گنجور

شمارهٔ ۵۷

نگارینم! دل و جانم! حبیبم!
همه درد درونم را طبیبم
شنیدستم غریبان می نوازی
منت هم عاشقستم، هم غریبم
گناه نرگس و زلف دراز است
که من هم ناتوان و هم ناشکیبم
خدایا پرده بردار از رخ وصل
که دایم زین میان من خود حجیبم
مسلمانی ندانم دست من گیر
کرم کن از میان بگشا صلیبم
به دریای کرم زن دفترم را
مکن شرمنده از روز حسیبم
«وفایی» داد از آن دست نگارین
شهید پنجهٔ کف الخضیبم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارینم! دل و جانم! حبیبم!
همه درد درونم را طبیبم
هوش مصنوعی: عزیزم! تو تمام وجود من هستی! محبوب من! تو تنها کسی هستی که می‌توانی دردهای درونم را درمان کنی.
شنیدستم غریبان می نوازی
منت هم عاشقستم، هم غریبم
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که غریبان را نوازش می‌کنی. من نیز هم عاشق هستم و هم در جایی غریب.
گناه نرگس و زلف دراز است
که من هم ناتوان و هم ناشکیبم
هوش مصنوعی: حسرت زیبایی و جذابیت نرگس و زلف‌های بلند او، به قدری در من اثر گذاشته که هم ناتوان از تحمل آن هستم و هم صبرم تمام شده است.
خدایا پرده بردار از رخ وصل
که دایم زین میان من خود حجیبم
هوش مصنوعی: خداوند، پرده را از روی ارتباطم با تو بردار، چرا که همیشه به خاطر این جدایی، در درون خود احساس حجاب و حصر می‌کنم.
مسلمانی ندانم دست من گیر
کرم کن از میان بگشا صلیبم
هوش مصنوعی: دست من را بگیر و به من کمک کن، زیرا من در ایمان اسلامی خود شک دارم و به خاطر خطاهایم نیازمند رحمت تو هستم.
به دریای کرم زن دفترم را
مکن شرمنده از روز حسیبم
هوش مصنوعی: به دریای رحمتت مراجعه می‌کنم و از تو می‌خواهم که مرا از عذرخواهی در برابر روز حساب بازداشتی.
«وفایی» داد از آن دست نگارین
شهید پنجهٔ کف الخضیبم
هوش مصنوعی: محبت و وفاداری از سوی آن دست زیبای شهید برآمده است.