر و سینه ......
چون خودم معنی درع را نمی دانستم جستجو کردم:
دراعه . [ دُرْ را ع َ/ دُ را ع َ ] (ع اِ) دراعة. نوعی از جامه ٔ مشایخ ، گویند آن فوطه باشد که بر دوش اندازند و فارسیان به تخفیف نیز خوانند. (از غیاث ). جامه ای از پنبه و یا ازپشم خشن که مرد و زن هر دو پوشند. (ناظم الاطباء). جامه ٔ دراز که زاهدان و شیوخ پوشند. جبه . بالاپوش فراخ : یک روز به سرای حسنک شده بود [ بوسهل ] به روزگار وزارتش پیاده و به دراعه ، پرده داری بر وی استخفاف کرده بود وی را بینداخته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 178). جبه ای داشت [ حسنک ] حبری رنگ با سیاه می زد خلق گونه و دراعه و ردایی سخت پاکیزه . (تاریخ بیهقی ص 180). دراعه ٔ سپیدی پوشیدی . (تاریخ بیهقی ص 364).
ترتیب زمانی رویش چهار گل نرگس، بنفشه ،سوسن و گل گلاب آتشی(یا گل محمدی پررنگ ) در قالب شعر بیان شده است .اما مضمون ادبی آن گذشت روزگار با چهره های گوناگون آن است که هرروز رنگ و بویی دارد پس نباید ناامید شد.
جناب آرش گرامی
تیغ همان شمشیر است. شعر فردوسی بدین صورت درست است:
به روز نبرد آن یل ارجمند
به شمشیر و خنجر، به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
در ادبیات پیشین ما، منظور از گل، گل سرخ است.