گنجور

شمارهٔ ۴۷

دل دیوانه ای دارم دمی بی غم نخواهد شد
سر شوریده ای دارم به سامان هم نخواهد شد
دلارام من از روزی که آرام دلم برده
دلم یک دم نیارامد به من همدم نخواهد شد
به زلف خویشتن حال دلم زیر و زبر کردی
چرا مهدر نباشد دل؟ چرا درهم نخواهد شد
مگوی این اشک ریزی چیست اندر آستان من؟
-دل و دینم فدایت- کعبه بی زمزم نخواهد شد
چو با بخت سعید من محمد گشته پشتیبان
یقین زخم دل دیوانه بی مرهم نخواهد شد
«وفایی» گر شود سیراب از آن دریای حق، خوانی
تو حق گویی و می دانی ز دریا کم نخواهد شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل دیوانه ای دارم دمی بی غم نخواهد شد
سر شوریده ای دارم به سامان هم نخواهد شد
هوش مصنوعی: من دلی دیوانه دارم که هیچ وقت بی‌غم نخواهد ماند و به خاطر سر و وضع پریشانم، به آرامش نخواهد رسید.
دلارام من از روزی که آرام دلم برده
دلم یک دم نیارامد به من همدم نخواهد شد
هوش مصنوعی: عزیز من، از آن روزی که آرامش دلم را به دست آورده‌ای، دلم هیچ لحظه‌ای آرام نگرفته است و به من هیچ همدمی نخواهد بود.
به زلف خویشتن حال دلم زیر و زبر کردی
چرا مهدر نباشد دل؟ چرا درهم نخواهد شد
هوش مصنوعی: تو با زلف‌های خود احوال دلم را به هم ریختی، پس چرا دل نباید در این آشفتگی باشد؟ چرا باید درهم و برهم نگردد؟
مگوی این اشک ریزی چیست اندر آستان من؟
-دل و دینم فدایت- کعبه بی زمزم نخواهد شد
هوش مصنوعی: چرا می‌گویی این اشک‌هایی که می‌ریزم چیست؟ دل و ایمانم فدای تو باد، کعبه بدون آب زمزم نمی‌تواند وجود داشته باشد.
چو با بخت سعید من محمد گشته پشتیبان
یقین زخم دل دیوانه بی مرهم نخواهد شد
هوش مصنوعی: وقتی که با خوش شانسی من، محمد به حمایت من آمده، زخم دل که ناشی از دیوانگی است، بدون درمان باقی نخواهد ماند.
«وفایی» گر شود سیراب از آن دریای حق، خوانی
تو حق گویی و می دانی ز دریا کم نخواهد شد
هوش مصنوعی: اگر وفا و صداقت در دل کسی به بار بنشیند و او از حقیقت دریا سیراب شود، به این معنی است که درک و آگاهی او از حقیقت به حدی رسیده که نمی‌تواند از آن کم شود، و او همواره بر این حق و دانایی خود پایبند خواهد ماند.