شمارهٔ ۴۴
آن شکر خنده به وصل، دهنم شاد نکرد
غلطم باز گر از هیچ کسی یاد نکرد
آن چه من در غمت ای خسرو خوبان کردم
به شکرخندهٔ شیرین تو فرهاد نکرد
ناوک ناز تو نازم که به یک چشم زدی
زخم ها کرد به دل، خنجر جلاد نکرد
تا که را طلعت و بالای تو یغما که نساخت
راه گلزار نزد غارت شمشاد نکرد
پای بند غم تو کیست در آفاق که نیست
سرو را حسرت بالای تو آزاد نکرد
داغم از گریه که شد باعث رسوایی من
کیست کز دست جگر گوشه ی خود داد نکرد
تو شکر خنده چنانی که به هر جا گذری
نیست جایی که دهانت شکر آباد نکرد
سوخت از آه «وفایی» جگر سنگ، ولی:
اثری در دل آن ترک پری زاد نکرد!
شمارهٔ ۴۳: چشم سیاه مستت با ما ببین چه ها کردشمارهٔ ۴۵: به جان آمد دلم تا کی دل، ای جان، بی دوا باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شکر خنده به وصل، دهنم شاد نکرد
غلطم باز گر از هیچ کسی یاد نکرد
هوش مصنوعی: آن لبخند شیرین ناشی از وصال، دلم را شاد نکرد، چون اگر کسی هم به یاد من نباشد، باز هم غفلت از این موضوع غمانگیز است.
آن چه من در غمت ای خسرو خوبان کردم
به شکرخندهٔ شیرین تو فرهاد نکرد
هوش مصنوعی: من در غم تو، ای شاه خوبان، کارهایی کردم که فرهاد به خاطر لبخند شیرین تو هرگز نتوانست انجام دهد.
ناوک ناز تو نازم که به یک چشم زدی
زخم ها کرد به دل، خنجر جلاد نکرد
هوش مصنوعی: تو با ناز و عطر خود به قلب من زخم زدهای، اما این زخمها به شدت و خشونت خنجر کسی نبوده است.
تا که را طلعت و بالای تو یغما که نساخت
راه گلزار نزد غارت شمشاد نکرد
هوش مصنوعی: تا کی زیبایی و چهرهات را نمیتوان دزدید؟ چون که هیچکس نتوانسته است به گلزار نزدیک شود و شمشاد را غارت کند.
پای بند غم تو کیست در آفاق که نیست
سرو را حسرت بالای تو آزاد نکرد
هوش مصنوعی: کسی را که به غم تو گرفتار باشد در دنیا پیدا نمیکنی، چرا که هیچ درخت سرخی نتوانسته است به شوق زیبایی تو آزاد و رها شود.
داغم از گریه که شد باعث رسوایی من
کیست کز دست جگر گوشه ی خود داد نکرد
هوش مصنوعی: ناراحتی من از این است که دلایل اشکهای من باعث خجالت من شدهاند.چه کسی میتواند بگوید که من به خاطر از دست دادن عزیزترین فردم چنین حالتی پیدا کردهام؟
تو شکر خنده چنانی که به هر جا گذری
نیست جایی که دهانت شکر آباد نکرد
هوش مصنوعی: تو آنقدر لبخند و شادی به چهره میآوری که در هر مکانی که قدم میگذاری، به گونهای زیبایی و شکرینی را به آنجا میآوری که هیچ جایی بدون تاثیر حضور تو نمیماند.
سوخت از آه «وفایی» جگر سنگ، ولی:
اثری در دل آن ترک پری زاد نکرد!
هوش مصنوعی: آه دلسوز «وفا» آنچنان تاثیرگذار بود که حتی سنگ هم از شدت احساسش سوخت، ولی با این حال، دل آن پرنده زیبای ترک هیچ تأثیری احساس نکرد.

وفایی مهابادی