شمارهٔ ۴۲
حسنت به فتح کشور دل اهتمام کرد
اسباب شهریاری خود را تمام کرد
از زلف و خال، لشکر چین و حبش کشید
وز مژهٔ کشنده دو صف انتظام کرد
با فوجی از کرشمه، دو از غمزه، صد ز ناز
در گوشهٔ نگاه تو آمد قیام کرد
چشم تو زان میانه امیر نظام شد
با یک اشاره کار دل ما تمام کرد
مژگان که کرد روی به محراب ابروان
مانا برای شاه دعای دوام کرد
قربان زور پنجه ی حسنم که یک نظر
چندین هزار شه، چو «وفایی» غلام کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسنت به فتح کشور دل اهتمام کرد
اسباب شهریاری خود را تمام کرد
هوش مصنوعی: زیبایی تو دلها را تسخیر کرده و به دنبال آن، راههای سلطنت و فرمانروایی خود را بهطور کامل فراهم کرده است.
از زلف و خال، لشکر چین و حبش کشید
وز مژهٔ کشنده دو صف انتظام کرد
هوش مصنوعی: از زلف و خال او، لشکری زیبا و دلربا به تصویر کشید و با مژههای جذابش، گروهی منظم و دلنواز ایجاد کرد.
با فوجی از کرشمه، دو از غمزه، صد ز ناز
در گوشهٔ نگاه تو آمد قیام کرد
هوش مصنوعی: جمعی با زیبایی و ناز و رفتار دلربا، با حالتی گناهآلود و شیطنتآور، از چشم تو به چالش آمدند و به حالت ایستاده در برابر زیبایی تو قرار گرفتند.
چشم تو زان میانه امیر نظام شد
با یک اشاره کار دل ما تمام کرد
هوش مصنوعی: چشم تو به عنوان یک مقام و متولی، با یک اشاره، کار دل مرا به پایان رساند.
مژگان که کرد روی به محراب ابروان
مانا برای شاه دعای دوام کرد
هوش مصنوعی: چشمها و ابروهای زیبای او باعث شد که برای شاه دعا کند تا همیشه و پایدار بماند.
قربان زور پنجه ی حسنم که یک نظر
چندین هزار شه، چو «وفایی» غلام کرد
هوش مصنوعی: من به خاطر قدرت و زیبایی چهرهی حسن آمادهام؛ چرا که یک نگاه او برای من به اندازهی هزار پادشاه ارزش دارد. مانند «وفایی» که به عنوان خدمتکار در خدمت او قرار گرفته است.

وفایی مهابادی