مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۴

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>حمامی را بگو گرت هست صواب</p></div>
<div class="m2"><p>امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>تا من بسحرگهان بیایم بشتاب</p></div>
<div class="m2"><p>از دل کنمش آتش وز دیده پر آب</p></div></div>

مهستی گنجه ای ؛ بزرگترین زن شاعر رباعی سرا، به اهتمام معین الدین محرابی - معین الدین محرابی - تصویر ۴۵

شمارهٔ ۵

حمامی را بگو گرت هست صواب
امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب
تا من بسحرگهان بیایم بشتاب
از دل کنمش آتش وز دیده پر آب

هوش مصنوعی: غزل به دوستی اشاره دارد که در حمام است و می‌گوید که باید تا صبح در حمام بماند و نرود. او وعده می‌دهد که تا صبح به سراغش خواهد آمد و احساسات عمیق خود را از دل و چشمانش بیان می‌کند.

شمارهٔ ۳

شمارهٔ ۴

هوش مصنوعی: به یک حمامی بگو که اگر امشب خوابش می‌آید، بهتر است بخوابد و به کارهای حمام نپردازد.

حمامی را بگو گرت هست صواب

امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب

هوش مصنوعی: وقتی که من در هنگام سحر بیایم، به سرعت از دل او شعله‌ای برمی‌افروزم و چشمانم از اشک پر می‌شود.

تا من بسحرگهان بیایم بشتاب

از دل کنمش آتش وز دیده پر آب

شمارهٔ ۴

اطلاعات

برگردان به زبان ساده