گنجور

شمارهٔ ۵۳

مستانه چو از میکده بیرون آید
خون دل عاشقان چو جیحون آید
در بزم دگر منت ساقی نکشم
آن مغ بچه تا با لب می گون آید
از باد وزان طره به رویش گویی
بر ملک خطا ز چین شبیخون آید
ای خسرو شیرین دهنان! رحمی کن
تا چند ز دیده اشک گلگون آید
اظهار گر دید وجود در عدم است
هر خنده که از لعل تو بیرون آید
از بس به قدت هلاک ابروی توام
خواهم که «الف» نویسم و «نون» آید
تسلیم غم تو مدعی را نرسد
این کار ز عاشقان مفتون آید
تیری که ز شست ناز لیلی بجهد
بگذار که بر دو چشم مجنون آید
گفتم: که «وفایی» صفت قد تو گوید
گفتا: برو این ز طبع موزون آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستانه چو از میکده بیرون آید
خون دل عاشقان چو جیحون آید
هوش مصنوعی: هنگامی که عاشقان با شوق و حال مستی از میکده بیرون می‌آیند، احساسات و غم‌های دل‌شان به اندازه‌ی جیحون، رود بزرگ، عظیم و فراوان می‌شود.
در بزم دگر منت ساقی نکشم
آن مغ بچه تا با لب می گون آید
هوش مصنوعی: در میهمانی دیگری، دیگر به دنبال رضایت ساقی نمی‌روم، تا زمانی که آن جوان زیبارو با لب‌هایی مانند می، به اینجا بیاید.
از باد وزان طره به رویش گویی
بر ملک خطا ز چین شبیخون آید
هوش مصنوعی: از باد و وزش، مانند این است که طره‌ی موی او بر روی صورتش می‌رقصد و گمان می‌رود که دشمنی از کجای این سرزمین به آنجا هجوم آورده است.
ای خسرو شیرین دهنان! رحمی کن
تا چند ز دیده اشک گلگون آید
هوش مصنوعی: ای خسرو شیرین سخن! تا کی رحمت نکنیم و بگذاریم اشک‌های غم‌انگیز از چشمانم بریزد؟
اظهار گر دید وجود در عدم است
هر خنده که از لعل تو بیرون آید
هوش مصنوعی: هرگاه که لبخند تو به نمایش درآید، نشان‌دهنده‌ی وجودی است که از عدم سرچشمه می‌گیرد.
از بس به قدت هلاک ابروی توام
خواهم که «الف» نویسم و «نون» آید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت ابروهای تو، جان می‌دهم و دوست دارم که حتی نوشتن الف را شروع کنم ولی مجبور شوم نون بنویسم.
تسلیم غم تو مدعی را نرسد
این کار ز عاشقان مفتون آید
هوش مصنوعی: غم تو آن قدر بزرگ است که هیچ مدعی‌ای نمی‌تواند به آن تسلیم شود؛ این کار فقط از عاشقانی که دلسپرده و مجنون عشق‌اند، برمی‌آید.
تیری که ز شست ناز لیلی بجهد
بگذار که بر دو چشم مجنون آید
هوش مصنوعی: تیری که از دستان نازک لیلی پرتاب می‌شود، بگذار که به چشمان مجنون بیفتد.
گفتم: که «وفایی» صفت قد تو گوید
گفتا: برو این ز طبع موزون آید
هوش مصنوعی: گفتم: وفا کردن نشانه خوبی توست. او پاسخ داد: برو، این حرف از طبیعت موزون و هماهنگ ناشی می‌شود.