گنجور

شمارهٔ ۸۰ - به شاهد لغت بنشاختن، بمعنی بنشاندن

چو باز آمد از حمله و تاختن
بفرمودش از پای بنشاختن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو باز آمد از حمله و تاختن
بفرمودش از پای بنشاختن
هوش مصنوعی: زمانی که او از حمله و جنگ به عقب برگشت، دستور داد تا از اسب پیاده شود و به آرامش بیاید.