شمارهٔ ۵۲ - به شاهد لغت توفید، بمعنی حسد و آواز از غلبه و جوش در افتاد
از آن لشکر گشن توفید دهر
بکام عدو نوش شد همچو زهر
شمارهٔ ۵۱ - به شاهد لغت باسک، بمعنی خمیازه: چو باسک کند ماه من از خمارشمارهٔ ۵۳ - به شاهد لغت پویه، به معنی دویدن: به گرمی چو برق و به نرمی چو ابر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن لشکر گشن توفید دهر
بکام عدو نوش شد همچو زهر
هوش مصنوعی: از آن سپاه گرسنه، سرما و سختیهای زمانه به نفع دشمنان تبدیل شد و مانند زهر، برای آنها خوشی به ارمغان آورد.

لبیبی