لبیبیشمارهٔ ۹۹ - به شاهد لغت رنبه، بمعنی موی زهار
آنگاه که من هجات گویم
تو ریش کنی و زنت رنبه
شمارهٔ ۹۸ - به شاهد لغت کونده، بمعنی چیزی که از گیاه بافند چون دامی و کاه بدان کشند: من بر تو فکنده ظن نیکوشمارهٔ ۱۰۰ - به شاهد لغت چنبه، بمعنی چوب پشت در . . . : دو چیزش برکن و دو بشکن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنگاه که من هجات گویم
تو ریش کنی و زنت رنبه
هوش مصنوعی: زمانی که من سخن بگویم، تو باید خشم را از خود دور کنی و همسرت نیز بیوقفه همراهت باشد.