شمارهٔ ۸۰ - به شاهد لغت بنشاختن، بمعنی بنشاندن
چو باز آمد از حمله و تاختن
بفرمودش از پای بنشاختن
شمارهٔ ۷۹ - به شاهد لغت غرواشه، به معنی لیف جولاهه: چو غرواشه ریشی به سرخی و چندانشمارهٔ ۸۱ - به شاهد لغت سر، به معنی شرابی که از برنج کنند: لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو باز آمد از حمله و تاختن
بفرمودش از پای بنشاختن
هوش مصنوعی: زمانی که او از حمله و جنگ به عقب برگشت، دستور داد تا از اسب پیاده شود و به آرامش بیاید.

لبیبی