شمارهٔ ۴۶
نهان پیر تو خویش آفتاب رخت
از آنکه مانع ادراک اوست تاب رخت
رخت ز پرتو خود در نقاب میباشد
عجب بود که نشد غیر ازین نقاب رخت
حجاب روی تو گر هست نیست جز تابش
وگرنه چیست دگر تا برد حجاب رخت
بغیر چشم تو در روی تو نکرد نگاه
از آنکه دیده کس را نبود تاب رخت
نوشته اند بر اوراق چهره خوبان
بخط خوب دوسه آیت از کتاب رخت
بآبروی تو سوگند میخورد جانگ
که دل در آتش سوزنده است ز آب رخت
دلا همیشه رخت منقلب بجانب ماست
بسوی هیچکسی نیست انقلاب رخت
چگونه روی بغیر جناب ما آرد
از آنکه بس متعالی بود جناب رخت
بسی بمشرق و مغرب طلوع کرد و غروب
که تا بمغربی ظاهر شد آفتاب رخت
سحرهای غمزه جادوی او بی انتهاست
عشوه های طره هندوی او بی انتهاست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهان پیر تو خویش آفتاب رخت
از آنکه مانع ادراک اوست تاب رخت
هوش مصنوعی: عزیز من، زیبایی و درخشندگی چهرهات به قدری است که هیچ چیز نمیتواند مانع دیدن و درک آن شود. نور و جذابیت تو همیشه در دلها و ذهنها باقی میماند و به روشنی میدرخشد.
رخت ز پرتو خود در نقاب میباشد
عجب بود که نشد غیر ازین نقاب رخت
هوش مصنوعی: لباس تو از نور خودت پوشیده شده است، شگفتانگیز است که غیر از این پوشش، چیزی از تو نبود.
حجاب روی تو گر هست نیست جز تابش
وگرنه چیست دگر تا برد حجاب رخت
هوش مصنوعی: اگر بر چهرهات حجابی وجود دارد، تنها بازتاب نور است و اگر نور نبود، چیزی دیگر نمیماند. پس وقتی پردهات کنار برود، چه خواهد ماند؟
بغیر چشم تو در روی تو نکرد نگاه
از آنکه دیده کس را نبود تاب رخت
هوش مصنوعی: به جز چشمان تو، کسی نتوانسته است به روی تو نگاهی بیندازد، چرا که هیچکسی طاقت زیبایی تو را ندارد.
نوشته اند بر اوراق چهره خوبان
بخط خوب دوسه آیت از کتاب رخت
هوش مصنوعی: بر روی ورقهای زیبای چهرههای زیبا، با خط زیبا، چند آیه از کتاب تو نوشته شده است.
بآبروی تو سوگند میخورد جانگ
که دل در آتش سوزنده است ز آب رخت
هوش مصنوعی: بر اساس آبرو و حیثیت تو قسم میخورم که جانم به خاطر عشق تو در حال سوختن است و دل من در آتش اشتیاقی فرو رفته که ناشی از زیبایی توست.
دلا همیشه رخت منقلب بجانب ماست
بسوی هیچکسی نیست انقلاب رخت
هوش مصنوعی: ای دل، همیشه احساس تو به سمت ماست و هیچکس دیگری را به خود جذب نمیکند.
چگونه روی بغیر جناب ما آرد
از آنکه بس متعالی بود جناب رخت
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی به جز ما به عظمت و بزرگی چهرهات دسترسی پیدا کند، در حالی که تو بسیار والامرتبه هستی؟
بسی بمشرق و مغرب طلوع کرد و غروب
که تا بمغربی ظاهر شد آفتاب رخت
هوش مصنوعی: خورشید در شرق و غرب بارها طلوع و غروب کرده است، تا اینکه وقتی به سوی مغرب رفت، چهرهات را مشاهده کرد.
سحرهای غمزه جادوی او بی انتهاست
عشوه های طره هندوی او بی انتهاست
هوش مصنوعی: سحرهای زیبای او هیچ حد و مرزی ندارد، و ناز و عشوههای موهای او نیز بیپایان و بینهایت است.
حاشیه ها
1402/02/09 10:05
یزدانپناه عسکری
1- نهان پیر تو خویش آفتاب رخت - از آنکه مانع ادراک اوست تاب رخت
2- رخت ز پرتو خود در نقاب میباشد - عجب بود که نشد غیر ازین نقاب رخت
***
[یزدانپناه عسکری]
طارق در انتزاع مانع درک در فطرت (الخِلْقَة - خُلِق) است.