شمارهٔ ۹۸ - به شاهد لغت کونده، بمعنی چیزی که از گیاه بافند چون دامی و کاه بدان کشند
من بر تو فکنده ظن نیکو
و ابلیس ترا ز ره فکنده
مانند کسی که روز باران
بارانی پوشد از کَوَنده
شمارهٔ ۹۷ - به شاهد لغت تزه، بمعنی دندانه کلید که از چوب کنند: دهقان بی ده است و شتربان بی شترشمارهٔ ۹۹ - به شاهد لغت رنبه، بمعنی موی زهار: آنگاه که من هجات گویم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من بر تو فکنده ظن نیکو
و ابلیس ترا ز ره فکنده
من نسبت به تو نگرش خوبی داشتم، در حالی که اهریمن تو را از راه به در کرده است.
مانند کسی که روز باران
بارانی پوشد از کَوَنده
مانند کسی که روز باران، بارانیاش کونده (=تور باف) باشد.

لبیبی