شمارهٔ ۱۰۶ - به شاهد لغت بافکار، به معنی جولاه
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
شمارهٔ ۱۰۵ - به شاهد لغت راژ، بمعنی قبه خرمن از غله: پای او افراشتند اینجا چنانکشمارهٔ ۱۰۷ - به شاهد لغت فرسنگسار، به معنی سنگچین که بر سر راهها برای نشان راه کنند، میلی که برای نشان فرسنگ ساخته باشند و آن را دروازه هزار گام نیز گویند: نیابی در جهان بی مهر یاری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
در شهر هرات بافندهای بود که دختری زیبا داشت.

لبیبی