گنجور

شمارهٔ ۶۴ - به شاهد لغت خرانبار، بمعنی آن که جماعتی در کاری جمع شوند و . . .

یکی مؤاجر بیشرم و ناخوشی که ترا
هزار بار خرانبار بیش کرد عسس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی مؤاجر بیشرم و ناخوشی که ترا
هزار بار خرانبار بیش کرد عسس
هوش مصنوعی: شخصی بی‌خجالت و ناراحت به تو هزار بار زحمت و دردسر داده است.