شمارهٔ ۲۹ - به شاهد لغت پشنجیده، بمعنی آب و خون و مثل آن پاشیده شده
بخنجر همه تنش انجیده اند
بر آن خاک خونش پشنجیده اند
شمارهٔ ۲۸ - به شاهد لغت پساوند، بمعنی قافیه شعر: همه یاوه همه خام و همه سستشمارهٔ ۳۰ - به شاهد لغت سکنجیده، بمعنی تراشیده: ز تیرش رخ مه سکنجیده شد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخنجر همه تنش انجیده اند
بر آن خاک خونش پشنجیده اند
هوش مصنوعی: با خنجر او را زخمزخم کردهاند، و بر آن خاک، خونش به طور ناشیانه ریخته شده است.

لبیبی