شمارهٔ ۷۸ - به شاهد لغت داشن، بمعنی عطا، داشاد
چکنم که سفیه را به نکوی
نتوان نرم کردن از داشن
شمارهٔ ۷۷ - به شاهد لغت وارون، بمعنی نحس: ندانم بخت را با من چه کین استشمارهٔ ۷۹ - به شاهد لغت غرواشه، به معنی لیف جولاهه: چو غرواشه ریشی به سرخی و چندان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چکنم که سفیه را به نکوی
نتوان نرم کردن از داشن
هوش مصنوعی: چه کار میتوانم بکنم که فرد نادان را به خوبی نتوان رام کرد؟

لبیبی