شمارهٔ ۳۰ - به شاهد لغت سکنجیده، بمعنی تراشیده
ز تیرش رخ مه سکنجیده شد
ز تیغش دل چرخ انجیده شد
شمارهٔ ۲۹ - به شاهد لغت پشنجیده، بمعنی آب و خون و مثل آن پاشیده شده: بخنجر همه تنش انجیده اندشمارهٔ ۳۱ - به شاهد لغت نیا، بمعنی پدر پدر و پدر مادر: ز جودم جهانی پرآوازه شد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز تیرش رخ مه سکنجیده شد
ز تیغش دل چرخ انجیده شد
هوش مصنوعی: از تیر او چهرهی ماه به شکل خاصی تغییر کرد و از تیغ او دل آسمان به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.

لبیبی