گنجور

شمارهٔ ۳۲

به فریادم رس ای جان عزیز! بان لعل شیرینت
هزاران رخنه در دین کرد مژگان کج آیینت
ز درویشان نمی پرسی، نمی دانم چه دل داری؟
ز آه ما نمی پرسی؟ بگو تا چیست آیینت؟
ز بوی سنبلت خواهد بهارستان چین رونق
ز روی چون گلت دارد گلستان و چمن زینت
به بازی زلف مشکین است گرد عارضت جولان
چه شیرین است- یارب!- زین دو ریحان برگ نسرینت
به بزم عاشقان شب چشم مستت بی قرارم کرد
هنوزم سر گران است از خمار جام دوشینت
تو خود شکر، عرق چون گل، منم زین گلشکر بی دل
خدارا دردمندان را نسیمی از عرق چینت
نگاهی کن به چشم مرحمت ای خسرو خوبان!
به تلخی جان شیرین داد چون فرهاد، مسکینت
من و دل چون «وفایی» هر دو سرگردان و مخموریم
من از چشم می آلود و دل از گیسوی مشکینت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فریادم رس ای جان عزیز! بان لعل شیرینت
هزاران رخنه در دین کرد مژگان کج آیینت
هوش مصنوعی: ای جان عزیز! به فریادم برس! زبان شیرین و دلنشینت باعث شده که هزاران نقص و ضعف در اعتقاداتم به وجود بیاید. مژگان بی‌وفایت هم که به ستم گرایش دارد، به این مشکلات دامن زده است.
ز درویشان نمی پرسی، نمی دانم چه دل داری؟
ز آه ما نمی پرسی؟ بگو تا چیست آیینت؟
هوش مصنوعی: تو از درویشان نمی‌پرسی و نمی‌دانی که دل در چه حال است. از درد و آه ما هم خبری نمی‌کنی. بفرما، چه اعتقادی داری؟
ز بوی سنبلت خواهد بهارستان چین رونق
ز روی چون گلت دارد گلستان و چمن زینت
هوش مصنوعی: بوی خوش سنبلِ تو موجب رونق و زیبایی بهارستان می‌شود؛ همان‌طور که چهره‌ی تو همانند گل، گلستان و چمن را زینت می‌بخشد.
به بازی زلف مشکین است گرد عارضت جولان
چه شیرین است- یارب!- زین دو ریحان برگ نسرینت
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زلف‌های سیاه و پیچیده‌ات مانند بازی دل‌انگیزی است و زیبایی چهره‌ات همچون جولانی دلنشین و شیرین به نظر می‌رسد. ای پروردگار، از این دو گل خوشبو و لطیف، یکی ریحان و دیگری نسرین بسیار لذت می‌برم.
به بزم عاشقان شب چشم مستت بی قرارم کرد
هنوزم سر گران است از خمار جام دوشینت
هوش مصنوعی: شب در جمع عاشقان، نگاه پر از مستی تو مرا بی‌قرار کرده است. هنوز هم سرم از اثر شراب دلنشین دیشب سنگین است.
تو خود شکر، عرق چون گل، منم زین گلشکر بی دل
خدارا دردمندان را نسیمی از عرق چینت
هوش مصنوعی: تو خود مانند شکر هستی و عرق تو مانند عرق گل است. من از این گل شکر بی‌دل هستم. خدا را شکر که برای دردمندان نسیمی از عرق زیبایی تو وجود دارد.
نگاهی کن به چشم مرحمت ای خسرو خوبان!
به تلخی جان شیرین داد چون فرهاد، مسکینت
هوش مصنوعی: به چشمان مهربانت نگاه کن ای بهترین! من مثل فرهاد، عشق را با همه تلخی‌اش می‌پذیرم و برای تو جان شیرینم را فدای تو کرده‌ام.
من و دل چون «وفایی» هر دو سرگردان و مخموریم
من از چشم می آلود و دل از گیسوی مشکینت
هوش مصنوعی: من و دلم هر دو در حال سردرگمی و intoxicated هستیم. من به خاطر نگاه‌های تو و دلم به خاطر موهای مشکیت.