شمارهٔ ۸۱ - به شاهد لغت سر، به معنی شرابی که از برنج کنند
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دودم مست شدم ناگهان
شمارهٔ ۸۰ - به شاهد لغت بنشاختن، بمعنی بنشاندن: چو باز آمد از حمله و تاختنشمارهٔ ۸۲ - به شاهد لغت ویر، بمعنی یاد و حافظه: یکی تیز ویریست بسیار دان
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سر بکشیدم دودم مست شدم ناگهان
هوش مصنوعی: چند روزی است که دل و دماغ خوبی ندارم و دلم پر از درد و ناراحتی است. ناگهان در یک لحظه احساس سبکی و شادی به من دست داد و غمهایم به فراموشی سپرده شد.

لبیبی