شمارهٔ ۲۴
چنان مستم چنان مستم چنان مست
که نه پا دانم از سر نه سر از دست
جز آنکس را که مست از جام اویم
ندانم در جهان هرگز کسی هست
بکلی خواهم از خود گشت بیخود
اگر باده دهد ساقی ازین دست
دلم عهدیکه بسته بود با کَون
چو شد سرمست آن مجموع بشکست
خرد بیرون شد آنجا کو درآمد
روان برخاست از پیشش چو بنشست
بود یکسان بر من مست و هشیار
هر آنکو نیست زینسان نیست سرمست
کسی کو جز یکی هرگز ندانست
چه میداند که پنجه چیست یا شصت
ز بالا و ز پستی در گذشتم
کنون پیشم نه بالا ماند و نی پست
مجو ور نه رواق چار طاقش
کسی کز حبس شش سوی جهان جَست
برو ناید مگر در قاب قوسین
چو تیر دل جَهَد از قبضه شست
اگر ور مشرق و مغرب نگنجد
چو ذات مغربی از مغربی رَست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1399/11/08 17:02
اسماعیل عامری
با سلام
معنی کَون در بیت چهارم چیست و استعاره از چه چیزی است در شعر های دیگر ایشان هم مشاهده می ش.د
1401/11/10 00:02
مسیح
با درود.
معنای کَون در این شعر بمعنای لغتنامه ای آن نیست و نیز بمعنای درختچه و... هم نیست. کَون در واقع همان ترکیب کَون و مکان مصطلح میباشد. شاعر عهد خود را با فلک نقض کرده است
1400/06/03 14:09
ملیکا رضایی
مطمئن نیستم ولی شاید این معنی رو بده که کون یه درخت در قدیم الایام بوده خاردار هست و تو لغتنامه هم زده بود که به شیرازی درختی ست که نامش بالش عاشقان هست و شاید عهدی ست که پای آن درخت با یار میکنی منظور باشد ولی من مطمئنم نیستم ؛بزرگان هر چه گویند
1400/06/17 22:09
علی شهداد
بنظرم بیت اول در مصرع دوم یه «نه» اضافه داره و درستش این باشه:
چنان مستم چنان مستم چنان مست
که نه پا دانم از سر، نه سر از دست