گنجور

شمارهٔ ۶۷

یارِ ارمنی‌مذهب! شوخِ عیسَوی‌ملّت
یا بیا مسلمان شو، یا مرا نَصارا کن
یا به تیغِ ابرویت خونِ بی‌گناهم ریز
یا از این دو لیمویت چارهٔ دلِ ما کن
بر فکن ز رخ پرده در شکن خمِ کاکل
زاهدِ صَوامِع را راهِبِ کلیسا کن
ساقیا! سرت گردم التفات کن جامی!
آتشِ درونم را یک زمان مداوا کن
تا به کی «وفایی» را خونِ بی‌گنه ریزی
گر خدا نمی‌دانی شرمی از مسیحا کن!

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارِ ارمنی‌مذهب! شوخِ عیسَوی‌ملّت
یا بیا مسلمان شو، یا مرا نَصارا کن
هوش مصنوعی: دوست با مذهب ارمنی! ای انسان شوخ و با نشاط! یا خودت مسلمان شو، یا به من هم مانند نصاری بدان.
یا به تیغِ ابرویت خونِ بی‌گناهم ریز
یا از این دو لیمویت چارهٔ دلِ ما کن
هوش مصنوعی: با چشمان زیبا و نگاه جذاب خود، مرا به حالتی رساندی که یا باید با عشق به تو تسلیم شوم و یا با درد و اندوه از تو دور شوم. تو می‌توانی با محبت و لطف خود، دل مرا آرام کنی.
بر فکن ز رخ پرده در شکن خمِ کاکل
زاهدِ صَوامِع را راهِبِ کلیسا کن
هوش مصنوعی: دست از روی چهره‌ات بردار و رازهایت را آشکار کن، دینی را که در دل داری به مذهبی دیگر تبدیل کن.
ساقیا! سرت گردم التفات کن جامی!
آتشِ درونم را یک زمان مداوا کن
هوش مصنوعی: ای ساقی! من به پای تو افتاده‌ام، لطفا به من توجه کن و یک جام به من بده! شاید بتوانی کمی از آتش درونم را تسکین بخشی.
تا به کی «وفایی» را خونِ بی‌گنه ریزی
گر خدا نمی‌دانی شرمی از مسیحا کن!
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی بی‌دلیل و به ناحق ظلم کنی؟ اگر خدا را نمی‌شناسی، حداقل از مقام انسانی فاصله نگیر و شرم کن.