شمارهٔ ۵۰
در ازل سنبل گیسوی ترا شانه زدند
رقم شیفتگی بر من دیوانه زدند
من ازان روز خرابم که به خلوت گه حسن
سرمه ی ناز بر آن نرگس مستانه زدند
قبله ی راهب صد ساله شد از معجزه ات
شکل ابروی تو چون بر در میخانه زدند
غمزه آرام مرا در سیه زلف ربود
کاروان را به شب آن نرگس مستانه زدند
آب شمع رخ تو زلف شب آراست ولی
آتشی بود که در هستی پروانه زدند
خاک شو گر طلب پرتو انوار کنی
جالب آن است که این فیض به ویرانه زدند
زاهد از باده کشی منع «وفایی» چه کنی؟
کز ازل آب و گلش بر در میخانه زدند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در ازل سنبل گیسوی ترا شانه زدند
رقم شیفتگی بر من دیوانه زدند
هوش مصنوعی: در آغاز دنیا، زیبایی گیسوی تو را به گونهای خاص آراستند و این عشق و شیفتگی را بر من دیوانه نقش زدند.
من ازان روز خرابم که به خلوت گه حسن
سرمه ی ناز بر آن نرگس مستانه زدند
هوش مصنوعی: از آن روزی که در مکانی خصوصی، زیبایی و ناز آن نرگس مستانه را با سرمه آراسته دیدم، دلم خراب و دلباخته شد.
قبله ی راهب صد ساله شد از معجزه ات
شکل ابروی تو چون بر در میخانه زدند
هوش مصنوعی: عبارت اشاره دارد به این که شخصی با دیدن زیبایی و جذابیت ابروهای فردی خاص، به نوعی دچار تغییر رویه و تحول روحی میشود. به طوری که حتی یک راهب که سالها به عبادت و زندگی زاهدانه مشغول بوده، تحت تأثیر آن زیبایی قرار میگیرد و به سوی میخانه و لذتهای دنیوی سوق داده میشود. اینجا زیبایی به عنوان یک نیروی فوقالعاده و تاثیرگذار که میتواند مسیر زندگی افراد را دگرگون کند، به تصویر کشیده شده است.
غمزه آرام مرا در سیه زلف ربود
کاروان را به شب آن نرگس مستانه زدند
هوش مصنوعی: نگاه فریبندهات با آرامش مرا به خود جذب کرد و کاروان خواب را در شب به پرچم سیاه زلف آن چشمهای مست برد.
آب شمع رخ تو زلف شب آراست ولی
آتشی بود که در هستی پروانه زدند
هوش مصنوعی: روشنی آب شمعی که به خاطر زیبایی چهره تو پدید آمده، در واقع آتشی بود که در وجود پروانه افکنده شد.
خاک شو گر طلب پرتو انوار کنی
جالب آن است که این فیض به ویرانه زدند
هوش مصنوعی: بیا خاک شو و خود را در راه رسیدن به نور و روشنایی از بین ببر. جالب است که این فیض و نعمت به ویرانهها نیز سرایت کرده است.
زاهد از باده کشی منع «وفایی» چه کنی؟
کز ازل آب و گلش بر در میخانه زدند
هوش مصنوعی: زاهد، تو چه میتوانی بگویی درباره منع کردن از شرابنوشی؟ از آغاز آفرینش، وجود او از جنس آب و گل، به درِ میخانه تعلق دارد.

وفایی مهابادی