شمارهٔ ۵۸ - به شاهد لغت غرشیده، بمعنی خشم آلوده
چو غرشیده گشتی ز کین و ستیز
گرفتی ازو دیو راه گریز
شمارهٔ ۵۷ - به شاهد لغت ناگوار، بمعنی چیزی ناگوار و بدهضم که گوارا نشود و مرد گران جان و بمعنی تخمه و امتلا: از سخای تو ناگوار گرفتشمارهٔ ۵۹ - به شاهد لغت ارزیز، بمعنی قلعی: گرچه زردست همچو زر پشیز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو غرشیده گشتی ز کین و ستیز
گرفتی ازو دیو راه گریز
هوش مصنوعی: وقتی که از خشم و درگیری به شدت را وارد میشوی، از آن دیو، راه فرار میگیری.

لبیبی