گنجور

شمارهٔ ۴۰

بر چهره زلف خویش، پر از پیچ و تاب کرد
یعنی به حسن، حلقه به گوش آفتاب کرد
گیسو به باد داد به صد جلوه در چمن
از سرو سر کشید و به سنبل عتاب کرد
بی تاب شد ز حسرت و غم چون رسید خط
گویا که زلف یاد ز عهد شباب کرد
آوخ که یار رفت و نچیدم گلی ز وصل
کامی ندیده عمر عزیزم شتاب کرد
چشمم در آرزوی بتان بس که خون بریخت
معموره ی وجود «وفایی» خراب کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر چهره زلف خویش، پر از پیچ و تاب کرد
یعنی به حسن، حلقه به گوش آفتاب کرد
هوش مصنوعی: چهره‌ی زلف خود را با پیچ و تاب زیباتر کرد و به زیبایی‌اش همچون حلقه‌ای که صورت خورشید را در بر می‌گیرد، جلوه‌ای خاص بخشید.
گیسو به باد داد به صد جلوه در چمن
از سرو سر کشید و به سنبل عتاب کرد
هوش مصنوعی: موهایش را به وزش باد سپرد و با زیبایی‌هایش در باغ خودنمایی کرد، سپس به گل سنبل بی‌محلی نشان داد و او را سرزنش کرد.
بی تاب شد ز حسرت و غم چون رسید خط
گویا که زلف یاد ز عهد شباب کرد
هوش مصنوعی: دلتنگ و ناآرام شد از حسرت و ناراحتی، هنگامی که نامه‌ای رسید که به یادگار زلف‌هایش از دوران جوانی اشاره می‌کرد.
آوخ که یار رفت و نچیدم گلی ز وصل
کامی ندیده عمر عزیزم شتاب کرد
هوش مصنوعی: آه، یار از کنارم رفت و من نتوانستم از پیوند با او لذتی ببرم. عمر گرانبهایم به سرعت گذشت و نتوانستم از لحظات زیبا بهره‌برداری کنم.
چشمم در آرزوی بتان بس که خون بریخت
معموره ی وجود «وفایی» خراب کرد
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر زیبایی‌های معشوقان به شدت در حسرت است و به خاطر این آرزوها، زندگی‌ام نابود شده است.