گنجور

شمارهٔ ۵۷

گوهری از موج بحر بیکران آمد پدید
هرچه هست و بود میباید از آن آمد پدید
گوهری دیگر برون انداخت از موجی محیط
کز شعاعش معنی هردو جهان آمد پدید
باز موجی از محیط انداخت بیرون گوهرت
کز صفای او جهان و جسم و جان آمد پدید
چونکه موج و گوهر دریا پیاپی شد روان
وز جهان از موج و دریا بحر کان آمد پدید
سر بحر بیکران را موج در صحرا نهاد
گنج مخفی آشکارا شد نهان آمد پدید
ایکه میجستی نشان از بی نشان زحمت مکش
چون نشان بی نشان، از بی نشان آمد پدید
ایکه دایم از جهان ما و من کردی کنار
عاقبت با ما و با من در میان آمد پدید
صد هزاران گوهر اسرار و درّ معرفت
در جهان از موج بحر بیکران آمد پدید
از برای آنکه تا نشناسد او را غیر او
موج دریا در لباس انس و جان آمد پدید
از زبان مغربی خود بکر میگوید سخن
مغربی را بحر ناگاه از زبان آمد پدید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوهری از موج بحر بیکران آمد پدید
هرچه هست و بود میباید از آن آمد پدید
هوش مصنوعی: موج دریا به وسیلهٔ جواهر گرانبهایی نمایان شد. هر چیزی که وجود دارد باید از آن منبع به وجود آمده باشد.
گوهری دیگر برون انداخت از موجی محیط
کز شعاعش معنی هردو جهان آمد پدید
هوش مصنوعی: موجی در دریا یک گوهر تازه‌ای را بیرون انداخت که به خاطر نور و اشعاع آن، معنای هر دو جهان روشن شد.
باز موجی از محیط انداخت بیرون گوهرت
کز صفای او جهان و جسم و جان آمد پدید
هوش مصنوعی: موجی از درون فضای خود به بیرون رفت و گوهر تو را نمایان ساخت؛ به خاطر پاکی و روشنی آن، جهان، جسم و جان متولد شدند.
چونکه موج و گوهر دریا پیاپی شد روان
وز جهان از موج و دریا بحر کان آمد پدید
هوش مصنوعی: وقتی که امواج دریا و گوهرها به طور مداوم در حال حرکت هستند، از این موج‌ها و دریا، دریاچه‌ای بزرگ و عمیق به وجود می‌آید.
سر بحر بیکران را موج در صحرا نهاد
گنج مخفی آشکارا شد نهان آمد پدید
هوش مصنوعی: موجی از دریا به بیابان آمد و گنج پنهانی را نمایان کرد، آنچه در خفا بود، اکنون آشکار شد.
ایکه میجستی نشان از بی نشان زحمت مکش
چون نشان بی نشان، از بی نشان آمد پدید
هوش مصنوعی: ای که به دنبال نشانه‌ای هستی، چرا خود را به زحمت می‌اندازی؟ زیرا نشانه‌ای که می‌خواهی پیدا کنی، از عدم موجودیت به وجود نمی‌آید.
ایکه دایم از جهان ما و من کردی کنار
عاقبت با ما و با من در میان آمد پدید
هوش مصنوعی: کسی که همیشه از دنیای خودخواهی و منیت فاصله می‌گرفت، در نهایت با ما و خود ما در ارتباطی عمیق‌تر قرار گرفت و وجودش به وضوح ظاهر شد.
صد هزاران گوهر اسرار و درّ معرفت
در جهان از موج بحر بیکران آمد پدید
هوش مصنوعی: در دنیا، گنجینه‌ای از رازها و معرفت‌های ارزشمند مانند جواهراتی است که از دریای بی‌پایان برآمده‌اند.
از برای آنکه تا نشناسد او را غیر او
موج دریا در لباس انس و جان آمد پدید
هوش مصنوعی: برای اینکه او را هیچ کس جز خودش نشناسد، موج دریا در قالب محبت و جان جلوه‌گر شد.
از زبان مغربی خود بکر میگوید سخن
مغربی را بحر ناگاه از زبان آمد پدید
هوش مصنوعی: شخصی از دیار مغرب در صحبت‌هایش به شیوه‌ای تازه و خاص سخن می‌گوید که ناگهان مانند موجی از دریا نمایان می‌شود.