گنجور

شمارهٔ ۲۳

ساقی باقی که جانم مست اوست
باده در داد کان بیرنگ و بوست
بی دهن جان باده را در کشید
کاو منزه از خم و جام و سبوست
نور می در جان و در دل کار کرد
نار وی در استخوان و مغز و پوست
دیدم از مستی چو مستی را قفا
عالمی را بی قفا دیدم که روست
چون حجاب ما یقین شد مرتفع
هردو عالم را بکل دیدم که اوست
مهر بکد آنرا که ذره خواندمی
بحر بود آنرا که می گفتم جوست
زشت و نیکو می نمود اما نبود
هر کرا من گفتمی زشت و نکوست
هر کرا دشمن همی پنداشتم
آخرالامرش چو دیدم بود دوست
مغربی چون اختلافی نیست هیچ
رو زبان درکش چه جای گفتگوست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی باقی که جانم مست اوست
باده در داد کان بیرنگ و بوست
هوش مصنوعی: ای ساقی، که جانم به عشق تو مست است، باده‌ای به من بده که نه رنگ دارد و نه بو.
بی دهن جان باده را در کشید
کاو منزه از خم و جام و سبوست
هوش مصنوعی: بی‌سخن، روح هموارهً خوش‌نوشی را احساس کرد که از هر نوع نوشیدنی و ظرفی پاک و بی‌نقص است.
نور می در جان و در دل کار کرد
نار وی در استخوان و مغز و پوست
هوش مصنوعی: نور در جان و دل انسان اثر می‌گذارد، همان‌طور که آتش در استخوان، مغز و پوست نفوذ می‌کند.
دیدم از مستی چو مستی را قفا
عالمی را بی قفا دیدم که روست
هوش مصنوعی: در حالت نشئگی، وقتی به دور و برم نگاه کردم، دنیایی را دیدم که هیچ مرزی یا خط و جدایی ندارد و همه چیز در هم آمیخته شده است.
چون حجاب ما یقین شد مرتفع
هردو عالم را بکل دیدم که اوست
هوش مصنوعی: زمانی که حجاب و موانع از بین رفت و به حقیقت پی بردم، توانستم به طور کامل هر دو جهان را ببینم و درک کنم که تنها حقیقت وجود دارد.
مهر بکد آنرا که ذره خواندمی
بحر بود آنرا که می گفتم جوست
هوش مصنوعی: دوست داشته‌ام آن چیزی را که به عنوان ذره می‌شناختم و حالا می‌فهمم که در واقع همان دریا بوده است، و آنچه را که من به عنوان جو می‌گفتم، در حقیقت عمیق‌تر و وسیع‌تر از آن بوده که تصور می‌کردم.
زشت و نیکو می نمود اما نبود
هر کرا من گفتمی زشت و نکوست
هوش مصنوعی: ظاهر برخی افراد ممکن است خوب یا بد به نظر برسد، اما در واقعیت اینطور نیست. من به هر کسی که می‌گویم، به نظر من، او هم زیباست و هم زشت.
هر کرا دشمن همی پنداشتم
آخرالامرش چو دیدم بود دوست
هوش مصنوعی: هر کسی را که دشمن می‌پنداشتم، در نهایت متوجه شدم که او در واقع دوست من است.
مغربی چون اختلافی نیست هیچ
رو زبان درکش چه جای گفتگوست
هوش مصنوعی: جایی که تفاوتی وجود ندارد، نیازی به بحث و گفتگو نیست و بهتر است که بی‌جهت چیزی را مطرح نکنیم.