شمارهٔ ۵۱ - به شاهد لغت باسک، بمعنی خمیازه
چو باسک کند ماه من از خمار
قرار از مه نو نماید فرار
شمارهٔ ۵۰ - به شاهد لغت مشکوه، بمعنی مترس و هیبت زده مشو: تواضع کرد بسیار و مرا گفتشمارهٔ ۵۲ - به شاهد لغت توفید، بمعنی حسد و آواز از غلبه و جوش در افتاد: از آن لشکر گشن توفید دهر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو باسک کند ماه من از خمار
قرار از مه نو نماید فرار
هوش مصنوعی: زمانی که ماه من از حالت مستی و خواب آلودگی بیرون میآید، آرامش و ثباتش را از دست میدهد و مانند ماه نو به دور میشود.

لبیبی