شمارهٔ ۸
شبی به طنز گفتم به خواجه پور خطیب
نس فراخ چو بینی ز خشک و تر بفرست
اگر ز علت پیری ز مردی افتادی
به عاریت بر خاتون ز . . . خر بفرست
ور این دو جنس که گفتم نیافتی آنگه
بده به غیر و ستان مزد خویش زر بفرست
شمارهٔ ۷ - مناظره ادبی: مؤلف تذکره آفتاب عالمتاب درباره مَهْسَتی میگوید: در موزونی طبیعت و قد و قامت و تناسب اعضا و لفظ و معنی و حسن صورت و محبت سرآمد اقران و سرخیل لولیان زمان بود. سلطان سنجر سلجوقی و بنظر بعضی بابر پادشاه فریفته حسن و جمال و شیفته غنج و دلال آن بدیعه الجمال گردید بنابرآن به حضوری مجلس خاص سلطانی اجازت تمام داشت و در آن بزم با شعرا و ادبائی مانند امیر احمد و غیره طریقه مطارحه و معارضه میپیمود، روزی سلطان به مَهْسَتی چنین گفت:شمارهٔ ۹: از جماع نره خر بر ماده خر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی به طنز گفتم به خواجه پور خطیب
نس فراخ چو بینی ز خشک و تر بفرست
هوش مصنوعی: شبی به شوخی به سخنران جوان گفتم که اگر این دسته بالای سرش را ببینید، کارش را بفرستید.
اگر ز علت پیری ز مردی افتادی
به عاریت بر خاتون ز . . . خر بفرست
هوش مصنوعی: اگر از دلیل پیری و ناتوانی به شرمندگی افتادهای، میتوانی به زنی (خاتون) مراجعه کنی و به آنجا بروی.
ور این دو جنس که گفتم نیافتی آنگه
بده به غیر و ستان مزد خویش زر بفرست
هوش مصنوعی: اگر این دو چیز که گفتم را نیافتی، پس آن را به دیگری بده و مزد خود را بگیر، مانند طلای خودت را بفرست.