شمارهٔ ۴۶ - به شاهد لغت جخش، بمعنی علتی که از گلو مانند بادنجان برآید و درد نکند و اگر ببرند بیم هلاکت باشد و اکثر مردم گیلان و فرغانه را باشد
از گردن او جخش در آویخته گوئی
خیکیست پر از باد در آویخته از بار
شمارهٔ ۴۵ - به شاهد لغت خوش، بمعنی زن مادر: ...شمارهٔ ۴۷ - به شاهد لغت فاژ،بمعنی دهان دره: قیاس . . . ش چگونه کنم بیا و بگوی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از گردن او جخش در آویخته گوئی
خیکیست پر از باد در آویخته از بار
هوش مصنوعی: بیت به توصیف حالتی از فردی میپردازد که گردن او مانند کیسهای پر از باد به نظر میرسد و حالت آویختهای دارد. این توصیف به نوعی به احساس سنگینی یا بیثباتی اشاره میکند که در نتیجه بار یا فشار چیزی بر روی او ایجاد شده است.

لبیبی