گنجور

شمارهٔ ۳۷

مه و خورشید روی ما عیان است
که میگوید که آن مه رو نهان است
نفخت فیه من روحی شنیدی
جهان جسم است و او مانند جان است
ز انوار رخ فیاض آن ماه
جهان اندر جهان اندر جهان است
زرنگ و بوی او امروز در باغ
گل سرخ و سفید و ارغوان است
اگر جانرا ندیدی چشم بگشای
نظر کن قد آن سر روان است
بفکر آن دهان جان در عدم شد
دلم گم شد در آن مو کومیان است
از آن شد شعر کوهی همچو شکر
که او را وصف او ورد زبان است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مه و خورشید روی ما عیان است
که میگوید که آن مه رو نهان است
هوش مصنوعی: ماه و خورشید بر ما نمایان هستند و این موضوع به وضوح نشان می‌دهد که آن ماه، چهره‌ای پنهان دارد.
نفخت فیه من روحی شنیدی
جهان جسم است و او مانند جان است
هوش مصنوعی: جهان مادی مانند یک جسم است که روح در آن دمیده شده است.
ز انوار رخ فیاض آن ماه
جهان اندر جهان اندر جهان است
هوش مصنوعی: از نور چهره‌ی بخشنده آن ماه، در آسمان‌ها و جهان‌ها، نور و روشنی وجود دارد.
زرنگ و بوی او امروز در باغ
گل سرخ و سفید و ارغوان است
هوش مصنوعی: امروز در باغ، عطر و رنگ زیبای گل‌های سرخ، سفید و ارغوانی خود را به نمایش گذاشته‌اند و زیبایی خاصی به فضا بخشیده‌اند.
اگر جانرا ندیدی چشم بگشای
نظر کن قد آن سر روان است
هوش مصنوعی: اگر درک عمیق از حقیقت وجودی خود نداری، به اطراف نگاه کن و ببین که روح انسان به زیبایی و شکوه خود نمایی می‌کند.
بفکر آن دهان جان در عدم شد
دلم گم شد در آن مو کومیان است
هوش مصنوعی: دل من در غم آن لب‌ها و زیبایی‌هایش گم شده و به نوعی در دنیای عدم و عدم وجود آن‌ها فرورفته است.
از آن شد شعر کوهی همچو شکر
که او را وصف او ورد زبان است
هوش مصنوعی: شعر او مانند کوهی است که شیرینی‌اش مانند شکر است و توصیف او در زبان‌ها جاری است.